امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آسمانی های زمین

فرازی از وصیت نامه ی شهید امیر عباسی


خداوند تبارک و تعالی می فرماید :




"مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه"






هرکس من را طلب می کند می یابد مرا،
و کسیکه مرا یافت می شناسد مرا، و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من می شود

و کسیکه عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را می کشم

و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من واجب است،
پس خون بهای او من
هستم.



53
مادر بهش گفت: ابراهیم، سرما اذیتت نمی کنه؟



گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست.



هوا خیلی سرد بود، ولی نمی خواست ما را توی خرج بیندازد.



دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشیدو رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود!



گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمی کنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارشکردی؟



گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد؛ امروز سرما خورده بود؛ دیدمکلاه برای اون واجب تره.



کتاب ساکنان ملک اعظم، ص5
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


به نام خدا

خیلی شوخ بود
هر وقت بود ، خنده هم بود.
هر جایی بود در هر حالتی دست بردار نبود.
خمپاره ای منفجر شد و ترکش خورد


گفت:بچه ها ناراحت نباشید من میروم عقب،امام تنها نباشد.
امدادگرها که می گذاشتنش روی برانکارد از خنده روده بر شده بودند...

منبع: انجمن گفتگوی دینی
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
به نام خدا

اسیر عراقی می گفت:


یه پسر بچه رو گرفتیم تا ازش حرف بکشیم
آوردنش سنگر من


خیلی کم سن و سال بود.
بهش گفتم: مگه سربازی تو ایران هجده سال تمام نیست؟
سرش را تکان داد
گفتم: تو که هنوز 18 سالت نشده!
بعد هم مسخره اش کردم.
وگفتم:
شاید خمینی سرباز کم داره دست به دامن شما بچه ها شده نه؟

اون پسر بچه گفت: سن سربازی کم نشده


سن عاشقی پایین اومده...1276746pa51mbeg8j


منبع:انجمن گفتگوی دینی
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
به نام خدا


فرهنگ این چفیه ها، ظلم ستیزیست
تواضع تمامی ادیان و انسانهای منصف به بزرگی و پایمردی ملت ایران
درود بر امامی که ملت ما رو از ذلالت و سیاهی و از ذلت به اوج عزت رسوند
رحمت خدا بر ارواح شهدای گرانقدری که ضامن پیروزی ملت مسلمان ما شدن
کاش بهمراه ما میبودید در سفر به مناطق عملیاتی دفاع مقدس ، شلمچه، اروند، یادمان شهید تندگویان، ومیدیدید نگاههای همراه با حیرت خاخامهای یهودی وآن زن تازه مسلمان فرانسوی را،
بیاد حرف شهید حسن باقری افتادم،به بچه هایی که در اوج مظلومیت در آن بیابانها دفاع میکردند میگفت
ناراحت نباشین، روزگاری خواهد اومد که این سرزمینها زیارتگاه و نماد مقاومت واخلاص شماها خواهد شد
[تصویر:  IMG_3015%20[New%20Profile].JPG]
ببین خاخام جان ، اگه این چفیه ی ضد صهیونیستی تا حالا برگردنت مونده ، به برکت فرهنگ چفیه ی بسیجیان خمینی ست

[تصویر:  41%20[500x300].jpg]
تخریب چی نوجوان شهید کاظم مهدیزاده


اگه میخواین صهیونیستها رو خاک کنید، باید از فرهنگ این چفیه پیروی کنید
یعنی از مرگ نترسید ، مثل حزب الله لبنان


؟ok


راوی علیرضا دلبریان
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
به نام خدا

در جبهه عرفان، عملی بود

[تصویر:  124_COPY%20[500x300].JPG]
یه روز که برامون میوه آورده بودن  و دور هم میخوردیم ، از دوست کناریم ، یه قاچ ، کِش رفتم
اما دیدم او جا خورد و نمیخواست من بخورم، تعجب کردم، طوری که اصلا از او انتظار چنین حرکتی نداشتم
به محض اینکه توی دهنم گذاشتم ، از تلخی خربزه حالم گرفته شد
خربزه ای که به او رسیده بود، تلخ بود، اما بخاطر اینکه ما راحت سهم خربزه ی شیرین خود رو بخوریم ، چیزی نگفته بوده
تازه فهمیدم من کجای کارم

راوی علیرضا دلبریان


[تصویر:  IMG_7214%20%5B500x300%5D.JPG]
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
[تصویر:  28594570155290301248.png]



