انجمن شبانه روزی

[مهدوی]

سلام



داشتم تک چشمی به صفحه نگاه میکردم و پست ها رو میخوندم که دلم خواست مشارکت کنم

عید نزدیکه و میدونم خیلیا درگیر خونه تکونین؛ دست کم در حد "بلند شو میخواییم فرش اتاقتو جمع کنیم بشوریم" یه تکونی به خودمون میدیم و جابجا میشیم

بساط سبزه سبز کردن و سرک کشیدن واسه دیدن اینکه جوونه زده یا نه هم عادت ساعتی اهل و عیال شده

خلاصه که هر طرفو نگاه کنی، یه ردی از بوی نوروز میبینی.
و چه خوبه که وقتی به دل و زندگیمون نگاه کنیم، بازم از این رد و علامتا پیدا شه

واقعا نمیدونم من بد میگم یا انقدر بد بهش نگاه میکنین
من قصد بی احترامی به هیچکس را ندارم. منظور من از شخصیت، شخصیتیه که دائما جشن میگیره. مسابقه برگزار میکنه و تو مراسم های شاد کانون شرکت میکنه. این شخصیت برای دادن اخطار مناسب نیست. مخصوصا اگر سنش از یه سری کابر فعال کانون کمتر هم باشه.  
نه که من باهاش مشکل داشته باشم. کانون ظرفیت قبولش را نداره. حالا این شخصیت میخواد رعنا باشه میخواد آقای محسنین باشه مثلا. چه فرقی داره اسمش چی باشه. نوع کار و شیوه رفتارش مهمه. نوع کارش با اخطار بهم نمیخوره


من خودمو کشتم تا بتونم درست حرفمو بگم. والا از اول هم حرفم همین بود. نه میخوام بی احترامی کنم. نه شخصیت کسی را زیر سوال ببرم. مگه خودم چه شخصیتی دارم؟
فعلا که یه برچسب مقصر رو پیشونیمونه. اینم منو شخصیتم 


من دلم نمیخواست حرف بزنم اینو مجبور شدم بگم. 

خانم بنده پاک عیدتون مبارک؛ البته منظورم هم پیشاپیش عید نوروز مبارک، هم پساپس عید نیمه شعبان مبارک بود

در مورد پست هایی که رد و بدل شد، خواستم بگم که ما صرف نظر از اینکه چه منظوری داریم، به خاطر نوع ارتباطمون توی کانون(از طریق نوشتن)، عموماً لحن نوشته ها و عباراتی که به کار میره رو دریافت میکنیم
این میشه که کلمات به کار رفته در متنمون حکم چهره ما رو دارن 



مدیران علاوه بر گردوندن انجمن هایی که مسئولیتشون رو دارن، مسئول حفظ نظمشون هم هستن.
چه بسا اگه لازم باشه و اوضاع ایجاب کنه، برای حفظ نظم باقی انجمن ها و کل کانون هم دست به کار میشن.
بنابراین، اینکه کاربری از قانون تخطی کنه و مدیر تذکر بده طبیعیه.

اجازه بدید با این صحبتتون که فرمودید مدیری که مسئول برگزاری جشن هست نباید تذکر بده مخالفت کنم.
یکی از دلایل مخالفتم رو عرض کردم و دلیل دیگر این سؤاله که آیا واقعاً اگر مدیری غیر از این مدیر، همین تذکر رو بده هیچ مشکلی به وجود نمیاد و این تذکر مقبوله؟
راستش، این نوعی نگاه از بالا به پایین به مدیر خواهد بود که قطعاً شما هم براتون پذیرفتنی نیست.
و مهمتر از اون اینه که در عمل فرقی نخواهد کرد؛ همچنان که ما یه زمانی ناظم داشتیم اما باز هم موج مخالفت ها و نپذیرفتن به راه بود و حتی وقتی مدیر کل هم وارد عمل شدن باز هم این جریان ادامه داشت

