1396 فروردين 12، 16:11
1396 فروردين 12، 17:02
(1396 فروردين 12، 16:11)Mr Degaresh نوشته است: مستر دگرش / گروه نشات / هفته ی دوم / سبز
بچه ها ان شآء الله این دور می ترکونیم. تا الان که همه سبز بودیم.
دریل هم معلوم نیست کجا غیبش زده ، شاید رفته مسافرت.
اگر اون هم سبز باشه که دیگه نور علی نوره.
این هفته آخری هم حتما باید سبز باشیم.
در مورد تنبلی نکردن پیشرفت خوبی ندارم. اما دارم سعی می کنم که خودخوری نکنم و لذت ببرم از زندگی
1396 فروردين 12، 20:18
عرض ارادت به همگروهیا مخصوصا عاشق
دریل/ گروه نشات؟ /هفته اول قرمز/ هفته دوم سبز
خدا رو شکر تو سال جدید پاکم.
معذرت بابت تاخیر. مسافرت بودم. جاتون خالی. کلی روحیم عوض شد
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
سپاس شده توسط
1396 فروردين 13، 3:59
(1396 فروردين 12، 10:57)Hossain نوشته است: خیلی درد داره شروع سال جدید با خ.ا باشه
از همگروهیام معذرت میخوام
همه چی داشت خوب پیش میرفت که...
شاید شرکت نکردنم تو مسابقه گروهی بهتر می شد
سلام حسین عزیز
چرا میگی شرکت نکردنت بهتر بود؟
مگه هدف مسابقه غیر از اینه که همگی تلاش کنیم برای بدست آوردن روزای بهتر؟
خب این تلاش باید گروهی باشه چون مسابقه مون گروهیه
انتظار اینه اگه به وضعیت خطر رسیدی یا احتمال لغزش دادی بیای اینجا
به قول همساده از دوستان بهبودیت کمک بخوای
برادر منتظریم برای یک شروع خوب
می دونم چقدر تلاش کردی. اینو بدون اون تلاش ها و مجاهدت هات از بین نرفته
تو می تونی موفق بشی چون خیلیا موفق شدن
پس
یا علی
يادمان نرود گاهی با گناه به اندازهی یک لايک فاصله داريم...
يادمان نرود فضای مجازی هم «محضر خداست» نکند که شرمنده باشيم؛ امان از لحظهی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس...
روی مانيتور بچسبانيم:«ورود شيطان ممنوع»
مراقب دستی که کليک می کند، چشمی که می بيند و گوشی که می شنود باشيم... و بدانيم و آگاه باشيم که خدا يک کاربر «هميشه آنلاين» است...
يادمان نرود فضای مجازی هم «محضر خداست» نکند که شرمنده باشيم؛ امان از لحظهی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس...
روی مانيتور بچسبانيم:«ورود شيطان ممنوع»
مراقب دستی که کليک می کند، چشمی که می بيند و گوشی که می شنود باشيم... و بدانيم و آگاه باشيم که خدا يک کاربر «هميشه آنلاين» است...
سپاس شده توسط
1396 فروردين 13، 12:06
سپاس شده توسط
1396 فروردين 13، 12:09
ویرایش شده
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
سپاس شده توسط
1396 فروردين 13، 16:52
چند وقت بود نبودم و وضعیتم بد بود دیدم بعضیام مثل من شهوت داره خفشون میکنه،گفتم ی تجربه بهشون بگم
چند وقت پیش داشتم میترکیدم ،میخاستم خ.ا کنم و میگفتم این اخریه...دیگه به رفیقم اس دادم که هاردشو بگیرم(خودم نه فیلم داشتم و نه نت) گفت هارد دست یکی از بچه هاست خاستی فلش بیار برات بریزم،اینجا بود یاد حرف یکی از رفقا افتادم که گفت دلیل اینکه من همون نخ اول سیگارو گزاشتم کنار وقلیون بعد اون چند سال کشیدن بدون هیچ اذیتی گزاشتم کنار چی بوده و این خ.ا هم مثل همونه و با همون روش برم،خوب طبیعتا اول خودم خواستم و دوم دیگه تو خونه قلیون نداشتم...به رفیقم اس دادم گفتم نمیخاد دمت گرم،اگه امکانات خ.ا نباشه راحت ترم...ولی هم خودم و هم خودت میدونیم که با کوچکترین چیزی اون موقع لغزش میکردم برا همین از قبل ی قران صوتی دان کرده بودم...ی یک ربعی دراز کشیدم و قران صوتی هم پخش کردم(البته منم با شرایط حال ایمانم به یک مو بنده و هیچ آخوند و آیت الله.. قبول ندارم ولی خوب این قران یکم حواسمونو پرت کرد شمام میتونین بجای این برید بیرون یا آهنگ بزارین ،یا ...)ولی اقا این ارادهه عجب چیزه مهمیه!!