شهید مصطفی چمران
1311 تولد در شهر قم
1332 ورود به دانشگاه تهران ،دانشکده فنی ،رشته ی الکترو مکانیک
1337 اعزام به امریکا با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز اغاز تحصیلات فوق لیسانس دانشگاه تگزاس
1340 اغاز تحصیلات دوره دکتری دانشگاه برکلی رشته ی فیزیک پلاسما
1341 قطع بورسیه تحصیلی به علت مبارزه ی سیاسی علیه شاه
1343 اغاز به کار در موسسه تحقیقاتی بل
1349 ورود به لبنان
1352 تشکیل سازمان امل
1357 بازگشت به ایران
1358 انتصاب به وزارت دفاع
1360 شهادت در دهلاویه

53
خیلی جالب بود من هیچ وقت ندیدم که اقای چمران خارج از مدرسه درس بخواند او درس را سر کلاس فرا میگرفت و عجیب اینکه
همیشه بهترین نمره را هم میگرفت و اخر سر هم رتبه ی اول دانشکده ی فنی در رشته ی مهندسی برق شد
اقای چمران به حدی در امتحانات موفق ظاهر میشدکه مرحوم
مهندس بازرگان که ترمودینامیک به ما درس می داد
یک بار در امتحان به او نمره ی 21.5 داده بودکه این موضوع سر و صدای زیادی به راه انداخته بود
مهندس بازرگان میگفت من 2 نمره به جزوه می دهم و 18 نمره برای امتحان کتبی
اما جزوه ی چمران انقدر زیباست که استحقاقش بیشتر از دو نمره است

"مهدی بهادری نژاد"

-----------------------------------------------------

ای خدا
من باید از نظر علم از همه برتر باشم
تا مبادا دشمنان مرا از این راه طعنه زنند
باید به ان سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می فروشند
ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد
باید همه ی ان تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در اورم
انگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین مرد روی زمین باشم

"شهید چمران"

53
به من زنگ زدند گفتند دکتر گفته موتورت رو سوار کامیون کن وبیا خوزستان که الان لازمت داریم
وقتی به دکتر ملحق شدم متوجه تعدادی موتور سوار شدم که انجا بودند هفت هشت نفر بودند که سرشان را کاملا تیغ انداخته بودند
وقتی دقت کردم دیدم چند نفری از انها را میشناسم
تعجب کردم که اینها اینجا چه میکنند
چند نفر از انها خلاف کار بودند به دکتر گفتم اقای دکتر اینها رو چرا اینجا اوردین؟
دکتر گفت
این جنگ مال همه است باید همه بیان کمک کنن نمی تونیم فقط به یه قشر خاص فکر کنیم یا بشینیم این و اونو گزینش کنیم
اینها از پس کار هایی بر میان که بقیه فکرشو هم نمیتونن بکنن
گفتم اما بعضی از اینها خلاف کارن و من حتی خلاف هاشون هم می دونم
گفت خیلی خب من دیشب اینها رو طوری ساختم که همه رفتن حمام کله ها رو تیغ انداختن
غسل توبه کردن و فقط برای شهادت میخوان خدمت کنن


در اوج جنگ و اتش و محاصره انها بودند که داوطلب شدند اذوقه و مهمات را بردارند و ببرند به انهایی که باید برسانند
کسانی که توی شهر انگشت نما بودند و اگر جایی جمع می شدند حتما با انها برخورد میشد
کارشان به جایی رسید که از ما جلو زدند
بیشترشان شهید شدند
البته ناگفته نماند که تعدادی هم نتوانستند تحمل کنند و برگشتند

53


راوی: اسماعیل شاه حسینی
به نام خدا


می دونم این پست در مورد شهدا نیست


اما ترویج سیره شهدا هست


راه تربیت اسلامی هست


و این استاد ما خودش راوی سیره شهداس
پس ...

شاید بگید کلاس اولی ها چه ربطی به روایتهای فابریک جنگ داره
اتفاقا خیلی ربط داره، آدم بزرگای جنگ، یه روزی کلاس اولی بودن
اما قبل از هر جایی در خانه تربیت شدن، کنترل شدن و رشد کردن
اولین، تاثیرگذارترین، بهترین، مهمترین  مربیانشان  پدرمادراشون  بودن
هرکس درجبهه، دانشگاه، مدرسه، بازار، حوزه علمیه و... بجایی رسیده، ببرکت تربیت خانواده اش بوده

[تصویر:  IMG_4854%20[500x300].JPG]

امروز که از تلویزیون، گریه ها، خنده ها و صحبتهای صادقانه و بی غش کلاس اولی ها رو میدیدم
با خودم فکر کردم، چرا  این طفلای معصوم و پاک ، هرچه بزرگتر میشن، صفاشون کمتر میشه !!؟؟
مگه هر چه بزرگتر میشن، کلاسشون بالاتر نمیره؟!؟ پس چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!؟
خدا که اینا رو پاک و طیب ، آفریده و تحویل ما  داده !  کار از کجا عیب داره ؟؟؟؟

