انجمن شبانه روزی

[K_1]

سلام داداش جون
ععه... آخخخی
جمله ی معترضه ی شما رو، بعد از معاون فرمانده گردان یادم رفت بنویسم ... البته به قرینه ی معنوی، معلوم بود ;)

[آفتابگردون]

من گفتم آهنگ گوش نمیدم جز اونایی که محتوای کلامی ندارن وروی من تاثیر مثبت میذارن
گفتم ناامید هم نباشین
گفتم به حرفیم که میزنین عمل کنین
گفتم آرماناتونم از دست ندین
گفتم واسه کنترل ذهن ونگاه همه چی رو در نظر بگیرین
.
.
.
بابت این حرفام از خانم ها وآقایون سها ،سعادت،مهرانا،تواب،قاصدک،وجدان بیدار،نور ایمان،علیرضا و...وهمه کسانی که پستم رو تو تاپیک دانلود اهنگ وناامید نباش دوست من خوندن عذر میخوام من چند سالی میشه که با خودم سر جنگ دارم واسه اینکه خودمو بسازم ولی گاهی هم بوده که به این حرفایی که زدم عمل نکردم ولی متاسفانه به خیلیا توصیه کردم که عمل کنن
دو روز پیش یکی یه حرفی بهم زد کل وجودم رفت زیر سوال تازه فهمیدم حتی اون آدمی که خودمم فکر میکردم نیستم گذشته داغون حال رو هم که ...
لطفا اگه کسی گمان خوبی نسبت به من داره از بین ببره نمیدونم میتونم به اندازه ی گمان نیک بقیه خودم بکشم بالا یا نه

[نمیدانم]

دست ت درد نکنه مجاهد جان،
ما رو تیکه تیکه کردی رفت!


لبیک می گم همین جا به فرمانده: آقا قاصدک
نیروی دریایی رو بسپار به خودم،
خیال ت تخت 

اگه بخواهیم جلو قاصدک، کلمه آقا بیاریم،
اون وقت دو تا "قا" پشت سر هم میاد!
فکر کنم هیچ کی تا حالا نفهمیده بود

این عکس رو دیدم،
یاد نو جوون هایی افتادم که می رفتند به جبهه ...

[همساده]

ببخشید حال و روز گروه ما  هفته قبل خوب نبود. نمیشه که الکی بیام بگم خوب بوده
خوب آره ما تسلیم نمیشیم گروه هنوز برجاست و کلی حرفای خوب خوب.
ولی با واقع بینی باید اوضاع رو گزارش داد :


هفته قبل ما مجروح و زخمی زیاد دادیم گروه تیربارچی رو عرض میکنم.
آرمین داره نقشه میکشه برای این هفته شایدم فرم استخدامی هستش یا تمرین خطاطی. خدا عالمه
اونم که داره گریه میکنه و دستش تو گچه منم. این بی اختیاریهای شب اشکمو درآورده لامسب.
اون که چشماشو بستن مهدی آر هستش اونم هفته قبل به مشکل خورد
اون که رفته تو کیسه خوابش در نمیاد فرزاد هستش. شایدم دلشه دربیاد ولی نمیتونه کیسه ای که رفته توش انگار راه خروج تعبیه نشده براش
اون مهدی دیگری هم کماکان ما اطلاعی ازش نداریم دستشو گرفته جلو صورتش تو عکسم نیفتاده
......................................
اره دوستان یه لحظه غفلت حال گروه ما رو این شکلی کرد. شوخی نداریم که داریم کار زشتی میکنیم خودارضایی کار زشتی هستش اگه جدی نگیریم ترک کردنشو این شکلی میشیم و شایدم بدتر.

تا هفته بعد عکسمون چطوری بشه

[آفتابگردون]

عزیز یکی اینطوری ک گفتی بنویس بنداز تو دست نوشته ها
تا بریم براش 

سلام 

می خواستم که ننویسم...
چون همون طور که گفتم زیاد بلد نیستم... بعد بدتر باعث میشه زده شی از خط شکسته...  

