1391 تير 27، 22:17
ویرایش شده
ایشالله که زندگی به کام هممون شیرین باشه..........مشکلات همیشه بوده و یاد دادن بهمون که بگیم این نیز میگذرد و فردا یه روزه تازه ست و فلان و بیسار......البته راستم میگن....
نوجوونی و داستاناش..............
از لحاظ جسمانی که برا افراد فرق میکنه اما از لحاظ ثبات روحی و این داستانا با توجه به اطلاعات ناقصی که من از این کتاب متابا دارم تا هیفده هیجده سالگی طول میکشه که 18 سالگی نقطه عطفه.......بعد دیگه آروم آروم شخصیتت شکل میگیره.........برادر میگم دیگه به صورت جدی بذارش کنار این خ.ا رو......خ.ا منو خیلی زود وارد داستانای بزرگسالا کرد.....نذار براتو این اتفاق بیوفته..........جدی بگیر برادر......
برا تو هم از یه لحاظ راحت و هم از یه لحاظ سخته........نوجوونی تو اوج لذت به سر میبری........پس اینکه پاکی کاره خیلی بزرگیه....
از یه لحاظم دو سه ساله مبتلایی و یه جورایی باهاش مثل بعضی ها مثل خودم بزرگ نشدی......پس دل کندن راحتتره.................
نذار خ.ا باهات تا دوره جوونی بیاد...........همینقد بگم جالب نیست در کل تا اون دوره باهات بیاد.....