رفتن همزمان مدیر شاد شاد و ناظم و مدیر کل هم سر همین مسئله بود. اینکه فرقی نمی‌کرد چه کسی پاسخ بده یا رسیدگی کنه

یه خاطره هم از این چند روزم میگم که خیلی شبیه مشکل جدید کانونه
بازم قصد بی احترامی به کسی را ندارم صرفا یه خاطره است 


چند روز پیش تو مسجد برای نیمه شعبان یه جشن بزرگ گرفتن. از همیشه شلوغ تر بود. تو جشن کلی دست زدن و شادی کردن.
صبح روز بعد. روحانی مسجد بعد از دعا خواندن پای میکروفون با یکی از پیرمرد های قدیمی دعواش شد
روحانی مسجد میگفت من خودم کارشناس مذهبیم میدونم حکم دست زدن تو حسینیه چیه( اصلا من کار ندارم حکمش چیه. بقیه خاطره مهمه) من خودم دست نزدم. این آقایون که سنشون زیاد بود هم دست نزدن. چند تا از بچه ها و جوون ها که کلی بدبختی کشیدم نگهشون دارم تو مسجد اونا دست زدن

روحانی مسجد شاکی بود که ازم ایراد میگیرد چرا اجازه میدین بچه ها تو حیاط انقدر بازی کنن. نظم مسجد را بهم میریزن. خب یه وقتایی واقعا هم بهم میریزن ولی الان چیز مهم تری وجود داره.
الان مهم تر از رعایت این قانون ها اینه که نسل جوون و نوجوون را تو مسجد نگه داریم. 
میگفت برای من کاری نداشت به نوجوون ها بگم دست نزنید. به احترام حسینیه و مسجد. ولی واقعا چند نفرشون با این شرایط کنار میان. الان مهم تر از این قوانین ، اینه که نوجوون به جای اینکه الان بره بیرون دنبال گناه بیاد مسجد تو جشن شرکت کنه.

راست میگفت. اینکه واقعا داشت با ایده بعضی از مسجدی ها مقابله میکرد و راست میگفت

من همون شب وسطای جشن مجبور شدم برم بیرون. یه چند. تا بسته آبنبات بود که خانواده میخواستن ببرن بدن اینایی که جشن دارن پخش کنن. میدونی شب نیمه شعبان دم چندتا مسجد و حسینیه رد شدیم که هیچ خبری توش نبود. انگار نه انگار جشنه. یکی از حسینه ها اسم امام زمان هم داشت. ولی بعد نماز در را بسته بودن رفته بودن. اصلا انگار نه انگار جشن.
قبلا شنیده بودم خانم ها از راه های دور برای مراسم ها میان این مسجد نمیدونستم چرا.


من فقط خوشحال شدم از اینکه یه نفر مثل من فکر میکنه. اینکه روحانی مسجد قبول کرده بودن حضور آدم ها مخصوصا نوجوون ها مهم تر از رعایت قانونه منو شگفت زده کرد. برام جالب بود. 
واقعا این مسجد تو این زمونه نوجوون زیاد داره . انشالله که تعدادشون هر روز بیشتر هم بشه

حاجی رو 
اما پاش که برسه و لازم بشه، تذکر هم میده
فرض کنید یکی از این بچه‌ها یه آهنگ با ادبیات بد توی مسجد پخش کنه یا خانمی بدون حجاب وارد مسجد بشن، اون حاج آقا تذکر نمیدن؟
اگه تذکر بدن که لازمه و مسئولیتشونه و اگه سکوت کنن، متأسفانه در مسئله هتک حرمت مسجد شریک خواهند بود و احتمالاً ایشون اینو درک میکنن

