انجمن شبانه روزی

[آرمین]

سلام
شب شما بخیر
امیدوارم حال کنکوری‌ها و غیرکنکوری‌های کانون‌مون خوب باشه. 
روزگار همیشه بر وفق مرادمون نیست. با بالا و پایینش باید بسازیم. 

ی شایعه هم انداختم تو شبانه ک انتظار رد داشتم اما سکوت پیشه کردند  اینم مشکوکه   

شایعه کی بوده؟   در مورد چی بوده؟ 
راستش مهدی منتظر یک چیزی رو چند روز پیش اومد در گوشی به من گفت و رفت. اما خب نیمه‌شب بود درست نشنیدم. 

آقا آرمین ینی واقعا شکست خوردی؟؟؟   
کی این کارو با آرمین ما کرده  

شکست که مال مرده.
باید شکست بخوری تا آب دیده بشی.
اما بعضی شکست‌ها آدم رو از پا در میاره داداشی. 

من خواستار دادگاهی با قاضی بی طرف هستم  

 
به حمایت از دختران سرزمینم

تو هیچ ارتباط دوطرفه‌ای همیشه یکی حق و اون یکی ناحق نیست. درصدی این خطا داره و درصدی اون. 
اما حالا که پای دادگاه رو وسط کشیدید، تا وکیلم نباشه من هیچ صحبتی نمی‌کنم.    

من فعلا طرف آرمینم

مهدی جان چقدر تو خوبی‌ آخه. 
بازم تو تنها کسی بودی که هوای منو داشتی. مرسی رفیق. مرسی داداش. دوستت دارم. 

گاهی وقت ها الکی هم ک شده باید از ی چیز کوچیک ی بحثی دربیاریم تا برای مدت کمم ک شده تلخی های ثابت فراموش بشن   

من هم به همین نتیجه رسیده بودم. تلخی‌های کانون زیاد شده بود. 
به نظر من هم باید کدورت‌های قدیمی کانونی رو کنار بذاریم و از در محبت و دوستی با هم گفتگو کنیم. 

آقا آرمین جزو معدود دوستان کانونی هستند ک بدون نگرانی اسمشون و مینویسم و چقدر از این بابت خوشحال هستم ک پایه هستند و از ایشون تشکر میکنم   ن تنها تو این پست بلکه تو این ۴سال همیشه همراهی کردند  

خوشحالم که باعث شدم لبخندی بر لب کسی بنشینه. (البته که من کاری نکردم   )
و البته که شما خیلی محبت دارید. ممنونم ازتون. 

ممنون از همه دوستان که کمک کردن امشب یکم بخندیم...  ، داداش آرمین از بس مرد خوب و با جنبه و تو دل برویی هستش
آدم دوست داره به هر بهونه ای باهاش معاشرت کنه و بخندونتش و از حضورش بهره ببره...
هیج مدیر کل دنیایی این جوری پایه نیست ولی داداش آرمین مث یه دوست و برادر هممونو همراهی میکنه و اخلاقش با هممون عالیه... خلاصه قلب خیلی بزرگی و شخصیت فوق العاده ای داره هرچی ازش تعریف کنیم و به خاطر زحماتش ازش تشکر کنیم بازم کمه... آقا آرمین دوستت داریم♡، همیشه سالم و سرحال باشی و انشاءلله همیشه کنارمون باشی و همیشه از وجود گرمت هممون بهره مند بشیم♡

این تعریف‌ها این قدر سنگین بود که داداش کمرم خم شده.   آمپول بی‌حسی نیاز دارم. شل‌کننده قوی.   شاید هم روغن‌کاری و گریس‌کاری می‌خواد.  

خلاصه که تو خودت خیلی گلی داداشی علی‌رضا و این‌هایی که گفتی همه از قلب رئوف و پاکت هست.  

[آرمین]

چقدر این چهار جلسه چگونه گناه نکنیم رائفی پور خوبن.
تا الان چندین بار گوش دادم و هر بار گوش می دم حرف تازه توشه.

امیدوارم که باز هم از این جلسات گوش کنی و باز هم برامون بگی. 

