آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

[sadaf1]

سلام و درود خدا بر دوستان رهروان
متاسفانه این هفته قرمز بوودم اما قول میدم اگر خدا بخواد دو هفته آینده سبز باشم چون بنا دارم این بار حداقل 25روز پاک باشم

[drift]

سلام 
دریفت / هفته دوم / سبز و بسیار عالی

شرمنده زیاد فعالیت ندارم چون وقتم متاسفانه خیلی کمه .ارادت

[sabour]

شخصی که در آینده به آن تبدیل می شوید
هم‌ اکنون از طریق خاطره‌هایش مشغول تماشایتان است...!
آیا به نظرتان از شما راضی است...؟!
-- - - - - - - - 
صبور / هفته ی دوم سبز (به لطف خدا ) 

[همساده]

خدایا 
همه خشم و رنجشهام رو از من بگیر. من خودم ناتوانم در کم کردنشون  بدون کمک تو.
آمین
همساده/ گروه نشات/ هفته دوم سبز

علی کلی حرف ونوشتم ولی پاکشون کردم چون از روی خشم بود.لطفا نه خودت اقدامی کن نه به خانوادت بگو.هیچکدومتون صلاحیتشو ندارید. اگه واقعا احساس مسئولیت میکنی برو پیش متخصص این کار.یا روانشناس یا پزشک یا یکی پیدا کن بالای ۳ سال پاکی شهوت داشته باشه تو نت بگردی پیدا میشه دایره انتخاباتتو به کانون محدود نکن.
زیاد خودمو درگیر رهروان و انجمن شبانه روزی و درد و دل کردم داره به پاکی خودمم ضربه میزنه.من تا وقتی که اینقدر وجودم پر نقصه نمیتونم به کسی کمک کنم.کمی باید کنترل کنم پستهام رو

[sabour]

همساده جان ، خونسردی خودتو حفظ کن ، الکی رنجش نگیر !
من و بقیه فط میخواستیم به رفیقمون کمک کنیم ، به نظرمن هم اومد این راه ها عملی باشه ، در آخر هم گفتم بهترین راه اینه که بری پیش یه روانشناس .  چون از اینترنت و اسکایپ هم شاید روش های خیلی علمی و عملی گیر نیاد . خیلی موقع ها همین مطرح کردن مشکل ، هم فکری کردن ها ، هم صحبت شدن ها باعث میشه طرف مقابل بتونه به یه راه حل برسه .. خدای نکرده کسی از روی دشمنی حرف نمیزنه .
ممنون از توجهت !

[عاشق فاطمه زهرا]

خدایا 
همه خشم و رنجشهام رو از من بگیر. من خودم ناتوانم در کم کردنشون  بدون کمک تو.
آمین
همساده/ گروه نشات/ هفته دوم سبز

علی کلی حرف ونوشتم ولی پاکشون کردم چون از روی خشم بود.لطفا نه خودت اقدامی کن نه به خانوادت بگو.هیچکدومتون صلاحیتشو ندارید. اگه واقعا احساس مسئولیت میکنی برو پیش متخصص این کار.یا روانشناس یا پزشک یا یکی پیدا کن بالای ۳ سال پاکی شهوت داشته باشه تو نت بگردی پیدا میشه دایره انتخاباتتو به کانون محدود نکن.
زیاد خودمو درگیر رهروان و انجمن شبانه روزی و درد و دل کردم داره به پاکی خودمم ضربه میزنه.من تا وقتی که اینقدر وجودم پر نقصه نمیتونم به کسی کمک کنم.کمی باید کنترل کنم پستهام رو

