میدونی قصدم نبود روده درازی کنم یا اظهار فضل کنم (البته امیدوارم ) ولی باید مقدمه چید تا به سوال اصلی رسید اینکه رها کردن با سرکوب کردن چه فرقی داره؟
اتفاقا پیامی که کلید زد بحث ما رو کاملا متفاوته با این نظر که آدم میتونه تا هر وقتی که بخواد غریزه جنسیشو سرکوب کنه.یعنی شاید یه روش باشه ولی به من یکی که جواب نداده. من نظری ندارم که آیا سرکوب کردن راهکاره یا نه یعنی شاید برای یکی باشه ولی برای من نه.
خیلی هم خوب پس ما الان هم عقیده ایم که خودارضایی پاسخ مناسبی برای ارضای غریزه جنسی نیست. این خیلی نقطه خوبیه
ولی شما معتقدی که نقش فست فود رو داره از گرسنگی مردن که بهتره. من میگم نه نقش زهر مار رو داره گرسنگی رو که از بین نمیبره هیچ میکشه داغون میکنه
دلایلم رو با همون مثال غذاخوردن که شما زدی پیش میبرم:
۱- شهوت سیری ناپذیر و توقف ناپذیره هربار از من بیشتر و متفاوتتر میخواد: کجاش طبیعیه که من تو یه روز سه گیگ فیلم ببینم و چند گیگ ترافیک حروم کنم خب با یه کلیپ یا یه عکس اولین بار شروع کردم چه فرآیندی طی شد که اینقدر مصرفم سنگین شد؟ چرا من هی دنبال چیزهای نو و جدید میگردم برای شهوترانی؟ چرا من وقتی سریالی میشم یهو میرم چند بار در روز؟ چرا من با چشم چرانی بقیه رو مورد شهوترانی قرار میدم و تصویر سازی ذهنی میکنم؟ چرا من نمیتونم کنترل کنم شهوت رو مثلا عهد کنم که دو هفته ای یه بار انجام بدم؟ خب آدم طبیعی یه وعده غذا میخوره سیر میشه نمیره که تمام یخچال رو جارو کنه آدم طبیعی نمیره سر یخچال همسایه به حریم خصوصی دیگران تجاوز نمیکنه برای پاسخ به گرسنگیش
2- خودارضایی میشه راه رهایی فشار به جای مقابله با احساسات: چرا من وقتی استرس میگیرم یا از یه قضیه ناراحت میشم خودارضایی میکنم؟ چرا عصبانیتم رو با رفتن تو اتاقم و پشت لپ تاپ نشتن و لغزش تخلیه میکنم؟ چرا حس خود کم بینی بهم دست میده به این کار دست میزنم؟ چرا حتی خوشحالیامم با این کار جواب میدم؟ آخه کجا آدم طبیعی که گرسنه میشه به جای تشنگی میره غذا میخوره خوابش میاد جای رختخواب میره سر یخچال
3- خودارضایی راه کم خطری نیست به بیمارستان تیمارستان زندان یا قبرستان منجر میشه: چرا خود ارضایی به معنای فرار از واقعیته و مثل یک داروی مخدر روانگردان و روحیهگردان عمل میکنه؟ چرا باعث میشه که از خودم جدا بشم.؟ چر هر بار که این عمل را انجام مییدم بیشتر خودم رو از همه جدا میبینم و از تنهایی خودم وحشت میکنم؟ چرااحساس بیلياقتی، بی ارزشی، تنهايی و ترس سراغم میاد حتی وقتی که کاری به انگاره های دینی و اخلاقی ندارم؟ چرا بارها شده از خدا طلب مرگ کنم؟ آخه کجا آدم با فست فود خوردن این همه عذاب میکشه؟ شده آدم کالباس بخوره که گرسنگیش برطرف بشه بعد از اون ور یه تنفری درونش به وجود بیاد که افسرده بشه؟ آیا همش به این دلیل نیست که خودارضایی مخالف فطرته انسانه
فکر کنم معنای به ابتذال کشیدن غریزه جنسی تو مثالهایی که زدم باشه.