خواهران و برادران کنکوری توجه توجه
همگی دست به دست هم دهیم و تاپیک های درد و دل ، من و دلتنگی و این بغض مدام و حال من بده رو آب و جارو بزنیم
 

بعد از شنیدن جواب کنکور به اونجا ها پناه ببریم ، باشد که ذره ای از دریای بی کران اندوه ما به لطف و مرحمت بار آفریدگار ، کاسته شود... در پناه حق باشید    

تاپیک‌ها همه آماده‌ان. آب و جاروزده. پس تو چی شدی بعد از شنیدن نتایج؟ 
الان ۳ شبانه‌روز هست که سکوت پیشه کردی. 

توی زمستون یادمه دما تا -30 هم پایین اومد آخرش با اما و اگر مدرسه رو تعطیل کردن من تازه پیاده رفته بودم مدرسه موقع برگشت دیگه انگشتای دستم تا نیم ساعت حس نمیکردم    

چی بگم والا 

جای هیچ حرفی نیست. 
پوریا قدر ما رو ندونستن. اون نسل دیگه تکرار نمیشه. 

آقا آرمین پنجشنبه ها و جمعه ها از صبح بازدید میکنند و هیچوقت بعد از 12شب نیستند ،دیگه نمیگم استثنا باشه و مثل چند شب پیش 1 از کانون برن    . 

یعنی شما با این دقت آمار دارید؟   

اعتبار اول آقا آؤمین هستند با 27 اعتبار در هفته    

حتی این آمارها؟

بچه هااااااااااااااا
من دقت کردم کویین بانو خیلی وقته  رفتن رو  مود  سایلنت

من خیلی نگران‌شون میشم ولی روم نمیشه هر بار بهشون پیام بدم.  

از خانم کویینی میگیم که این جوری بودن. روحیات‌شون فرق داشت. 
نکنه عوض‌شون کردن یه ملکه دیگه جاشون گذاشتن.

[آرمین]

 اون غذای مللم آوردم کم کم همگی یاد بگیریم اسم هارو تا پیش غذاهایی ک اقا آرمین اسم میبرن کم نیاریم   مثلا بیف استراگانوف ک میگن ما بگیم اوووه اره بیف استراگانوف و میگی  

دیگه ن اینکه بگیم هان  

بله بله من تایید می‌کنم.
غذا هر چی لاکچری‌تر و خارجکی‌تر به نظر من بهتر.   
آدم باید خودش رو آپدیت نگه داره.  

سلام به همگی دوستان عزیز
یه بازه ای پیام نذاشته بودم اینجا گفتم سلامی بکنم
ارادتمند پاکهای روزگار هستیم

سلام بر تو ای مجاهد راه پاکی
ارادتمندیم برادر.

کمی از خاطرات اول مهرت مجاهد برامون تعریف کن. 
مثلا بگو از اون‌ها بودی که کلی با شوق و ذوق مداد خودکارهات رو تو کیفت میذاشتی و لحظه‌شماری می‌کردی تا صبح بشه و بری باهاشون سر کلاس؟
هر چی جز این بگی من باور نمی‌کنم. 

 توجه کردی خیلی زود به عقب کشیدن ساعت‌ها عادت می‌کنیم،

عادت نکردم. عادت نکردم. عادت نکردم. 
صبح ساعت ۵ و نیم بیدار میشم. در حالی که هنوز یک ساعت دیگه وقت خواب دارم.
کمبود خواب گرفتتم.  

میگم اگه اشتباه نکنم آرمین به تازگی اعتبار گیر ترین عضو کانون شده  
آرمین حالا که وضعت خوب شده نمیخوای شیرینی بدی؟   
اگرم شیرینی ندی مجبور میشم از راه سخت تر وارد بشم 

این آمارها از کجا بیرون میاد؟
برادر منبع خبری‌تون کیه؟   قرار بود موضوع در خفا بمونه و جایی پخش نشه که.   یه سری مبادلات ارزی کرده‌ بودیم در این خصوص. پَ چی شد؟ 

حالا چرا این قدر باخشونت.
ما شیرینی رو بامحبت هم توزیع می‌کنیم. 
مهدی منتظر اون شیرینی رو بردار بیار. اون خامه‌ای‌ها که تو یخچاله نه. مال خودمونه.  اون یکی‌ها. 

بفرمایید شیرینی:

این شیرینی‌ها اصل تبریز هست.

