آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

**mehdinet74** · 1393 بهمن 3، 18:34

سلام

مهدی به جاده خاکی میزند

اینبار من با شیطان معامله کرده ام برای ترک بعد از 10 سال ......

باور کنید توی این دو هفته اینگار حسی به نام شهوت در وجودم نیست :-??

نمیدوم چرا ولی معامله کردم دیگه خسته شدم جبور شدم در صورت ترک دیگه ماه رمضان روزه نگیرم مسجد در ماه محرم نرم

البته در صورتی که حتی یک بار دست اسمش رو نبر نزنم وگرنه معامله فسقه

شاید فکر کنید دیوانه شدم آره دیوانه شدم ..... به هر قیمتی شده باید ترک کنم حتی دست دوستی با دشمن خودم میدم

تا الان حتی بدون یک لحظه فشار داره میگذره تا بعد ...... ولی به همه متوصل شدم نشد ....مجبورم

من دیوانه شده ام میفهمی..خدااااااااا

**عاشق فاطمه زهرا** · 1393 بهمن 3، 21:14

(1393 بهمن 3، 18:34)mehdi0 نوشته است: سلام

مهدی به جاده خاکی میزند

اینبار من با شیطان معامله کرده ام برای ترک بعد از 10 سال ......

باور کنید توی این دو هفته اینگار حسی به نام شهوت در وجودم نیست :-??

نمیدوم چرا ولی معامله کردم دیگه خسته شدم جبور شدم در صورت ترک دیگه ماه رمضان روزه نگیرم مسجد در ماه محرم نرم

البته در صورتی که حتی یک بار دست اسمش رو نبر نزنم وگرنه معامله فسقه

شاید فکر کنید دیوانه شدم آره دیوانه شدم ..... به هر قیمتی شده باید ترک کنم حتی دست دوستی با دشمن خودم میدم

تا الان حتی بدون یک لحظه فشار داره میگذره تا بعد ...... ولی به همه متوصل شدم نشد ....مجبورم

من دیوانه شده ام میفهمی..خدااااااااا

داداش این چه کاریه؟
چرا خودت رو سر دو راهی ای قرار می دی که دو سرش باخته؟
اگر خ.ا کردی شکست خوردی و اگر نکردی باز هم شکست خوردی ، چون یه ماه روزی نمی گیری؟

معامله با شیطان. نمی دونم چی بگم والا.

**mehdinet74** · 1393 بهمن 3، 22:24

چاره ای نیست

کم اوردم نمیدونم چه کنم

طبق حدیث ها دیگر دیری برای من باز نمانده است

..... چاره فقط معامله با شیطان است هر چند باخت باشد

وگرنه زندگیم نابوده همین جوریش خرابم من معامله کردم تا آخرش میرم

تمام در ها باری من یکی بستس

**Mehdi.R**

سلام به گل پسرایی خودم [تصویر: 1.gif]

کسی اینجا هست آیا...؟؟؟ Vamonde

کسی اینجا نیست...؟؟؟ Vamonde

مسخرش رو در آوردید Khansariha (98)

**رامین.** · 1393 بهمن 3، 23:07

سلام
داداش کلا صاب مصاب نداریا ... wacko2

خب بذار کمی بگذره بچه ها اگه باشن میان . 128fs318181

**sea2015** · 1393 بهمن 4، 16:37

آقا یک خبر خوب برای همه ی ورزشی های گل ... یکی از بازکین های عراق به نام عبدالزهرا در بازی بین ایران و عراق دوپینگ کرده بوده و این مورد از طرف فیفا تأیید به به afc ابلاغ شده ضمن اینکه نمایندگان ما به استرالیا برای پیگیری این موضوع ارسال شده اند . afc 24 ساعت دیگه نتیجه نهایی رو گزارش میکنه و اگه صحت این دوپینگ بر afc روشن بشه به امید خدا تیم ما که با نتیجه 3-3 مساوی کرد و در ضربات پنالتی 7-6 باخت در مجموع 3-0 میره به مصاف کره پس فقط تا اون موقع دعا کنید ... 4fvfcja

**sea2015** · 1393 بهمن 5، 18:03

[sup]پدربزرگم امروز ساعت 4 صبح مرد . وقتی خواب بودم یک دفعه با صدای هق هق مادرم از خواب بیدار شدم و دیدم بابام و داداشم خونه نیستند . وقتی علت گریه اش رو پرسیدم گفت که پدر بزرگت مرد ...[/sup]
[sup]راستش تا وقتی ساعت 2 از مدرسه برگردم باز هم باورم نمی شد که این اتفاق افتاده باشه و فکر میکردم یک شوخی ساده است اما وقتی بعد از ظهر با عموم به خونه ی مادر بزرگم رفتم فهمیدم که این ماجرا واقعیه ...[/sup]