مساجد توی فرهنگ ما نه فقط برای ادای فریضه نماز که برای انجام فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و انسانی هم جای مناسبی هستن و محل تجمع مردم برای انجام این فعالیت‌هان. طبعاً دامنه رفتاری توی اینجور مواقع وسیع‌تر میشه اما این رفتارها هم نباید مخل در باقی فعالیت ها باشن یا خدای نکرده حرمت مسجد رو زیر سؤال ببرن.
کانون هم از این وضعیت مستثنی نیست.
تازه ما خودمون اصرارمون بر فعالیت های متنوعه. دوست داریم اعضا توی تاپیک های مختلف مشارکت کنن و از حالت تک بعدی خارج بشن.
کارهای هنری انجام بدن، ورزش کنن، مطالعه کنن، برنامه داشته باشن، به امورات دینیشون برسن، با خانواده و دوستاشون تعامل داشته باشن.
چون همه اینها در راستای هدف کانونه.
رسیدن به پاکی.

اما این بازم مانع نمیشه که جهت حفظ منزلت کانون، نظم کانون و یا حتی موجودیت کانون قوانینی داشته باشیم و پاشون هم بایستیم

اینها اگر نباشه و جدیتی در رعایت قوانین وجود نداشته نباشه، ممکنه کانون دیگه بستر مناسبی برای کمک گرفتن واسه رسیدن به پاکی نباشه؛ همچنان که مسجدی که درش آهنگ مبتذل پخش بشه ممکنه بستر مناسبی برای فعالیت های آیینی و یا تربیت نسل های بعدی نباشه

---

خانم عارفه گرامی من از همین تریبون بهتون خوش‌آمد میگم
خیلی خوش برگشتید
ان شاءالله که همه چی خوب بوده باشه و دوره‌ای پر از رشد رو سپری کرده باشید

[عارفه]

سلام همگی

امروز یکی از کانونی ها از غیبت برگشتند 

خانم عارفه

سرپرست انجمن روانشناسی کانون

خوشامد میگم به خانم عارفه 

متشکرم آقای تاج ‌


سلام و درود خدمت همه کانونیای عزیز
دلم برای همه چیز کانون تنگ شده، از همین به یاد هم بودنای کوچیک گرفته تا نگران هم شدن ها و کمک های خوبش...

سلام همگی

امروز یکی از کانونی ها از غیبت برگشتند 

خانم عارفه

سرپرست انجمن روانشناسی کانون

خوشامد میگم به خانم عارفه 

سوژه مورد نظر برای صندلی داغ پیدا شد  
پیش خودم گفتم دم در کانون وایمیسیم هرکی اومد میشونیمش روی صندلی داغ 

سلام عارفه خانم 
خوش برگشتید
نگید که قبول نمیکنید

یا ابالفضل  
بذارید برسیم  

خانم عارفه گرامی من از همین تریبون بهتون خوش‌آمد میگم 
خیلی خوش برگشتید 
ان شاءالله که همه چی خوب بوده باشه و دوره‌ای پر از رشد رو سپری کرده باشید 

ممنونم آقای مهدوی
شما خوبین؟ 
الهی شکر. زندگی هر چی بیشتر می گذره بیشتر پیچیده و عجیب میشه. دیگه نمیشه منتظر روز آروم موند برای برگشتن و از نو شروع کردن. این شد که دیگه گفتم صبر بسه. 
البته فعلا که پشیمونم کردن

[تاج]

منم با صندلی داغ خانم عارفه یا برادر مهدوی موافقم

برادر مهدوی خودت آماده کن

[مرد مقاومت]

منم با صندلی داغ خانم عارفه یا برادر مهدوی موافقم 

  

Oh my good


آقا چه عالی صندلی داغ 

هوراااااااااااااااا 
برای سوالات خفن مرد مقاومت آماده باشید 

[مهدوی]

سلام
عصر اولین روز هفته‌تون به زیبایی من

ممنونم آقای مهدوی
شما خوبین؟ 
الهی شکر. زندگی هر چی بیشتر می گذره بیشتر پیچیده و عجیب میشه. دیگه نمیشه منتظر روز آروم موند برای برگشتن و از نو شروع کردن. این شد که دیگه گفتم صبر بسه. 
البته فعلا که پشیمونم کردن