کی اطلاعات داره در موردشون؟ 

هادی جان بیا توضیحات کامل رو بهمون بده. 

کارما ای مرد لبخند کانون نوش جونت. 

پ.ن 1: صادقین هم حرکت جالبی با اسمت زد کارما. بدانید و آگاه باشید که به خاطر این حرکت صادقین تحسینش می‌کنم. 

پ.ن 2: هادی این چه وضعشه؟  ‌ یک بار همین جور بی‌هوا بگو برات 3 کیلو شیرینی تبریز گرفتم می‌خوام پست کنم آدرست رو برام بفرست.   تو چه‌جور دوستی هستی؟   چرا نمیای دوستی‌هامون رو صمیمی‌تر کنیم؟ 

پ.ن 3: فکر می‌کنم دیگه وقتش شده باشه که با دست‌نوشته‌ی بعدی به تمام شایعات پایان بدم. 

پ.ن 4: قبلاها به یکی گفتم شوخی‌هایی که می‌کنی در شأن کانون نیست. بچه‌ها رو هم گاهاً ناراحت کنی با این مدل شوخی کردن‌هات.

گفت: حالم خرابه داداش. فقط با این شوخی‌هاست که خودم رو سرپا نگه می‌دارم. ببخشید بعضی‌هاش هم از دست در میره. قصدی ندارم.

همون لحظه دلم کباب شد براش. اما شاید نفهمیدمش به اندازه کافی.  

امشبی که به درجه‌ی اون رسیدم می‌فهمم چی می‌گفت و چی کار می‌کرد. 

پ.ن 5: یه روز خوب میاد. مگه نه؟ 

[یاقوت]

بقیه نداره؟؟؟؟؟؟؟
من منتظر پست بعدی ام ک
یعنی برم رو خط نقل قول یا سکوت پیشه کنم؟  
سوال داشتم چندتا 

[mahdimontazer]

شرمنده من اون خامه ای ها رو خوردم

[آرمین]

بقیه نداره؟؟؟؟؟؟؟
من منتظر پست بعدی ام ک
یعنی برم رو خط نقل قول یا سکوت پیشه کنم؟  
سوال داشتم چندتا 

خانم یاقوت برید رو خط نقل قول. 
دیگه واقعا تموم شد. 

شرمنده من اون خامه ای ها رو خوردم

نوش جونت مهدی جون. 
هر چی نون خامه‌ای خواستی به خودم بگو.   
کم کم می‌خوام محبت‌های این چند وقت اخیرت رو جبران کنم. 


این ظرف هم مال خودته. تو اون یکی یخچال برات نگه داشته بودم:

[K_1]

سلام به همگی

آرمین کبیر بهم گفت از خاطرات اون قدییییما بگم

آرمین .. من اصلا اینطوری که تو گفتی نبودم .. یعنی خیلی همینجوری و یلخی بودم! .. نه اینطوری بودم که ذوق داشته باشم نه اینجوزی که فراری باشم .. خب آخه چون تقریبا هر وقت دلم نمیخواست و قدری مریضی داشتم، نمیرفتم

لوازم التحریر که همه دوست داشتیم .. خصوصا بوی خوبش .. اما جینگولی نبودم .. جامدادی و لیوان و این داستانا نمیدونم داشتم یا نه .. اما زیاد در قیدش نبودم .. اون اول اولا، یادمه مداد گلی و کلا مدادایی که جنس و رنگشون خاص بود رو دوست داشتیم .. بعضیاشون پر رنگ و سفت بود، ولی یه مداد گلی تو ذهنمه که گرفتن برامون و صورتی طوری بود همچین .. یه هوا روشنتر و قشنگتر تر

راستی بدخط هم بودم .. کلاس دوم دبستان بود فکر کنم .. دیکته شدم 20 اما به خاطر بدخطی، معلم عزیزم که دوستش داشته و هنوزم در ذهنم دوستش دارم، بهم داد 15 . .فکر کنم زیرش یه خط کشید به خاطر خط بو نوشت 15
نکته اش این بود که زیر 17ها اونروز ورزش نمیرفتن و منم مشمولش شدم .. البته یه تصویر محوی هم میگه که بعدش گفت برو

[آرمین]

آرمین .. من اصلا اینطوری که تو گفتی نبودم .. یعنی خیلی همینجوری و یلخی بودم! .. نه اینطوری بودم که ذوق داشته باشم نه اینجوزی که فراری باشم .. خب آخه چون تقریبا هر وقت دلم نمیخواست و قدری مریضی داشتم، نمیرفتم

لوازم التحریر که همه دوست داشتیم .. خصوصا بوی خوبش .. اما جینگولی نبودم .. جامدادی و لیوان و این داستانا نمیدونم داشتم یا نه .. اما زیاد در قیدش نبودم .. اون اول اولا، یادمه مداد گلی و کلا مدادایی که جنس و رنگشون خاص بود رو دوست داشتیم .. بعضیاشون پر رنگ و سفت بود، ولی یه مداد گلی تو ذهنمه که گرفتن برامون و صورتی طوری بود همچین .. یه هوا روشنتر و قشنگتر تر

مجاهد جان مرسی که نوشتی برامون. 
پس تو هم گاهی دلت می‌خواست قدری کسالت رو تجربه کنی.   آخ که چقدر مزه می‌داد. 

خداییش کلا نوشت‌افزار و کتاب و هر چی که تو کتاب‌فروشی‌ها پیدا میشه بوی خوب دارن.
من یه پک مداد شمعی داشتم از دوران مهدکودکم. هیچ وقت دلم نیومد ازشون استفاده کنم. هنوز که هنوزه عطرشون مستم می‌کنه.
اون جنس و رنگ خاصی که میگی برای من اون‌ها بود. راستی کجان الان؟ 

اما همه‌ی این‌ها که گفتی باعث نمیشه که من باور کنم به جز میز اول جای دیگه‌ای می‌نشستی. 

عادت نکردم. عادت نکردم. عادت نکردم. 
صبح ساعت ۵ و نیم بیدار میشم. در حالی که هنوز یک ساعت دیگه وقت خواب دارم.
کمبود خواب گرفتتم.  

جناب‌خان-وار سوال میپرسم:
پنج و نیم قدیم؟
یا پنج و نیم جدید؟
( شوخی )

من کلا با فلسفه‌ی ساعت تابستونی مشکل دارم...

پنج و نیم جدید.
مغز من هنوز نفهمیده که پنج و نیم جدید که همون شش و نیم قدیم هست نباید بیدار بشه. باید به شش و نیم جدید کوچ کنه.  

من هم با فلسفه‌اش مشکل دارم. چه کاریه آخه؟ 

[یاقوت]

ی شایعه هم انداختم تو شبانه ک انتظار رد داشتم اما سکوت پیشه کردند اینم مشکوکه  

شایعه کی بوده؟  در مورد چی بوده؟ 
راستش مهدی منتظر یک چیزی رو چند روز پیش اومد در گوشی به من گفت و رفت. اما خب نیمه‌شب بود درست نشنیدم.
یادمه چگلی (چغلی )کرده بودن   شایعه چ بود؟الان داره تو گوشم میخونه زندگی اینهمه از خاطره ی گریه نگو زندگی حال خوش پر تپش تو کو   این و شفاف سازی نکردین

من خواستار دادگاهی با قاضی بی طرف هستم 
به حمایت از دختران سرزمینم

تو هیچ ارتباط دوطرفه‌ای همیشه یکی حق و اون یکی ناحق نیست. درصدی این خطا داره و درصدی اون. 
اما حالا که پای دادگاه رو وسط کشیدید، تا وکیلم نباشه من هیچ صحبتی نمی‌کنم.   

وکیل؟وکیل کیلو چنده؟آقا بیا اعتراف کنید ما کنجکاویم (حالت محترمانهی از فضولی سکته کردیم   )

گاهی وقت ها الکی هم ک شده باید از ی چیز کوچیک ی بحثی دربیاریم تا برای مدت کمم ک شده تلخی های ثابت فراموش بشن   

من هم به همین نته رسیده بودم. تلخی‌های کانون زیاد شده بود. 
به نظر من هم باید کدورت‌های قدیمی کانونی رو کنار بذاریم و از در محبت و دوستی با هم گفتگو کنیم.  
سوالم این بود   جدی نوشت:کدورت و گفتین کلی گفتین؟راستش من ک نبودم کانون ساکت بود دیگه کدورت و تلخی کدومه   راستش منظور من از تلخی ثابت این مشکلات زندگی بودن ک آدم و ول نمیکنن   در کل این نقل قول شما مبهم بود برام

[quote pid='502424' dateline='1600711386']

آقا آرمین پنجشنبه ها و جمعه ها از صبح بازدید میکنند و هیچوقت بعد از 12شب نیستند ،دیگه نمیگم استثنا باشه و مثل چند شب پیش 1 از کانون برن   . 

یعنی شما با این دقت آمار دارید؟  

اعتبار اول آقا آؤمین هستند با 27 اعتبار در هفته    

حتی این آمارها؟ 

حتی بیشتر از این   ب خاطرش حقوق میگیرم   البت الان نفر اول نیستین چون با این پست من ی دونه اعتبار بگیرم میرسم ب شما


[/quote]

 اون غذای مللم آوردم کم کم همگی یاد بگیریم اسم هارو تا پیش غذاهایی ک اقا آرمین اسم میبرن کم نیاریم   مثلا بیف استراگانوف ک میگن ما بگیم اوووه اره بیف استراگانوف و میگی 

دیگه ن اینکه بگیم هان 

بله بله من تایید می‌کنم.
غذا هر چی لاکچری‌تر و خارجکی‌تر به نظر من بهتر.  
آدم باید خودش رو آپدیت نگه داره. 
دوستان دیدین مدیر لاکچریه؟؟؟؟پیانو ک میزنه غذاهای لاکچریم ک بلده بیاین از این ب بعد آپدیت بشیم    خب خب کاغذ قلم هارو بیارین امتحان داریم ،اسم غذای ملل دیشب چ بود؟غذای سنتی کدام کشور بود؟محتواش چ بود؟چ کسی آن را خورد؟  بعدش چ شد؟  اسم اون غذای مشتی ک جغدها خوردن چ بود؟

[quote pid='502585' dateline='1600802836']

بفرمایید شیرینی:

این شیرینی‌ها اصل تبریز هست.

کی اطلاعات داره در موردشون؟ 

  قرابیه ک میخوری باید دو لیوانم روش آب بخوری این شیرینیش رد شه البته اگر دندوناتونم حساسه و پسته ها تو دندون پر شن بمونن بدبختیه    

 

پ.ن 4: قبلاها به یکی گفتم شوخی‌هایی که می‌کنی در شأن کانون نیست. بچه‌ها رو هم گاهاً ناراحت کنی با این مدل شوخی کردن‌هات.

گفت: حالم خرابه داداش. فقط با این شوخی‌هاست که خودم رو سرپا نگه می‌دارم. ببخشید بعضی‌هاش هم از دست در میره. قصدی ندارم.

همون لحظه دلم کباب شد براش. اما شاید نفهمیدمش به اندازه کافی. 

امشبی که به درجه‌ی اون رسیدم می‌فهمم چی می‌گفت و چی کار می‌کرد. 

پ.ن 5: یه روز خوب میاد. مگه نه؟  
[/quote]

آقا آرمین این پی نوشت ها تخصص من بودها ،چ شده شمآرا؟   نوشتتون بیشتر از اینکه شادی بیاره غم آورد.امشب نمیدونم چ خبره همه ی جوری آشفته میزنن    چیکار کنیم ب نظرتون؟من برم ی برنامه ای جور کنم سرگرم شیم دلمون ترکید اینجوری   
ی روز خوب چیه؟دو روز خوبه،سه روز خوب ،کلی روز خوب میاد   