[sup]هیچ وقت تا این حد به مرگ فکر نکرده بودم . وقتی به خونه رسیدم تنهای تنها شدم ... فکرم رسید برم خ.ا کنم که یک دفعه یاد این اتفاق افتادم و حرف دختر عموم تو خونه ی مادربزرگم که جیگرم رو آتش زد بغضم ترکید و دیگه نتونستم گریه ام رو متوقف کنم ...[/sup]
[sup]باورم نمیشد ... نمیدونم . هنوز نمی فهمم چرا همه فکر میکنند مرگ مال همسایه است و هیچ وقت در خونه ی اونها رو نمیزنه ... [/sup]
[sup]وقتی ساعت 4 به رخت خوابم رفتم که یک کم بخوابم تا آروم بشم پتو رو روی خودم کشیدم . اون موقع احساس کردم که انگار داخل یک تکه قبرم و دارند سنگ لحد رویم میگذارند .... کلا احساسات و تفکراتم برای چند دقیقه 180 درجه چرخید ....[/sup]
[sup]احساس کردم مرده ام و نمیتونم هیچ تکونی بخورم ... وقتی خوابیدم برای یک ربع خواب مرگم رو دیدم .... فکر میکنم با این وجود زندگیم تغییر کنه . الان تو یک شوک هستم . برای یک مدتی کل چراغ های خونه رو خواموش کرده بودم . سرم رو لای زانوهام گذاشتم و هیج کاری نکردم ... از خودم بابت گناهانی که کرده بودم خجالت کشیدم با خوددم گفتم هر روزی که از خواب بلند میشی یک فرصت دوباره برای زندگی هست ... اما ما هیچ وقت قدر این فرصت رو نمیدونیم و بابتش از خدای مهربون تشکر نمیکنم . خیلی ها بودند که خوابیدند و صبح بیدار نشدند ... واقعا مرگ انسان ساز است ... از همه ی اونهایی که استمنا میکنند خواهش میکنم این ماجرای امروز من براشون تلنگری باشه و به خودشون بیان . تلنگر من که بهایی خیلی سخت و تلخی داشت ..... امیدوارم چنین اتفاقی هرگز برای شما نیفته . خداوند همه ی رفتگان شما رو هم بیامرزه [/sup]

**آرمین** · 1393 بهمن 5، 21:01

سلام

سی 2015 عزیز
بهت تسلیت میگم داداش... روحشون شاد...

قشنگ می تونم حس کنم چی میگی...
منم پدربزرگم که پارسال فوت کرد دقیقا همین حس و حال رو داشتم...
حیف که پرید...

**sea2015** · 1393 بهمن 5، 23:06

نه داداش . حالم خراب تر از خ.ا هست ... راستش . وقتی به مرگ فکر میکنم به زندگی علاقه ی بیشتری پیدا میکنم ... امروز از معلم پرورشی مدرسمون راجع به مرگ سوال کردم که یک حدیث از امام علی رو به من گفت که امام علی گفته من یک ساعت این دنیا رو با همه ی آخرت عوض نمیکنم .
این یعنی دنیا خیلی ارزش داره چون به ما فرصتی دادند که آخرتمون رو بسازیم . این فیلم رو همه تون ببینید :
http://www.aparat.com/v/t1Mbv

**آرمین** · 1393 بهمن 6، 20:23

سلام
خوبین بچه ها؟

دیدین اوضاع پاکی سینوسیه؟
یه دوره می بینی توپ میری جلو... بعد یه دوره زیر فشارها تلف میشی...
دوباره یه دوره راحت... یه دوره سخت...

شما هم دچار این چالش های سینوسی شدید؟ 4fvfcja

**Alone WarrioR** · 1393 بهمن 6، 20:39

اخ اخ ... سینوسیه سینوسیه از من :(

همه مشکلمم از ذهنمه نمیدونم چیکار کنم ذهنمو

**آرمین** · 1393 بهمن 6، 20:47

سلام

داداش یعنی اگه سرتو به چیزی گرم کنی، بازم نمیشه؟
من همیشه جامو عوض می کنم و میرم سراغ یه چیزی که دوستش دارم...
تا از سرم بپره...

ذکر هم خیلی خوب جواب میده...