من نظری در مورد اتفاقی که افتاده نمی دم ولی یه چیزی رو که مطمئن هستم درسته رو می گم.
این که یه عادت بدی که ما داریم این هست که بدون تفکر کردن حرف می زنیم. چیزی که توی دین هم نهی شده.
من خودم به عنوان اولین نفر دستم رو بالا می گیرم می گم که این عیب رو دارم. نه فقط توی کانون ، بیرون از کانون هم همین طوری.
مثلا بحثی پیش می آد توی تاکسی یا مترو در مورد فلان چربی خون ، حالا من فقط می دونم که آزمایش چربی چی هست ،
برای این که من هم حرفیزده باشم نظر می دم که
مثلا آتروواستاتین نخور که باعث می شه کبدت چرب بشه. به جاش برو پیاده روی.
جدا از این که حرفم درسته یا غلط ، مشکل اینه که من چقدر در مورد این جمله فکر کردم و بعدش حرف زدم.
توی کانون هم معلوم نیست چقدر حرف های اشتباه زدم.
به خاطر همین هیچ وقت تا حالا نگفتم که تالار تجربیات رو بخون و مو به مو اجرا کن.
معمولا می گم ، حتما تالار تجربیات رو بخون ، ولی به عقل خودت هم مراجعه کن. نمونه اش اینجا
خلاصه کنم. این هم عیب هست ، مثل تمام عیب هایی که داریم و داریم تلاش می کنیم که رفعشون کنیم.
دوما : من کم کم دارم یاد می گیرم که چطوری با احساساتم بر خورد کنم.
با خشم ، ناراحتی ، خوشحالی و ...
من خودم عادت دارم احساساتم رو سرکوب کنم.
نتیجه اش این می شه که احساسات به صورت طبیعی و بدترین شکل خودشون رو بروز می دن.
انیمیشن inside out رو دیدین؟ صحنه ای که دختره ناراحته ولی تلاش می کنه الکی شاد باشه که همین باعث می شه ذهنش به هم بریزه.

یک نفر حق شما رو می خوره ، معلم نمره کم داده ، برادرتون در حقتون نابرادری کرده ،‌ پدرتون سرتون داد زده و ...
این که الان شما ناراحتی یه دلیلی داره دیگه ، پس راه حل این نیست که انگار هیچی نشده. چیزی نشده که.

توی خونه دعوا به پا شد و چند نفری به هم پریدند و دو جبهه شد و هر کی به اون یکی حرف زد و یکی غش کرده بود و داشت می مرد.
همه هم شاهد بودند.
یک ساعت بعد که همه چیز آروم شد به برادرم گفتم ، حالا چیکار کنیم؟ گفت: مگه الان چیزی هست؟ تموم شد دیگه؟
باور نمی کنید نه؟ ولی واقعیته؟ به همین مسخرگی ما عادت داریم احساساتمون رو سرکوب کنیم.
البته من هم فرداییش که خونه تنها شدم ، یه شکست مفتضحانه توی پاکی داشتم.

زیاد شد ، این روزا به خودم می گم ، زیاد توی کانون حرف می زنی. بیرون هم همینطوره.
زیاد حرف می زنم و ژست روشن فکری می گیرم و سخنرانی می کنم. اما دست خودم نیست‌ ، تلاش می کنم مطلبی که توی ذهنم هست رو طوری منتقل کنم که برداشت غلط نشه.

خلاصه مطلب این که : باید احساساتمون رو مدیریت کنیم. چجوریش رو نمی دونم. سرکوب که کنید از یه جای دیگه می زنه بیرون.

[Mr Degaresh]

سلام دوستان حال همگی خوبه ایشالا؟

[عاشق فاطمه زهرا]

سلام دوستان حال همگی خوبه ایشالا؟

من عالی ام

مگه می شه حالم بهتر از این باشه؟‌ چون که :

عاشق فاطمه ی زهرا / گروه نشات / هفته ی دوم / سبز

با وجود وسوسه هایی که بود.
الان حال و هوام عوض شده ولی باید بیشتر به فکر باشم.

ولی خب این چند روزی یه مقداری دز تنبلی بالا بوده.
باید برگردم و به فکر خودم باشم.

[^علی^]

سلام
دوستان من خواهر و برادر کوچیک تر از خودم دارم ، واقعا خودمو مسئول میدونم که نزارم تجربه تلخ ما رو پیدا کنن. به نظرتون باید تو چه سنی و از چه روشی بهشون اطلاع رسانی کنم. خواهشا کمک کنین .