جدی نوشت شماره ۲: امروز داشتم نگاه میکردم ک چرا جدیدها نمیان و پست و پیام هاشون و نگاه مبکردم با خودم گفتم ک من اگر جدید بودم چرا نمیومدم این ب فکرم رسید ک سایت طرفدارش کم شده .چطور ی زمانی چت روم ها اوج بودن ولی الان چنین چیزی نیست.دست کسی هم نیست ها .
حس کردم این کانون این جمع دیگه تکرار نمیشه ،آقای عاشق تو یکی از پست هاشون نوشته بودن اگر ازدواج کنند(انشالله زودتر    ) حضورشون کمرنگ تر میشه همونطور ک آقای قاصدک دیگه خیلی کم سر میزنند .یا سها خانم ک روزی پای ثابت تاپیک ها بودند و الان کم میان    زندگیه ،خواه ناخواه جوری میره جلو ک میبینی یکی از ثابت ها ی خداحافظ میگه میره .هدف اینکه این جمع این معرفت و روزهامون  دیگه تکرار نمیشه پس با دلمون و واقعا باشیم و لذت ببریم و همراهی کنیم .
آقا آرمین پست هاتون ی حس بدی داشت اینم بگین و خیالمون و راحت کنید ک خوبین ،هستین ،اصلا حالتون خوبه؟واقعی بگین .دروغکی نگین آره .من اون پستتون یادمه در مورد احوال پرسی .نکنه شایعه من جدی بوده؟آقا من ی حرفی انداختم   

[Queen]

سلاااااام به همگی
بامدادتون بخیر

دنت وُری
من حالم خوبه دوستان
ممنونم از همه اتون که پیگیر احوالم بودید
ببخشید اگه نگران شدید
قول میدم بیشتر بیام و پست بزارم

[یاقوت]

سلاااااام به همگی
بامدادتون بخیر

دنت وُری
من حالم خوبه دوستان
ممنونم از همه اتون که پیگیر احوالم بودید
ببخشید اگه نگران شدید
قول میدم بیشتر بیام و پست بزارم

 
من خوندم دُنت وِری    میگم چرا   
اوکی آی ام ویندو ،آی کَن اسپیک انگلیش وری وری گوووووود    یسسسس   
بیشتر بیا  و بیشتر پست بزار پلییییز  
وگرنه ما خیلی خیلی وُری میشیم برای یو   

هارت ما وِری وِری کم طاقته 
بازم انگلیش حرف بزنم براتون؟؟

[افرا]

بازم با صدای جیغ تو گوشم بیدار شدم! اصلا این صدای جیغ کیه؟ همیشه وقتی نگران و ناراحتم نصف شب با صداش میپرم. یه صدایی که تو ذهنمه فقط و از بیرون نیست.
خدایا اینطوری نمیشه زیاد ادامه داد.
برم بخوابم اگه باز اینطوری شد دیگه اصلا نمیخوابم.
شب همگی بخیر.

[*بنده پاک*]

بازم با صدای جیغ تو گوشم بیدار شدم! اصلا این صدای جیغ کیه؟ همیشه وقتی نگران و ناراحتم نصف شب با صداش میپرم. یه صدایی که تو ذهنمه فقط و از بیرون نیست.
خدایا اینطوری نمیشه زیاد ادامه داد.
برم بخوابم اگه باز اینطوری شد دیگه اصلا نمیخوابم.
شب همگی بخیر.

منم یه مدت با صدای بازی و خنده بچه ها بیدار میشدم
اونم تو ذهنم بود
دیگه خیلی وقته نمیشنوم
نمیدونم حکمت این صداها چیه
انشالله خوب بخوابین

[*بنده پاک*]

منم امشب خابم پرید یکی دوساعت اهنگ اصیل گوش دادم خداروشکر اصلا فکربدی نداشتم

 خدا را خیلی خیلی شکر
 همینه

ما شیطون را شکست میدیم

[افرا]

بازم با صدای جیغ تو گوشم بیدار شدم! اصلا این صدای جیغ کیه؟ همیشه وقتی نگران و ناراحتم نصف شب با صداش میپرم. یه صدایی که تو ذهنمه فقط و از بیرون نیست.
خدایا اینطوری نمیشه زیاد ادامه داد.
برم بخوابم اگه باز اینطوری شد دیگه اصلا نمیخوابم.
شب همگی بخیر.

منم یه مدت با صدای بازی و خنده بچه ها بیدار میشدم
اونم تو ذهنم بود
دیگه خیلی وقته نمیشنوم
نمیدونم حکمت این صداها چیه
انشالله خوب بخوابین

صدای خنده و بازی! باز خیلی بهتره

منم امشب خابم پرید یکی دوساعت اهنگ اصیل گوش دادم خداروشکر اصلا فکربدی نداشتم

اینم خیلی خوبه . باید هندزفریمو میاوردم.