[تصویر:  IMG_4858%20[500x300].JPG]

این چیه دادین دست این کوچولو ؟ به چه دردش میخوره ؟

[تصویر:  IMG_4879%20[500x300].JPG]

وسایل بازی و فکری  مربوط به خودش رو در اختیارش بذارید! بچه رو آلوده نکنید
بچه ها رو رها کرده! تحویل مهد دادیم! مهر مادری رو در حساس ترین زمانی که همراه با تغذیه، روحش نیاز داره، ازش گرفتیم! ه
به اصلی ترین ماموریتی که خدا بهمون داده، پشت پا زدیم
بعد توقع داریم ، بچه مون ، چی بشه ؟؟؟؟!!!!!!!؟
به دانشگاه که میرسه ! دو دستی باید به سرمون بزنیم
اون روزی که یه نهال بود! که باید هدایتش میکردی! توجه نکردی ! حالا که شده، یه درخت 20 ساله میخوای راستش کنی!؟

[تصویر:  IMG_2599%20[500x300].JPG]

سرمایه های این کشور فقط چاههای نفت نیست !! ه
-----------------------------------
شنیدم همراه اول ، برا بچه های ابتدایی سیم کارت رایگان میده ! این فاجعه ست
آقای وزیر زنگ شروع سال تحصیلی رو بصدا در آوردن و خداحافظ !!! آموزش شروع شد !! دستشون درد نکنه
برا پرورش  چه کارایی کردیم ؟ میخوایم بکنیم ؟...... اصلا بفکر هستیم ؟


راوی علیرضا دلبریان
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
بعد از اینکه تیر خورد و عملش کردند دیگر نمی توانست به خط برود
می امد ستاد و از همان جا نیرو هایش را کنترل می کرد
سربازی به نام عسگری او را با ماشین می اورد عسگری همیشه با سرعت خیلی زیاد رانندگی میکرد همین سرعت زیاد هم بلاخره کار دستش داد
و ماشین دکتر را به درختی زد و درب و داغان کرد
به همین دلیل سه روز فراری بود بچه ها حسابی از دستش عصبانی بودند که با این همه تذکری که به او داده شد باز تند رفته و ماشین دکتر را به این روز انداخته
بلاخره یک روز پیدایش شد بچه اوردندش پیش دکتر
حسابیترسیده بود
دکتر به محض دیدن اون گفت
خوت که طوری نشدی عزیز؟
جواب داد نه چیزی نشد
دکتر گفت خب پس برو بده ماشینو تعمیرش کنن دیگه هم تند نرو لطفا
این اوج عصبانیت و خشم او بود

53

نماز هایت را عاشقانه بخوان
حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری
قبلش فکر کن چرا داری نماز می خوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری
ان وقت کم کم لذت می بری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان میکنی
تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست

شهید چمران


53
مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را  به گردخود جمع كرد وبا تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشكیل داد.

این گروه كمكم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد.

ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یكی از این برنامه ها بود، كه به كمك آن جاده های نظامی به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ های آب در كنار رود كارون و احداث یك كانال به طول حدود بیست كیلومتر و عرض یكصد متر در مدتی كوتاه ، آب كارون را به طرف تانكهای دشمن روانه ساخت، بطوری كه آنها مجبور شدند چند كیلومتری عقب نشینی كنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند.

این عمل فكر تسخیر اهواز را برای همیشه از سردشمنان به دور كرد .
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


سلام
عکس اول رو در آورد
این پسر اولم محسن
عکس دوم رو گذاشت روی عکس محسن
این پسر دومم محمد دو سال با محسن تفاوت سنی داشت
عکس سوم رو گذاشت روی عکس محمد، امد بگه که این پسر سومم
سرش رو بالا آورد دید شانه های امام (ره)از گریه میلرزه
فوری عکس ها رو جمع کرد زیر چادرش وخیلی جدی گفت
چهار تا پسر دادم که اشک شما رو نبینم .....
[تصویر:  u0o_%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D9%8...D9%842.jpg]
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
جنازه پسرشون رو که اوردن چیزی جز دوسه کیلو استخوان بیشتر نبود...
پدرش سرش رو بالا گرفت گفت حاج خانوم غصه نخوری ها...
دقیقا هم وزن همون روزیه که خدا بهمون دادش...
[تصویر:  u0o_%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D9%8...D9%842.jpg]
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان