انجمن شبانه روزی

[*بنده پاک*]

چرا دعوا شد یهو
دوست باشید با هم

[New fighter]

اینکه میگی فقد عرفه نفسه عرفه نفسه

یعنی انقد روحت پاک باشه که اصلا هیچ لکه سیاه کوچیکی هم روش نباشه که اون موقع اصلا برای چی میخوای نماز بخونی یا عبادتی به جا بیاری چون اینطور دیگه در واقع داری میگی روح خدا برابر با روح یه ادمه

داداش این حدیثو که من نگفتم پیامبر گفته اگه شاکی هستی برو به خودش بگو

موفق باشی.

باش میگم بهش 
شما هم سالم و تندرست باشی

چرا ریپلای می کنید یه قسمتشو پاک می کنید کامل بزارید


من اینو گفتم

داداش این حدیثو که من نگفتم پیامبر گفته اگه شاکی هستی برو به خودش بگو

و اینکه خدا گفته من از روح خودم بر آدم دمیدم مگر نشنیدی تا حالا!

موفق باشی.

این آیه قرآنو مگر نخواندی منظورم این بود. ( حالا نمیدونم پیامبر و قرآنو قبول داری یا خیر )

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ

پس آن گاه که او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم بر او به سجده در افتید.

سوره ص آیه ۷۲

و اینکه بنده نگفتم روح خدا در مقابل روح آدمه این برداشت شخصی شماست یعنی روحی که خدا خلق کرده پاکه، پس روح انسان ذاتا پاکه

پس نتیجه میگیریم این حدیث از پیامبر که گفته شده

پیامبر اکرم (ص) فرموده‌اند: «من عرف نفسه، فقد عرف ربه» - هر کس خود را شناخت، خدای خود را شناخته است.

یعنی کسی به عظمت خلقت خودش پی ببره عظمت و پرودگارشو درک کرده...

( فقط خواستم توضیح بدم که اشتباه برداشت نشه )

این بحثا راه به جایی نداره بالاخره یا من اشتباه میگم یا شما 
درضمن اون تیکه که توی ریپلایی حذف شده کار من نیست نمیدونم چرا اینطور شد ولی خوب نمیدونم
راستی یه چیز دیگه هم اضافه کنم زندگی معنوی ادما به خودشون مربوط میشه حرفای منو دخالت در زندگی معنوی خودتون ندونید دوستان من فقط از زندگی معنوی خودم گفتم
خداراشکر از وقتی اونی که باید میشناختم شناختم  دیگه مشکلی ندارم

[*بنده پاک*]

اقا من دم اذان صبح یادم‌ میوفته باید اب بخورم اه

حتی اگه تمام سلول های بدنت رو هم از آب پر کرده باشی، درست لحظه ای که اذون صبح رو میگن از درون شروع میکنی به خشک شدن به این لحظه میگن لحظه ساقه طلاییسم

من برعکسم
اصلا تشنم نمیشه همش گشنمه
البته کلا تو روز عادی هم خیلی آب نمی خورم
 اندکی صبر پیشه کن اذان در راه است

[عاشق فاطمه زهرا]

توی پیاده روی اربعین یه بنده خدایی همراه ما بود که سال چندمش بود.

حدود ۱۰۰ تا عمود رفته بودیم، رفتیم یه موکبی نشستیم استراحت.
این برگشت به ما گفت، بچه ها یه خبر خوب براتون دارم.

ما فکر کردیم حتما غذایی گوشتی ای چیزی پیدا کرده،
گفتیم بگو،

گفت عمود صدمیم.
ما همه تعجب کردیم که این یعنی چی.

ادامه داد، این یعنی هنوز کلی راه مونده تا برسیم به مقصد.
و هنوز کلی فرصت داریم که استفاده بکنیم از مسیر و کیف کنیم.

منم براتون یه خبر خوب دارم کانونی ها.
امروز دوم رمضان بود.
و این یعنی ۲۸ روز دیگه فرصت داریم که از این ماه استفاده کنیم.  


