آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

[درخشنده]

فرزاد داداش میدونی جفنگ چیه؟!  

نکن اقا ... یکم به این امضای من توجه کن

---------

اقا چی شد؟ 

اینو نوشته بودم:

حالا دوستان موافقید هردوشونو به زور بکشونیم توی مسابقه؟! 

زیرش هم اقای مجاهد هم همساده تشکر زدن یعنی موافقن!

من که نوشتم...(اوه اوه الان ارمین بیاد کلمو از جا میکنه! )

1- عاشق فاطمه زهرا

2-  فرزاد

3-  رزمجو

4- درخشنده

5-  به امید خدا.

6- قاصدک

7- روزبه

8-همساده

9-مرد مجاهد

خب من امادم مورد حمله ی سرپرستا قرار بگیرم

شب همگی بخیر....

[عاشق فاطمه زهرا]

همساده جان حرف حق جواب نداره. جدا معتقدم هیچ کدوم از مدیرا و سرپرستای اینجا حق ندارن که گله کنن ، منت بذارن یا منتظر سوت و کف باشن.

درخشنده دارمت.
اقدام بسیار بجایی. 
یه اصلی هم هست که اسم رفته به لیست برنمی گرده.

یالا یالا ثبت نام کنید در مسابقه گروهی 

[همساده]

داداش عاشق
میدونی چیه
من خدا شاهده یه بارم با این داداش نیما نحرفیدم حتی پستهاشم نخوندم
ولی  حالم بد شد وقتی دیدم یه کاربر میخواد مسدودش کنن.
بخدا برخورد قهری و دفعی جواب نمیده. فقط راه حل جذب جواب میده. بخدا با زبون خوش و روی خوش میشه مار رو هم آروم کرد.
من حداقل 5 الی 6 نفر رو دیدم اینجوری رفتن از کانون اون موقع حالیم نبود میگفتم حقشونه میخواستن قوانین راعایت کنن.
الان ولی دلم میسوزه. احساس مسئولیت میکنم.
همه پر از نقصیم. من تو پروفایل یه نفر دیگه پرسیدم که این مدیرا و ناظمها چطور انتخاب میشن بعد به من میگن اگه طالب مدیریتی بسم الله
میبینی نقصها چطور زد بالا؟
ببخش من تو شبانه روزی گفتم جوابمو نده همونجوری که گفتی رنجشم بالاست
نخواستم یه داستان دیگه درست بشه

[عاشق فاطمه زهرا]

همساده جان حواست باشه امشب این بحثا و اینا شده ، یه دفعه کار دست خودت ندی.
از من می شنوی : امشب تا صبح به فکر خودت و پاکیت باش ، فردا بیا و به فکر باقی بچه ها باش و انتقاد و پیشنهاد کن.

باشه؟

[درخشنده]

همساده راست میگی...منم یکی از دوستامو گم کردم به خاطر همین داستانا...خیلی سریع اخراج شد و تموم...از یاهو برام توضیح داد چی شده بعد از 

یه مدت دیگه نیومد...

ولی از یه طرف دیگه مدیر بودن خیلی سخته...کلی زحمت بکشی بعدش یکی بهت بدوبیراه بگه خیلی سخته تحملش...

هم مدیر اشتباه میکنه هم کاربر...

خداروشکر حالا این مورد تموم شد...

عاشق هم این بالا خیلی درست میگه...

شب بخیر

[فرزاد 7]

فرزاد داداش میدونی جفنگ چیه؟!  

نکن اقا  ... یکم به این امضای من توجه کن  

[only bugati]

باو یکم درس بخونید !  دوستم رفته تو ترک هی بش مزگم بیا اینجا میخنده.... شکست خورد ناراحت بود بازم گفتم بیا ...جواب سربالا داد....اخه چرا؟!؟
بهرحال باز جلوی چشمام تداعی شد که یک لحظه لذت ، لحظه ها خفت و ذلت میاره.... این جملمو نیگه دارید !  مهمه.
هفته سبز

[آرمین]

سلام
خوبین؟ ما رو نمی بینین خوشین؟

بچه های انتقادی کجان؟ بپرین وسط که با هم مجادله کنیم...
یکی ما می زنیم یکی شما... هر کی برنده شد، باید به کل گروه بستنی بده... 

1- 
این روزا چشممو کنترل نمی کنم... و متاسفانه نمودش هم تو خواب هایی که می بینم هویداست...
دیشب خواب بدی دیدم که نباید می دیدم...

از درون آغشته به گناهم... باید خیلی کار کنم رو خودم...
خدا به هممون کمک کنه...

2- 
آقا گروه رهروان از اول مهم بوده... و هست!
یه وقتا خود به خود تاپیک های کانون از حالت مهم به حالت معمولی میرن... نمیدانم چرا...

در ضمن آیکن گروه رو هم درست کردم...
از آیکن گروه نسیم حیات هم خوشگل تره...
چشمانی که به آسمان می نگرد و فقط از خداست که کمک می خواهد...  

3- 
این رضا چرا انتقادهاشو پاک کرد؟
مگه دستم بهش نرسه... تازه اومده بودم جواب بدم...
رضا رسما نمی بخشمت... از الان بگم که بعد اون دنیا نگی چرا نبخشیدیم... 

4-
اسم منو هم لطفا تو مسابقه گروهی دور بعد بنویسین...
فقط اگه زبونم لال هفته هام قرمز شد لطفا نکوبین منو... بدونین به اندازه ی کافی خودم ناراحتم...
آدمی که ناراحته رو نباید رنجش داد... خودش به اندازه ی کافی رنجش داره...
بهم روحیه بدین تا بتونم هفته های بعد و مسابقات بعدم رو سبز کنم...  