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
سپاس شده توسط
1396 فروردين 13، 19:54
بیشترش به خاطر حال بد و اعصاب خووورد (خرد فک کنم درسته ) و از همه مهم تر استرس . هم استرس دعوا ، هم کنکور .
یه حسی میگفت بابا ول کن ، امید نداشته باش ، که چی ، آخرش همین بدبختیه ، برو یه ذره از مشکلاتت خالی کن !!
.
.
ولی من گفتم :( با صدای جومونگ بخوانید ) نــــــــــــــــــــــــــــه !!! هرگز !! من هرگز تسلیم تو ای موجود پلید و بد سیرت نخواهم شد (شیطون رو میگفتم ، یا شاید هم اون نفس بدِ که باید جهاد کنم باهاش ) .. من تصمیم خود را گرفتم که برای همیشه پاک بمانم . حتی اگر شرایط هم بد باشد ، سعی در تغییر آن خواهم نمود . صورت مساله را پاک نخواهم کرد
پ.ن 1 : دم بچه های پارسایان گرم . خدایی خیلی مردین . با اینکه زیاد با هم مچ نشدیم ، اصن حرفم با هم نزدیم ، ولی خوب همشون عالی ان .!! جان صبور بیاین یه همت کنیم این هفته آخر رو همه سبز شیم ، روحه بگیریم کلی . من پیشنهادم اینه که این 5 روز مونده رو هر شب ساعت 10 بیاین کانون .! ما که هر روز میایم . چرا با هم نیایم ؟! هان ؟ بد میگم ؟
پ.ن 2 : مرسی آقا مرتضی . ولی قرآن رو من زیاد ج نمیده . نه اینکه بی تاثیر ها ، ولی حواسمو خیلی کم پرت میکنه . ولی بیرون رفتن اصن جوابه تووووپ . اون روز دیگه تضمین شده است پاکی ام . دمت گرم که رو سفیدمون کردی . خیلی مردی !
سپاس شده توسط
1396 فروردين 13، 21:33
برعکس خیلی از بچه هایی که دیدم مدرسشو در همه حال به همه چی ترجیح میده!...هفتمه!....( همون هشتم ما نظام قبلی ها!).....
بچه ها بیایین یه ذره حرف بزنیم اینجا ، به خدا خسته شدم از بس فکر کردم ، تقریبا میشه گفت مغزم گ !..... .
والا....
سپاس شده توسط
1396 فروردين 13، 21:36
خخخ ..
آرش چرا نیومدی پس ، مگر نگرفتی یارو رِ !!
سپاس شده توسط
1396 فروردين 13، 22:19
(1396 فروردين 13، 21:53)aliunknown نوشته است:(1396 فروردين 13، 21:33)دکتر آرش! نوشته است: خواهرم فردا صبح پا میشه میره!...
برعکس خیلی از بچه هایی که دیدم مدرسشو در همه حال به همه چی ترجیح میده!...هفتمه!....( همون هشتم ما نظام قبلی ها!).....
بچه ها بیایین یه ذره حرف بزنیم اینجا ، به خدا خسته شدم از بس فکر کردم ، تقریبا میشه گفت مغزم گ !..... .
والا....
من اینجام چرا ؟ چی شده ؟ مگه با خونواده در میون نگذاشتی ؟ آقا دیگه فکر زیادیش هم بده یکمی به فکر و روانت استراحت بده آرش جان
زودتر بیا حرف بزنیم که باید برم لالا
علی جان ببخشید دیر اومدم داشتم پیام خصوصی جواب میدادم...