******

اقا من دم اذان صبح یادم‌ میوفته باید اب بخورم اه

حتی اگه تمام سلول های بدنت رو هم از آب پر کرده باشی، درست لحظه ای که اذون صبح رو میگن از درون شروع میکنی به خشک شدن به این لحظه میگن لحظه ساقه طلاییسم

شقایق خانم آب فایده نداره.
کاهو، خیار، سبزی و میوه (غیر از میوه های خیلی شیرین مثل خربزه و ...) خیلی توی رفع تشنگی تاثیر می ذاره.
آب رو از یه حدی هر چی بیشتر بنوشی، تشنه تر می شی.

برای گشنگی هم خرما خیلی خوبه. خرما و ارده.

***********

دوستان پیشنهاد می کنم که این بحث در مورد نماز رو در تاپیک میزگرد ادامه بدید!

[*بنده پاک*]

فقط اومدم بگم 
پیشنهاد میکنم 
ساعت ۷ شب شبکه ۴ را نگاه کنید
زندگی پس از زندگی
درباره کسانی که برای چند لحظه رفتن اون دنیا و برگشتن

من امروز یکی اشو دیدم
خیلی عجیب بود
خیلی

[عاشق فاطمه زهرا]

فقط اومدم بگم 
پیشنهاد میکنم 
ساعت ۷ شب شبکه ۴ را نگاه کنید
زندگی پس از زندگی
درباره کسانی که برای چند لحظه رفتن اون دنیا و برگشتن

من امروز یکی اشو دیدم
خیلی عجیب بود
خیلی

برنامه جالبی بود.
من هم دیدم.

اتفاقا خیلی هم دور از ذهن نیست.
تجربه های بعد از مرگ، اینقدر زیاد هست که نشه انکارش کرد.
درسته که علم امروز تنها چیزهای قابل تکرار و تجربه در شرایط آزمایشگاهی رو می پذیره و در نتیجه کاری به این چیز ها نداره.
اما آدم کافیه به عقلش مراجعه کنه. وقتی این همه آدم تجربه های نسبتا مشترکی دارند، همه که نمی خوان آدم رو فریب بدن.
یا چیزی هست که قابل توجیه با علم روز هست، یا این که اتفاق ماورایی داره می افته.

من خودم همیشه فکر می کنم خیلی عجیب باید باشه دنیای بعد از مرگ.
ولی وقتی به دنیای خودمون نگاه می کنم، به اندازه کافی عجیب هست.

یعنی زندگی بعد از مرگ، علی القاعده عجیب تر از همین دنیای ما نیست.
البته ممکنه فرق هایی داشته باشه، یا بزرگ تر باشه، یا متفاوت تر باشه.

مثل دنیای داخل رحم و خارج از اون. خب خیلی فرق می کنه،
اما اون هم دنیاییه دیگه، قواعدی داره، قوانینی داره.

این آیات از سوره قاف همچین چیزی رو بیان می کنه.



آنها تعجّب کردند که پیامبری انذارگر از میان خودشان آمده؛ و کافران گفتند: «این چیز عجیبی است!
آیا هنگامی که مُردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگی بازمی‌گردیم)؟! این بازگشتی بعید است!»
....
آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم (که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم)؟!
ولی آنها (با این همه دلایل روشن) باز در آفرینش جدید تردید دارند!

[*بنده پاک*]

امروز  که دیدم
 آقاهه خودش میگفت میدونم الان همه میگن چیزایی که میگم همه اش توهم و خیال بوده 
راستش منم تو دلم گفتم
آخه چیزایی که میگفت خیلی شبیه فیلم ها بود
یعنی دقیقا این فیلم های خارجی اومده بودن عین همین گفته ها ساخته بودن
ولی بعد خودش گفت الان بهتون ثابت میکنم
بعدم ثابت کرد
راستش من دیگه قانع شدم
برای چی یه آدم بلند بشه بیاد دروغ بگه
بعدم به قول شما اینا تعدادشون زیاده
تازه من اینو دیده بودم دهنم باز مونده بود
مامانم میگفت یه مستند دیده که خارجی ها هم همین جوری داشتن 
کلی اومدن تعریف کردن

اعتراف میکنم 
 همین حرف ها باعث شد من نماز مغرب و عشا امو سر وقت بخوانم

[*بنده پاک*]

من که دم افطار خیلی بچه خوبی باشم یه خرما با آبجوش میخورم نمازمو می خوانم میام برای یه افطار معمولی ولی بعدش دیگه چیزی نمی خورم تا سحر که فکر کنم این خیلی غیر عادیه