ولی گفتم یه موقع نگی از آرمین یه چی خواستم انجام نداد...
این شد که گذاشتم... تا بری براش... 

توضیح اینکه:

1- منظور  از موازی سازی حروف:

مثلا تو سطر اول حرف ی با حرف ت دو جای مختلف موازی شدن... 

یا تو سطر دوم حروف نون، هـ و ت یه فضای نسبتا موازی در امتداد هم به وجود آوردن...

2- منظور از سنگین سازی آخر سطر:

اگه نگاه کنی، هیچ جای سطرها کلمات رو هم دیگه نوشته نشدن...

اما در عوض آخر سطرها کلمات روی همدیگه قرار گرفتن...

خصوصا تو سطر دوم که تجمع حروف آخر سطر کاملا مشخصه...

3- منظور از بستر سازی آخر سطر:

اگه نگاه کنی تو سطر اول حرف ی به عنوان بستر انتخاب شده و کلمه ی «ماست» روی اون بستر اجرا شده...

یا تو سطر دوم، حرف نون به عنوان بستر انتخاب شده و کلمه ی «نخواهم» روی اون بستر قرار گرفته...

و در ادامه اش حرف هـ به عنوان بستر انتخاب شده و کلمه ی «خواست» روی اون بستر اجرا شده...

4- منظور از اوج گرفتن انتهای سطر:

همون طور که تو دو تا سطر مشخصه، حروف از خط زمینه شروع شدن و کم کم به انتهای سطر که میرسه اوج میگیرن و بالا میرن...

ترکیب زدن تو شکسته خیلی نیاز به کار کردن داره...
هم اینکه حروف رو به چندین و چند شکل مختلف میشه نوشت...
هم اینکه تا یه سری چیزها رو تجربه نکنی، ذوق هنری و زیباسازی که باید داشته باشی رو پیدا نمی کنی...

خلاصه این بود نظرات غیرکارشناسی من...

نفهمیدی هم فدای سرت... مشکل از فرستنده است به گیرنده دست نزن که کلا تصویر می پره... 

من اینو پرینت میگیرم داشته باشم رو خط خودم کار کنم البته با خودنویس خدارو چه دیدی شاید یاد گرفتم
خنده ام نداره

[پارادایس]

من رومو برگردوندم و بهش نگاه کردم شاید با نگاهم بهش حالی کنم این چه کاریه که کرده و یا لا اقل حالتشو بفهمم

این کار فکر کنم تشویقش میکنه که کارشو ادامه بده.... نباید اصلا نگاه کرد..هم برای خودتون خوبه...هم برای اون...

وقتی تیریپ جلف رو کسی نگاه نکنه اونا هم دیگه خودشونو اون شکلی نمیکنن...

بعضی خانوما تو خونه هیچکاری نمیکنن ولی وقتی میخوان برن بیرون 20 کیلو لوازم ارایش استفاده میکنن! بیچاره شوهره!

باز داری با تکرار چند باره اون حرفا و فکرا آتش رو باد میزنی

درسته دقیقا متشکرم

[Mehdi.R]

من یاد گرفتم که:
برای دویدن باید اول بلند گام برداشتن را یاد گرفت
برای بلند گام برداشتن باید آهسته گام برداشتن را یاد گرفت
و برای آهسته گام برداشتن باید تاتی تاتی کردن را یاد گرفت
و برای تاتی تاتی کردن باید شور و شوق اطرافیان را دید و انگیزه گرفت

برداشت شما دوستان از این 4و5 جمله بالایی چیست...؟؟؟

[خانوم لبخند]

با جمله آخر موافق نیستم..

یه بچه خودش از راه رفتن خودش ذوق میکنه...

حتی اگه اطرافیانش توجهی نداشته باشن بهش... 

[طاهر]

هم اینکه تا یه سری چیزها رو تجربه نکنی، ذوق هنری و زیباسازی که باید داشته باشی رو پیدا نمی کنی...