متشکر خانم عارفه
الحمدلله.
راستش این پیچیدگی ها بعضاً آدمو نگران میکنه.
نکنه جوری درگیر پیچیدگی‌های زندگی بشیم که از خود زندگی چیزی نبینیم و حکایتمون بشه مثل حکایت اون فرد که جنگل ندیده بود و رفت که جنگل رو ببینه. وقتی برگشت ازش پرسیدن جنگلو دیدی؟
گفت: اینقدر درختا زیاد بودن که نمیذاشتن جنگلو ببینم!

پشیمونیتون قابل درکه

حالا تا عارفه جان که تازه رسیده، خستگی در کنه؛ می تونیم آقای مهدوی و بنشونیم روی صندلی داغ 

حس آهویی رو دارم که گیر چندتا کارگردان مستند حیات وحش افتاده و میخوان بندازنش جلو شیرا و از لقمه لقمه شدنش فیلم بگیرن و توی نشنال‌جئوگرافیک به خورد مخاطبشون بدن

#صندلی داغ برادر  مهدوی


نمیدونم اولش چرا نوشتم میزگرد برادر مهدوی  

منم با صندلی داغ خانم عارفه یا برادر مهدوی موافقم

برادر مهدوی خودت آماده کن 

منم با صندلی داغ خانم عارفه یا برادر مهدوی موافقم 

  

Oh my good


آقا چه عالی صندلی داغ 

هوراااااااااااااااا 
برای سوالات خفن مرد مقاومت آماده باشید 

لامصبا من حامیتونم
چطوری دلتون میاد



یا باب الحوائج چطوره؟
من که خیلی دوستش دارم
دیگه چه خبر؟

[يا ماه بني هاشم]

سلام دوستان

پس از مذاکرات خیلی فشرده موفق شدیم با سرکار خانم عارفه برای صندلی داغ به توافق برسیم. حتی مبلغ قرار دادم اوکی شده. فقط مونده امضای مدیریت.و یه سری کار اداری.

[تاج]

یا باب الحوائج چطوره؟ 
من که خیلی دوستش دارم 
دیگه چه خبر؟ 

 یا باب الحوائج شدیدا هستم

[مرد مقاومت]

یا باب الحوائج چطوره؟ 
من که خیلی دوستش دارم 
دیگه چه خبر؟ 

نه نه باب الحوائج داداش منه
داداش منه
این داداش منه
اعتبار منفی داداشم تو حساب همتوووووون

[Denira]

سلام
شب همگی بخیر
میخواستم یکی از اشعارم براتون بذارم 
امیدوارم دوست داشته باشید
در میان این همه سودا
پناه به کدامین دریا 
که در آن وسوسه ای 
از جنس پری دریایی نیست

میان همهمه ها باید شنید
صدای فریاد کرم شب تاب را
که جرقه آگاهی در این جهان ظلمامی 
برمی افکند
شاید دیگر سوختی برای فردا نداشته باشد
یا که فردا تمام شدنیست

در جهانی که کرم ها فریاد می زنندو 
فیل ها با غرور پا بر زمین می‌کوبند
شغال ها راهبر هستند
و گرگ ها معلم
باید نگریست به کدامین ساحل پناهمان
داده اند تا از خنجر خونین زمانه رهایمان کنند

ما باید باشیم تا بخروشیم بر این 
غروب سرد ظلمانی زمین
باید بتابد آفتابی از جنس آگاهی
باید ببالیم به حضورمان 
در مسیر خویشتن زادی

ای انسان به کدامین وسوسه دل به زمین بستی
و خویشتن را رها ساختی؟
به کدامین گناه زمین را وسوسه حضورت کردی؟