 ما شیرازیا ترحلوا داریم برای ماه رمضان
خونه قبلیمون ( خونه ای که همه عمرم اونجا بودم و فقط یه ساله که جابه جا شدیم)
همسایه رو به رومون یه پیرزنی بود خودش ترحلوا درست میکرد
خیلیییییی خوشمزه بود

من الان دلم اون ترحلوا را میخواد

فکر کنم باید یه روز به عنوان جایزه برای خودم ترحلوا درست کنم

اصلا بغض گلوم را گرفت
یادم نبود
الان یادم افتاد

[یآرا]

کاملا عادیه شقایق جان
منکه دم افطار  فقط شیر و خرما میخورم . بعضی وقتاهم یه کاسه سوپ
بعدشم دیگهچیزی نمیخورم تا سحری
اونم یکی دوقاشق غذا میخورم..
خانواده امم همینطو هستن....
فقط اگه زولبیا و با میه تو ی خونه باشه  مثه ملخ که به گندم زار حمله میکنه
منم به با میه ها حمله ورمیشم
سخت ترینقسمت روزه فقط اب نخوردنه
اونم من همش میترسم کلیه هام دوباره مشکل پیدا کنه
درد کلیه از وحشتناک ترینه دردهاست که وقتی در روز کمتر از ۱۳ ..۱۴ تا لیوان اب بخورم سراغم میاد

[Queen]

فقط اومدم بگم 
پیشنهاد میکنم 
ساعت ۷ شب شبکه ۴ را نگاه کنید
زندگی پس از زندگی
درباره کسانی که برای چند لحظه رفتن اون دنیا و برگشتن

من امروز یکی اشو دیدم
خیلی عجیب بود
خیلی

چی میگفت؟

[سها]

اینکه میگی فقد عرفه نفسه عرفه نفسه 

یعنی انقد روحت پاک باشه که اصلا هیچ لکه سیاه کوچیکی هم روش نباشه که اون موقع اصلا برای چی میخوای نماز بخونی یا عبادتی به جا بیاری چون اینطور دیگه در واقع داری میگی روح خدا برابر با روح یه ادمه 

داداش این حدیثو که من نگفتم پیامبر گفته اگه شاکی هستی برو به خودش بگو

موفق باشی.

باش میگم بهش 
شما هم سالم و تندرست باشی

سلام

این حدیث بسیار عمیق و بسیار کلیدی هست برای رشد و تعالی..

منظور رو اینطور بگیم بهتره..

اگر من خودم و توانایی ها و استعداد ها و قوا و خواص و ویژگی هام رو درست بشناسم ، ب کار ببرم و شکوفا کنم .. از اونجایی ک من مَثل خدا هستم میتونم خدا رو هم بشناسم..
من اگر تو وجودم عطوفت رو کشف کردم نهادینه کردم و ب کار بردم میتونم صفت رافت خدا رو درک کنم..



این ک میگیم باید خدا رو بشناسی تا بتونی عیادتش کنی هم صحیح هست..
منتها از اونجایی ک آدم تا بخواد ب شکوفایی برسه زمان رازم داره.. پس رسول ظاهری فرستاده شده تا مقدمات کار رو فراهم کنه.. دستمونو بگیره و ببره تا خودمو رو بشناسیم و بیافتی تو راه خداشناسی..


مثال میزنم
دانش آموز کلاس اول ذهنیتی از درس و مدرسه و نظم و نوشتن و معلم و چ و چ نداره.. لازمه ک معلمی باشه تا بچه قدمهای اولیه رو درست برداره و بیافته تو مسیر.. تا وقتی مثلا ب دکتری یا حالا ی سطح بالا از فهم رسید خودش نظریه پرداز و کاشف و مخترع بشه..


خدا ب هممون کمک کنه عالم و عامل باشیم..
بندگی ها تون مستدام..
خیلی التماس دعا.
یاعلی.