5-
هنوز انجمن شبانه روزی رو نخوندم... ظاهرا خبرهایی بوده...
مغزم هنگه ولی باید به خوانش ادامه داد...

راستی:

الان ذهنم به شدت هنگیده! و هیچ صحبتی نمی تونم بکنم...

چی شده ارمین جان؟ ما نگرانیم
ان شالله هرچی که شده خیره
اومدی ما رو از نگرانی در بیار   

فدای محبت داداش عزیزم...
چیزی نیست مطابق معمول...

شبا خوب نمی خوابم... بعدش سرم سنگینه... سردرد دارم...
یه وفتا که کار فکری و ذهنی انجام میدم به حالت هنگی میرم!
بعدش با استراحت دوباره خوب میشم...

خیلی ممنونم ازت... 

[razmjoo]

سلام بر داداشای غیور (با غیرت ) که در مبارزه با نفس خسته و ناامید نمیشن.




با لطف حضرت حق 16 روز از اون فاجعه خفت بار و ننگین که باعث شرمندگی آدمیت هست دور شدم ...




به یاری خدا و با دعای شما دوستان می خوام از این  ننگ و نجاست  برای همیشه و در مسیر ابدیت دور بشم....یاعلی مددی.




برای هم بعد از نماز حتما دعا کنیم

---

امضام رو عوض کردم . اون رزمجو هست که رو سینه دیو نفس نشسته ، برا خودم هم تصویر و هم شعر تاثیر گذاره ، امیدوارم برا همه اینطور باشه

[طاهر]

خلاصه پنجم آماده اس

بفرمایید

اینجا

[همساده]

رزمجو فیتیله پیچش کن

[تقوا]

سلام دوستای گلم؛
همساده و آرمین واقعا متشکرم. مرسی که هوامو دارین، بر و بچ رهروان همیشه هوای همو دارن اینو مطمئنم 
داداش آرمین راستش من از اول هم میخواستم فقط دلایل نیومدن کانونم رو بگم که خب متاسفانه تحت تاثیر قرار گرفتم و بدبختانه انتقاد کردم ! 
دقیقا مثل دفعه ی پیش بیماریم فعال شده بود ولی بهرحال نباید انتقاد میکردم. نتیجه اش این شد که اگه داداش همساده تذکر نمیداد اصول رو زیر پا میگذاشتم و سنت ها رو بجا نمی آوردم. رنجش گرفتم و مجبور شدم پست هامو پاک کنم چون اون ها ناشی از رفتار بیمارگونه من بود.

تو این چند روز خیلی اتفاقا واسم افتاد. دیروز که عینکی شدم و دکتر گفت حتما باید عینک بزنی !
امروز که زنگ زدم به مدرسه و فهمیدم رشته ای که میخوام برم یعنی ریاضی توی شهرستان ما منحل شده و ثبت نام نمیشه. یعنی باید برم یه شهر دیگه دور از خانواده درس بخونم. بابام هنوز نظرشو نگفته ولی فکر کنم با رفتنم مخالفه و میگه برو تجربی !
از صبح حسابی دو دل شدم ولی بالاخره روی تصمیمی که گرفتم مصمم شدم و میخوام برم ریاضی ان شاء الله. اما خب شرایط فرق کرده. دوستان لطفا کمکم کنید. چیکار کنم ؟

از این اتفاقات خیلی راضیم   البته باید با عینک کنار بیام ولی تحصیل توی شهر دیگه منو پخته تر میکنه. بقول شاعر:

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی

شرایط تغییر کرده و تصمیم گرفتم یکم بیشتر بمونم. ضمن اینکه تمام برنامه هام ریخته به هم و نمیدونم باید چیکار کنم ؟ 

[آرمین]

سلام

رضا جان اگه واسه ریاضی رفتن دلیل محکمی داری، هر طوری هست برو...
چه رشته ای بعدا می خوای بری؟ به چه چیزایی علاقه داری؟

و
نفهمیدم چرا رنجش گرفتی... 
یعنی الان اگه تو انتقادات جواب نقدهات رو بدم ناراحت میشی؟
مگه انتقاد کردن چیز بدیه؟

[همساده]

سلام آخی منم عینک میزنم. خیلی هم خوشتیپ تر شدم تازه
راجع به ادامه تحصیل هم علاقه خیلی مهمه برو رشته ای که دوسش داری.
.......................
آرمین داداش ارادت همچنان باقی است.همینجور بی خود و بی جهت خواستم بهت ابراز علاقه کنم
نمیدونم یادته یا نه چند سال پیش گفتم این آرمین میشه علیرضا دوم. بارک الله به پیش بینی همساده 

یعنی از اون دست آدمهایی که هیچ جوره نمیشه دوستشون نداشت.یعنی راهی بجز علاقه بهشون نداری. آخ که چقدر دلتنگ علیرضا هستم. دیشب اگه بود خیلی خوب بود

---

انتقاد کردن چیز بدی نیست ولی به چند دلیل میتونه بد بشه:
1- از روی خشم و ناراحتی و یه نقص درونی راجع به محیط انتقاد کنیم.
2- به هر دلیلی خدا رو در نیت و حرفامون در نظر نگیریم نورانیت انتقاد از بین بره
3- کسانی که ازشون انتقاد میشه دچار رنجش و خشم و ناراحتی بشن و داستان به وجود بیاد

از رضا پرسیدی ولی من داداششم جواب دادم. 

[فرزاد 7]

یعنی از اون دست آدمهایی که هیچ جوره نمیشه دوستشون نداشت.یعنی راهی بجز علاقه بهشون نداری.

مثل من