خستگیم فقط به خاطر این موضوعی هستش که درگیرشم!.....خدا هیچ کسو سر همچین دوراهی ای نزاره که منو گذاشته!.....هر دوتاش بحث آینده ست!....مثلا یکیش پفک نمکی نیست بگم از خیرش میگذرم ، بعدا دوباره میام سراغش!...خیلی دوست دارم هر دوتا موضوع رو دنبال کنم( هم پزشکی و هم ازدواج) اما یه دفعه از اون ور مشکل بی پولی داره اذیتم میکنه!.......یکی نیست بگه تو که پول نداشتی غلط بی جا کردی کسی رو دوست داشتی و کاری کردی که بهت دل ببنده!.....( یکی از آفت های دوست بی پول بودن،همینه!.....اگه به شخصه مادیات داشتم برام عالی میشد اما مشکل این مادیاته!.....همیشه توی هر جایی مشستم میگفتم : پول ارزش نداره، خیلی چیزا بالاتر از پوله!....الانم باور کن همینو میگم!....اما یه چیز دیگه هم به حرفام اضافه شده ......گرچه حرف خودم نیست اما جزوی از خودم شده: پول خوشبختی نمیاره اما اگه نباشه بدبختی میاره!...
خانواده هم دیشب برگشتن ..البته دم غروب بود!........خسته ی راه بودن چیزی نگفتم!...صبحم که دو سه ساعتی دم صبح خوابیدم یه دفعه پدر گرامیم گفت بلند شو میخواییم از خونه بزنیم بیروون !.....مننم توی سیزده به در چیزی نگفتم!...الانم ساعت 11:18 دقیقه ی شبه که همه خوابیدن !...میمونه فردا!...
سپاس شده توسط
1396 فروردين 14، 1:22
ویرایش شده
خانواده زوری گفت نه باید بمونی پیش ما
همچین خانواده ای داریم ما.
دوستان ماه رجب شروع شده :
هر موقع حال داشتین این دعا رو زمزمه کنید. خیلی خوبه.
کلیک
اى كه براى هر خيرى به او اميد دارم و از خشمش در هر شرى ايمنى جويم. اى كه مىدهد (عطاى) بسيار
اى كه براى هر خيرى به او اميد دارم و از خشمش در هر شرى ايمنى جويم. اى كه مىدهد (عطاى) بسيار
در برابر (طاعت) اندك اى كه عطا كنى ...
ادامه
ادامه
سپاس شده توسط
1396 فروردين 14، 18:46
ویرایش شده
همگروهی ها من نمیدونم چی شد ولی خب انگار خراب شد و باز از صفر باید شروع کنم. دیدین که تو خواب کسی راه بره؟ من اونو ندیدم ولی دیدم یه بدبختی مثه خودم تو خواب خودارضایی کنه.
حالم خرابه خراب
ولی خب چاره چیه جز تلاش و دعا
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
سپاس شده توسط
1396 فروردين 14، 20:02
من تجربه توی خواب راه رفتن رو داشته ام!.....توی سن چهارده !.....طوری که مامانم شبا درو روم قفل میکرد ( حیاطو!) که من یه وقت نرم بیروون! .....
حالتی بود که وقتی بیدار میشدم یادم نمیموند!....
اما در مورد حالتی که گفتی که توی نیمه هوشیاری خ.ا میکنی ، همونطوری که توی خصوصی بهت گفتم ، این رو یه بار توی تمام عمرم تجربه کردم و میدونم کنترلش توی اون عالم خواب و بیداری خیلی سخته!.....واسه من که اون یه بار نشدنی بود!......تورو نمیدونم حقیقتش!
اما فکر کنم یه توجیه روانشناسانه داشته باشه این جور موردا که بین خواب و بیداری پیش میاد!.....
توصیم هم اینه که پیش روانشناس بری!...
من خودم برای مشکلم بعد از مشورت با خونواده حتما پیش روانشناس میرم ...چون گاهی موردا رو باید به کاردان سپرد!.
سپاس شده توسط