[New fighter]

ممنون از سها خانم 
اما خوب راهای رسیدن به خدا هم خداراشکر زیاده ممکنه هرکسی راهی انتخاب کنه وبه مقصود برسه 
حالا ممکنه این راه با عرف عمومی سنخیت داشته باشه ممکن هم هست خلاف عرف عمومی باشه من اصلا میگم همه دارن از راه درست میرن میرسن به بهشت اما منی که افتادم توی جهنم دارم خودما ادمی میکنم که خدا خودش دستمو بگیره 
اره با عرف عمومی تطابقی نداره شایدم زدش باشه اما به هر حال به چیزی که باید میرسیدم رسیدم فک نمیکنم دلیلی داشته باشه بخوام پیش از این خودما درگیر این موضوع کنم 
اما چیزی که باعث این پستو بزارم

کسی که خوابیده رو میشه از خواب بیدار کرد ولی کسی که خودشو به خواب بزنه متاسفانه با تلاشم هرگز نمیشه بیدارش کنی،،،

بله هیچ وقت نمیشه این کارو کرد و کسیو که خودشو به خواب زده بیدار کنی 
اما حواستون به دوتا چیز باشه 
۱_ ممکنه شما بلد نباشی چطوری اون ادما از خواب بیدار کنی نمونه بارزش خودم هیچ احد و ناسی نتونست منو از از خواب بیدار کنه چرا؟ خودمو به خواب زده بودم؟ نه اتفاقا منتظر این بودم یکسری چیزا واسم اثبات بشه که احتمال زیاد برای خیلی از کسایی که میگن ایمان اوردن روشن نشده پس در نتیجه کسی که چیزی واسه خودش روشن نشده نمیتونه اون چیزو برای من روشن کنه
۲_ممکنه همون کسی که میگید خودشو زده به خواب غفلت یه موقعی از خواب بلند شه به اذن خدا که هیچ مرشدی نتونسته باشه اونو از خواب بیدار کرده باشه گاهی وقتا ممکنه یه نفر با صددرصد زور یه عالم  بیدار نشه ولی با  یک درصد زور قدرت برتر جوری از خواب بیدار شه که کسی جلو دارش نباشه و کسیو به غیر از اون قدرت برتر قبول نداشته باشه من دارم میگم مسیرم اینه دارم از این مسیر میرم حالا شما هرچی میخوای بگو این نه اون مسیر که من میگم 

متاسفانه یه عده رونشفکرم داریم که خیلی ادعا دارند ولی شاید همین افراد ساده بصیرتشون بیشتر باشه

گرچه من هیچ موقع ادعای روشنفکری نکردم اما به نظرم این حرکت اصلا درست نیست که بیایم یه پستی بزنیم بدون قید اسم اون شخص و خطاب بهش چیزی بگیم اگه حرفی هست خواهشا مستقیم بیاید به خودم بگید دیگه این حرفا رو نداره که یکی از دوستان عزیز نارحت شدن

البته این حرفو پیامبر زده ولی دوستان ناراحت شدن و گفتن که چرا شما این حرفو زدی اولا اینکه بنده نگفتم و ثانیا پیامبر ( ص ) مگه میشه حرفی رو اشتباه بگه!!

ممنونم که شفاف سازی کردین 

اولا که من ناراحت نشدم 
ثانیا هرگز نگفتم چرا این حرفو زدی 
ثالثا من نمیگم پیامبر اشتباه گفت نه هرگز اما کسایی که این حدیثارو دارن نقل میکنن از اون پیامبر که معصوم نیستن یک درصدم احتمال بده خطا کنن میدونی چقدر تفاوت ایجاد میکنه؟
دوست عزیز حرفی سخنی چیزی بود لازم نیست بیای اینطور پست بزاری بگی یک کلام بگو فلانی اینو گفت این طوری شد

[*بنده پاک*]

فقط اومدم بگم 
پیشنهاد میکنم 
ساعت ۷ شب شبکه ۴ را نگاه کنید
زندگی پس از زندگی
درباره کسانی که برای چند لحظه رفتن اون دنیا و برگشتن