همین دیگه مشکل از همین جاس
خیلی چیزا به تجربه به دست میاد
تاتی تاتی کردن بچه هم با تجربه ب دست میاد
یه بچه رو ده سال ک تو یه اتاق زندانی کنی به صورت تئوری راه رفتن یادش بدی ک راه رفتن یاد نمیگیره
انقده میره میخوره زمین تا بالاخره یاد میگیره اونچه ک باید بگیره رو

اون روزی مطلبی ک گذاشتی رو خوندم ولی دیگه بعدش فرصت نشد تشکر بنمایم
همین جا ازت تشکر مینمایم
بعله
همیچین لفظ قلم تشکر میکنم ک کیفت کوک بشه

البته گیرنده هم خوب نشون نمیده امتحانش کردم که میگم

[عاشق فاطمه زهرا]

سلام

صدای من رو از سمنان ، زادگاه رئیس جمهور پیشین و پسین می شنوید
فرصتی و اینترنتکی دست داد تا برسیم خدمت شما.
هنوز به مشهد نرسیدیم.
چندین و چند پیام (پ پ) به دست ما رسیده ، سر فرصت جواب می دیم ، دوستان از دست ما ناراحت نشوند.

دوستانی که التماس دعا گفتند ، حتما یادشون خواهم بود.

امید فراوانی دارم به این سفر ، دوست می داشتم یه چند روزی پاکی به پیشگاه امام هدیه ببرم برای ولادتشون که نشد.
رو سیاه و رو قیری ، دارم می رم مشهد.

تو دل یه مزرعه یه کلاغ رو سیاه
هوایی شده بره پا بوسه امام رضا
…
اما هی فکر میکنه اونجا جای کفتراست
آخه من کجا برم؟ یه کلاغ که رو سیاست؟
…
من که توی سیاهیا از همه رو سیاه ترم
میون اون کبوترا، با چه رویی بپرم؟
…
تو همین فکرا بودش کلاغ عاشقمون
یه دلش میگفت برو، یه دلش میگفت بمون
…
که یه هو صدایی گفت تو نترس و راهی شو
به سیاهی فکر نکن، تو یه زائری برو
…
من که توی سیاهیا از همه رو سیاه ترم
میون اون کبوترا، با چه رویی بپرم؟

[طاهر]

البته به قرینه ی معنوی

بیا اسم منو ننوشته بعد میخواد موضوع رو عوض کنه
من مادی و معنوی سرم نمیشه ها
رک و پوست کنده حرف بزن
بگو یادم رفت تو رو بنویسم
هی هی هی 
همینه دیگه دست بدون نمک ک میگن اینه ها
کم تو رهروان شربت دادم خوردین؟
کم براتون تغذیه رسوندم؟
هی هی هی 
بعد میگن چرا جوون مردم سر به بیابون میذاره
همین کارا میکنید دیگه


پ.ن: فقط یک شوخی دوستانه بود با مجاهد عزیز

[سها]

سلام
نمیدونم چطوریه هر کی از کانون محروم میشه همه عشق و علاقه اش ب باد میره و یادش میافته کانونو هک کنه!!

آدم یاد عاشقهایی میافته ک وقتی جواب نه میگیرن اسید پاشی میکنن تو صورت عشقشون!!!

عجب!
اینم رزق امشب ماست..

خودمون کم گیر و گرفتاری داریم...اینو کجای دلم بذارم؟؟!
خدا عاقبت هممون ختم ب خیر کنه..

در پناه خدا..

یاعلی.

[همساده]

اقا من الان با فیلتر شکن اومدم کانون هر کاری میکنم برام بالا نمیاد

[سها]

سلام
برا چی اصلا فیل شکن دارین؟؟

نمیدونم چی شده ی کم گیر داره باز شدنش..
واسه منم سخت بود و دو س باری ارور داد اما درست شد..

یاعلی.

[همساده]

از یکی از بچه ها گرفتم. خوب بدون این بالا نمیاد. اعلام وضعیت روزانه مو کنم حذفش میکنم.

یا امام رضا امروز خیلی سخت گذشت ولی پاکیمو حفظ کردم تقدیمش میکنم به تو

قشنگ چهل روز دیگه عید غدیره وای اگه بتونم پاکیمو به عید غدیر وصل کنم
واسه همتون کادو میخرم