1395 اسفند 14، 14:36
ویرایش شده
(1396 تير 15، 23:03)venoos21 نوشته است: سلام
من نسبت به زندگی هیچ امیدی ندارم همیشه هم خودمو دلداری دادم خیلیم برای تغییروضعیت موجود جون کندم ولی هیچ اتفاق خوبی تو زندگیم نمیفته یعنی کسی میدونه چرا هیچ اتفاق مثبتی تو زندگی من به وجودنمیاد!!
ارسال شده از GT-N7100s با استفاده از kanoon
(1396 تير 15، 23:03)venoos21 نوشته است: سلام
من نسبت به زندگی هیچ امیدی ندارم همیشه هم خودمو دلداری دادم خیلیم برای تغییروضعیت موجود جون کندم ولی هیچ اتفاق خوبی تو زندگیم نمیفته یعنی کسی میدونه چرا هیچ اتفاق مثبتی تو زندگی من به وجودنمیاد!!
ارسال شده از GT-N7100s با استفاده از kanoon
(1394 دي 3، 22:43)Alireza 68 نوشته است:(1394 دي 3، 22:13)آرمــین نوشته است: هی مدام میاد به ذهنم که آدم باید تا کجا پیش بره که دیگه راحت شه؟
نمیشه شوتید زیرش و راحت شد؟
خسته ام خسته...
امان از این دل خسته که خستگیش درنمیاد...
دلی که درد نداره اما به دردش میارن...
آرمین جان حستو نمیگم میتونم درک کنم چون سختی تورو نکشیدم
ولی خب در ظرفیت کم خودم که کشیدم به این فکر میکردم همیشه که واقعا کی وقتش میشه که ارامش تو زندگیم بیاد
نگاه کردم دیدم انگار هرچی جلوتر میری تمومی نداره
مدرسه میرفتیم میگفتیم کی تموم بشه دانشگاه رفتیم گفتیم کی تموم شه راحت شیم از درس و..
هرسری که تموم شد انگار بازم یکی دیگه میاد سرکار میری میگی کی برم خونه راحت شم خسته شدم و..
گاهی گرفتار مشکلاتی سرکار و خانواده میشدم و هی میگفتم چرا تمومی نداره
که ی حدیثی خوندم با مضمون این که اسایش توی اخرته در صورتی که توی دنیا دنبالشیم
و حدیث دیگه ای که نشوته بود ادم هارو با قرار دادن توی مشکلات ( هرکسی یجور ) ازمایش میکنیم یکی رو پول زیاد میده یکی رو دچار فقر میکنه و..
گاهی این مشکلات میتونه باعث بشه رشد کنی ظرفیتت بالاتر بره
یادمه میگفتی خودت همیشه که تبدیل تهدید به فرصت چگونگیش رو خودت پیدا کن
میدونم از پسش برمیای توانایی خاصی درونت هست که متعلق به خودته
مطمئن باش درونت ظرفیتی وجود داره که بتونی از پسش بربیای خدا از درونت بهتر خبر داره به کسی بیشتر از ظرفش نمیده
دوستت داریم اینو بدون همه ما دوست داریم و بهت افتخار میکنیم که توی کانون هستی و از بابتش از خدا هم ممنونیم