من امروز یکی اشو دیدم
خیلی عجیب بود
خیلی

چی میگفت؟

اتفاق هایی که دیده بود را دو قسمت کرد
قسمت اولش برام جالب بود چون خیلی شبیه فیلم های خارجی بود
اینکه روح خودمو دیدم که ار بدنم خارج شد
بعد صدایی در ذهنم اومد که منو با اسم کوچیک صدا زدند و سرمو برگردوندم دیدم تو یه دشت زیبا هستم با به شبنم قشنگ رو سبزه هاش
یه درخت بود
و تمام برگ های اون درخت و سبزه ها را می‌شناختم
یعنی هر برگ از برگ دیگه متفاوت بود و من این را درک میکردم
بعد یه نکته میگفت که هر بار اراده میکردم جایی باشم اونجا بودم اینم عین فیلم ها بود
بعد گفت دستم زدم به درخت و دستم جزئی از درخت شد بازم مثل فیلم ها
بعد گفت رفتم درون غار تو غار یه چیزی شبیه ستون ها ی خیلی بزرگ بود که این ستون شبیه به فواره ای از آب بود نه آب نبود نور بود نه نور نبود یه سری ترشحات به سمت بالا داشت آتش بود نه نمیدونم زیبا بود و تهش مشخص نبود به کجا ختم میشه(سعی کردم مثل خودش براتون بگم)( برای من مثل کارتون ها بود)
بعد نزدیک شدم دیدم یه جمعیتی داخل این ستون هستند میان گروهی به من تبریک میگن یه تبریک خیلی صمیمی و خوب و بعد به سمت بالای ان ستون حرکت میکنند و گروه بعدی میان
میگفت مثلا اون لحظه من میدونستم این فرد الان جد ۵۳ منه یا جد ۳۳ منه
یا حتی آدم هایی بودن که من تو این دنیا نمیشناختم ولی اونجا برام مثل یه دوست بودن
میگفت مثلا دو تا خواهرم که فوت شدن را دیدم
و ...
گفت اومدم این اطراف ستون را مثل مثلا یه پرده بزنم کنار برم داخلش که یه دفعه احساس از پشت یک مرتبه منو به عقب کشیدن
و خودمو تو بیمارستان دیدم و صدای پرستار را شنیدم که میگه برگشت و من خوشم نیومد
و دوباره رفتم توی اون دشت سرسبز

خب قسمت دومش اینجاست
گفت که یه اسب دیدم
بزرگ سفید قشنگ دو بال داره 
شبیه اسب های استاد فرشچیان تو نقاشی هاش
بعد موهای اسب همون یال هاشو تو دستم گرفتم و نوازشش کردم
خواستم سوارش بشم 
یک صدای هی اومد و اسب رفت
و منم دوباره برگشتم به بیمارستان
تا مدت ها به هیچکس هیچی از چیزی که دیدم نگفتم      

بعد گفت من تهران تو بیمارستان بودم 
مادرم تبریز بود
و مادر من اصلا نمیدونست من انقدر حالم وخیم و بهش نگفته بودن
فقط گفته بودن خیلی حالش خوب نیست بیا
و اون موقع مادر من نتونست خودشو یه تهران برسونه و پیش من نبود

بعدها قبل از اینکه من بگم چی دیدم
مادرم گفت تو خواب دیدم پدرمو و بهم گفت ناراحت نباش من نگذاشتم سوار اسب بشه اسب را هی کردم


راستش من قانع شدم
چون تصاویر اولش بنظرم توهم و خیال بود
انگار چیزی که اون دوست داره
آخه خودم خیلی خیال پردازی میکنم
ولی وقتی یکی دیگه بیاد و بگه 
یعنی میدونی 
حقیقتا من یه ذره درک اینا برام سخته
بعدش احساس ترس میکنم 
نمیدونم چرا 
ولی من از چیزای این مدلی که خارج از منطق و قانون اینجاست میترسم
حتی اگر انقدر قشنگ باشه
این چیزا برای تو فیلم ها خوبه



ولی چیزی که جالب بود آقاهه میگفت
کجاها  احساس خوبی داشتم و سراسر شعف و خوشحالی بود (مثلا اونجا که پیش ستون فواره ای نور بود)
کجاها احساس خاصی نداشتم (مثلا اونجا که روحم جدا شده بود و میدیم که دارم میبرنم icu)

اگر خودشو نگاه کنید خیلی خیلی بهتره

[Queen]

چون یکی باید همین حرفو بخودتون بزنه

بله درسته
منم به تکرار افتادم
شاید مدل نوشتار منم برای شما ازار دهنده بوده
مرسی که گوشزد کردین 

[Queen]

دیشب یه ویسی گوش میدادم که برای خودم خیلی دلنشین بود
نگاه و حرف های جدیدتری حداقل برای من بود
لینکش رو براتون می زارم اگه دوست داشتید استفاده کنید
هم صحبتی دکتر شیری و سید حسن آقامیری هست
لینک