باید دمید در طلوع صبحگاهی
که آغاز و پایانش معلوم نیست
باید شنید صدای زنگ آگاهی را 
زنگی که در هیچ مدرسه ای نواخته نشد
زنگی که شاید کمتر کسی صدایش را شنیده باشد
زنگی که باید نواخت و نواخت و نواخت 
تا بیدار شوند خفتگانِ گور نفس
(دنیراناز)
گرچه دیر شد
ولی میلاد با سعادت ولیعصر(عج)مبارک هممون

[یا باب الحوائج]

سلام شبتون بخیر ان شاءالله سلامت باشید و سال را به خوبی به پایان برسونید و یک سال پر از امید را شروع کنید ان شاءالله
امسال نمیدونم عیددیدنی هست یا نه
اگرم باشه شبا هست دیگه نمیشه زیاد هله هوله خورد(احتمالا غلط نشوتم )
خانم عارفه خوش امدید ان شاءالله حضورتان خیر باشه مثل همیشه
خوشحالیم که دوباره شاهد حضورتان هستیم ان شاءالله با دست پر به استقال سال جدید بروید
ــــــــــــــــــــــــــــ

یا باب الحوائج چطوره؟
من که خیلی دوستش دارم
دیگه چه خبر؟

قربونت برم داداش خودت چطوری خوبی؟
منم دوست دارم عزیز دلم دل به دل راه داره
خبر سلامتی داداش دلتنگ کانونی ها بودیم الان در کنارتون هستیم
مثلا رد گم کردم
ــــــــــــــــــــــــــــــ

اگه هرکدوم از دوستان کتاب هایی که نوشتم و خوندن، خوشحال میشم نظرشون و راجع بهشون بیان کنن .

سپاس از شما به خاطر ارتقا سطع مطالعاتی کانون
کتاب ....... را میخواستم بخونم ولی خوب شنیدم یکمی احتمال داره اذیت کنه بیخیالش شدم
به نظرم قلم آقای حدادپور جهرمی خیلی زیباست و ادم میره داخل داستان

  یا باب الحوائج شدیدا هستم

فدایی داری داداش موضوع چیه؟
قراره بهم عیدی بدین؟

#صندلی داغ برادر  مهدوی


نمیدونم اولش چرا نوشتم میزگرد برادر مهدوی  

فرقی نداره داداش این جا حداقل یه میز هست به طور گفت و گو محور سوالات را پیش میبریم

یا باب الحوائج چطوره؟ 
من که خیلی دوستش دارم 
دیگه چه خبر؟ 

نه نه باب الحوائج داداش منه
داداش منه
این داداش منه
اعتبار منفی داداشم تو حساب همتوووووون

قررررربونت برم من گیانمی تو داداش
تاحالا سرم انقدر دعوا نشده بود
اشک شوق تو چشام جمع شده
داداش تحت حمایت من هستی
چنتا اعتبار منفی میزنم به حسابت که بقیه حساب کار دستشون بیاد
ــــــــــــــــــــــــ
به افتخار حضور خانم عارفه بفرمایید گز اردی مخصوصااااا


خانم Denira عید شما هم مبارک باشد ان شاءالله عاقبت بخیر باشید

[العبد المرحوم]

سلام 
چه موضوعات جذابی
منم ترغیب شدم شرکت کنم  
بحث کتاب و کتابخوانی و معرفی کتاب شد از همین تریبون دعوت میکنم از همه دوستان که تشریف بیارن مکتبخونه بیشتر کتاب بخونیم و با سلیقه‌های مختلف آشنا بشیم 
____________
من یک نظری دارم از اونجایی که همه مدیران پیشنهادی برای صندلی داغ یک از یک مشتاق تر بودن ان‌شاءالله همگی رو باهم توی لیست قرار بدیم که دعوا نشه البته به نوبت و به مرور زمان برگزار بشه  
نمیدونم چرا منم همش صندلی داغ ها رو ، میزگرد میخونم   

[شادن]

مشارکت شادن: 

راه‌حلی که من یافته‌ام این است که (در زمان حمله شهوت) فکر نکنم.

