1396 تير 8، 18:53
(1396 تير 8، 16:18)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: بچه ها یه سوال می پرسم.
اگر ما حالمون خوب باشه ، ممکنه در برابر خ.ا کم بیاریم؟
اره داداش شکست میخوره خوبم میخوره یه جوری که اصلا نمیفهمه از کجا خورده
(1396 تير 9، 0:22)Hossain نوشته است: من که بیشتر تو زمان بدحالی خراب کردمسلام
البته کلا در هرحال(خوشحالی یا بدحالی)این کارو انجام می دم
بعضی وقتا احساس میکنم من هیچ وقت به نتیجه نمی رسم و فقط دارم خودمو خسته می کنم
ولی هنوزم دارم واسه ترک تلاش میکنم نمی دونم چرا ولی مدام میخوام راه ترکو برم...شاید دلیلش اینه که هیچ راه دیگه ای ندارم
لعنت به این حس نا امیدی که بیشتر وقتا با منه...چندساله که احساس میکنم هیچی خوب از آب در نمیاد...
حیف اسمم که حسینه...
(1396 تير 7، 16:03)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: تصمیم دارم بشینم یه دور مرور کنم این سی و هفت روز رو.خب من فکر می کنم اصول داره اما همون طور که خودت گفتی بستگی به شخص هم داره.
یه جور حساب رسی. ببینم کجا ها رو کج رفتم؟
به نظرت کار درستیه؟ اصلا ترک کردن پیچیده هست؟ یا ساده هست؟
مثلا این که بگیم من نگاه و ذهنم رو کنترل می کنم و سر خودم رو گرم می کنم.
همین کافیه؟
یا باید بگیم :
من تفریحم رو درست می کنم ، درسم رو درست می کنم ، رابطه ام رو با خانواده بهتر می کنم
نماز هام رو دقیق تر می خونم ، غذام رو به اندازه می کنم ، اخلاقم رو بهتر می کنم و ...
بچه ها فرض کنید من می خوام ترک رو استارت بزنم ، از کجا باید شروع کنم؟ در ادامه چه کار هایی باید انجام بدم؟
خب این ها بستگی به هر شخص داره ولی یه اصولی داره دیگه؟ این طور نیست؟
(1396 تير 8، 16:18)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: بچه ها یه سوال می پرسم.منم مثل دوستان فکر می کنم ممکنه.
اگر ما حالمون خوب باشه ، ممکنه در برابر خ.ا کم بیاریم؟
(1396 تير 8، 10:26)engineer نوشته است:علیرضا منظورم ازچک پوینت (Check Point) این بود که یه کار بزرگ رو به بخش های کوچیک تر تقسیم کن.نقل قول: .آرمین خان، این متن خیلی عالی بود، چند بار از روش خوندم و فکر کردم بهش. مخصوصا این قسمت که گفتی باید استارت هرکاری رو بزنیم تا حس و حال انجامش هم بیاد. فقط چک پوینت نمیدونم چیه؟ این قسمت جایزه گذاشتن رو هم تاحالا انجام ندادم ولی سعی میکنم انجام بدم و نتیجشو میگم بهتون.
.
.
و اینکه همیشه قدم اول سخته. خصوصا اگه یه کاری رو مدت هاست می خواستیم انجام بدیم و پشت گوش انداختیم.
حس و حال انجام کار با بسم ا... گفتن و شروعش به وجود میاد.
باشگاه اسم بنویس، حس و حالش خودش میاد.
برنامه نویسی رو استارت بزنی، حس و حال انجامش هم میاد. (واسه خودت چک پوینت هم بذار. هر مقدار جلو میری یه جایزه واسه خودت بذار. به خودت انگیزه بده که ادامه بدی. نسبت به تلاش هات بی تفاوت نباش. ما خودمون خودمون رو بی انگیزه می کنیم که کارهای شروع کرده مون متوقف میشن.)
منتظرم ببینم چی کار می کنی.
خداروشکر هر روز که بیشتر آدم پاک میمونه احساس میکنه دوباره داره به زندگی بر میگرده، می فهمه چقدر کار عقب افتاده داره که باید انجام بده
(1396 تير 7، 3:00)aliunknown نوشته است: .علی جان
.
شب یهو از خواب میپرم و دیگه هیچی دست خودم نیست ( out of control میشم به قول معروف )
هنوزم دلیلشو کشف نکردم ... و نمیدونم اصن برای چی منی که انقدر شب خسته و کوفته میخوابم یهویی ساعت سه از خواب میپرم و خ.ا میکنم ....
.
.
اگه یادتون باشه ... قبلا گفته بودم داداشم به دور از بقیه میره و به نوعی به خودش ور میره ... و این اواخر بدترم شده ... خیلی بدتر از اون موقع که باهاتون در میون گذاشتم ...
.
.