[صادقین]

سلام به همه‌ی دوستان عزیز

و اما بعد
صادقین/گروه صبح پاکی/هفته‌ی دوم سبز
خدا رو شکر

گروه ما خیلی فعاله

[drift]

سلام دوستان به نتیجه جالبی در مورد شرطی شدن انسان رسیدم,
 ذائقه و طبع من بعد از سالها برعکس شده,من آدمی بودم که در هوای سرد,بدون ماسک و کلاه و شال جایی نمیرفتم,همیشه هم سرماخورده و بی حال بودم,این موضوع شاید 15 سال پا برجا بود,ولی دقیقا از زمستون امسال بخاطر اینکه موهام نشکنه و به هم نچسبه از مجبوری کلاه نگذاشتم , شال هم نبستم,شهر ما منطقه سردسیر که دما تا -28 تو زمستون هم میرسه,دمای صفر و زیر صفر خیلی عادیه اینجا,در کل تو این سرما امسال که کلاه سرم نگذاشتم همیشه هم پیاده بودم بدنم واکنشش نسبت به سرما عوض شده و بجای لرزیدن وقتی باد سر میاد به صورتم میخوره احساس خوشایندی بهم دست میده, من تو خونه با خواهرم سر بخاری همیشه دعوا داشتیم که اون گرماش میکرد و من سردم بود ولی تو خیابون که باهم هستیم اون با شال و کلاه میلرزه ولی من که یک پیراهن نازک میپوشم با کاپشن بدون کلاه و هیچی با خوردن باد سر به صورتم و بدن احساس خوشایند و مطلوبی بهم دست میده , جالبه که امسال اصلا یک سرماخوردگی کوچک هم برام پیش نیامد.حتی 1 !
توخونه هم همیشه گرمام میکنه,
فکر میکنم این خودم ما هستیم که خودمونو شرطی میکنیم : مثلا:
هوای سر = پس پوشاندن زیاد
هوای آفتابی = حتما عینک آفتابی 
غذا هنوز نچشیدیم = حتما نمک بریزیم
و از این دست مسائل.

[hunter1]

سلام
Hunter1 گرامی / گروه صبح پاکی / هفته دوم سبز








آیا فکر کردید قرمزم؟! واقعا آیا؟!
خب اشتباه فکر کردید
فکرتون رو اصلاح کنید   دیگه نبینم از این فکرا بکنید

گروه ما خیلی فعاله

همگروهیامون که اصلا معلوم نیست کجا غیبشون زده
نکنه دزدیدنشون؟ به پلیس خبر بدیم؟
آقا من اون زمان هی پیشنهاد میدادم برای اعلام وضعیت نکردن یه جریمه ای در نظر بگیرین به حرفم گوش ندادین

[Hossain]

حسین/گروه صبح پاکی/هفته‌ی دوم زرد/هفته دوم قرمز


خیلی درد داره شروع سال جدید با خ.ا باشه
از همگروهیام معذرت میخوام
همه چی داشت خوب پیش میرفت که...  
شاید شرکت نکردنم تو مسابقه گروهی بهتر می شد

[sabour]

آفرین به هانتر ، داش حسین ناراحت نباش .. امسال سال پاک شدنه ، شک نکن ! 
 
2 نفر از گروه ما هم مفقود شدن .. من خیلی نگرانشونم .. 

[hunter1]

حسین/گروه صبح پاکی/هفته‌ی دوم زرد/هفته دوم قرمز


خیلی درد داره شروع سال جدید با خ.ا باشه
از همگروهیام معذرت میخوام
همه چی داشت خوب پیش میرفت که...  
شاید شرکت نکردنم تو مسابقه گروهی بهتر می شد

نه خسین جان این فکر اشتباهیه که اگه مسابقه گروهی شرکت نکرده بودی بهتر میشد. اتقاقا بدتر میشد
اشتباهت اینجا بود که نیومدی سر بزنی به کانون. شاید اگه هفته اول می اومدی می تونستی انرژی بگیری و دیگه هفته دوم خراب نکنی

الان دیگه کاریه که شده. باید هفته سومت رو مدیریت کنی داداش
روحیه بد، بدتر کار رو خراب میکنه
تصمیم بگیر دیگه این هفته رو خراب نکنی