فقط این سوال را از خودم بپرسم:

《کار درست بعدی که باید انجام دهم، چیست؟》

(این سوال اغلب پاکی من و زندگی‌ام را نجات می‌دهد.)
✨ جالب اینجاست که همیشه کار درست بعدی را به‌وضوح می‌بینم.
پرسیدن این سوال مرا از خیال‌پردازی جدا می‌کند و به دنیای واقعی برمی‌گرداند.


نیرویی
خارج از من
و قوی‌تر از من
وجود دارد
که آماده است،
تمایل دارد
و قادر است
روزانه
و ساعت به ساعت
مرا از اعتیاد رهایی بخشد.

(او همان خداوند است)

✨✨✨✨✨✨✨

[مهدوی]

سلام به همگی 

شنیدم امشب شب چهارشنبه سوریه، گفتم بیام به رسم پیرمردا نصیحتتون کنم 

حالا اینکه شب سه‌شنبه رو چرا میگن چهارشنبه سوری هم جای سؤاله؛ یعنی سال ها رو قمری حساب میکنن؟ 

خواستم بگم لطفاً مراقب خودتون باشید؛ اگه چهارشنبه سوری رو هر سال می‌گرفتید و رسمه، در حد روشن کردن یه آتیش و دورش جمع شدن و گفتن و خندیدن هم عالیه ولی سمت ترقه و فشفشه نرید.
اینکه میگم ترقه و فشفشه منظورم همون بمب و مین و راکت هاییه که میزنن هست 

اگه هم خانم باردار یا بچه کوچیک یا آدم مسن تو خونه با شما زندگی میکنه، هیچ جوره نذارید برن بیرون 

حالا اگه دوست داشتید توی همین کانون مراسم بگیرید دیگه بهتره؛ با مجوزی که خودم صادر میکنم میتونید وارد زرادخونه شخصیم بشید و هر چه دلتون میخواد بردارید و بترکونید 

همه چی هست، دینامیت و tnt کوچولوهاشه، بمب نوترونی و هیدروژنی هم خواستید موجوده 

شب هم اگه بقیه خواستن بخوابن، سوپرسور و سایلنسر میبندیم به اسلحه هامون و از خجالت هم درمیاییم 

به بچه‌های خوب و منظم هم گلوله ساب سونیک میدم خفن‌تره 

[تاج]

فدایی داری داداش موضوع چیه؟

قراره بهم عیدی بدین؟

یک صندلی داغ میخوایم بهت  هدیه بدیم

حالا اینکه شب سه‌شنبه رو چرا میگن چهارشنبه سوری هم جای سؤاله؛ یعنی سال ها رو قمری حساب میکنن؟

 شب سه شنبه همان دوشنبه شب   يعني شبي كه فردايش سه شنبه
شب سه شنبه میشه: دوشنبه شب
ولی شب چهارشنبه میشه: سه شنبه شب
سه شنبه شب میشه: شب چهارشنبه
یا سه شنبه شب میشه: همون سه شنبه که فرداش چهارشنبه

[یا باب الحوائج]

سلام وقت بخیر شبتون بخیر باشه الهی
چیزی تا رمضان نمونده ان شاءالله یه ماه رمضان خیلی خوب داشته باشید
خانم شادن سپاس گزارم به خاطر مشارکت های خوبتان
واقعا خواندن تجربیات شما به بنده کمک کرده همیشه
خدا خیرتان بدهد
ــــــــــــــــــــــــــــ
مهدوی جان داداش چقدر خوب گفتی دیروز داشتم یه صحنه میدیدم تو ایتا که ترقه تو دست جوان ترکید متاسفانه
ان شاءالله که حالش خوب باشه ولی واقعا باید از این جور کار ها پرهیز کرد
کاری که ممکنه به یه انسان ضربه بزنه چه روحی چه جسمی....
خوندم نوشته بود به علت زدن ترقه یه پرنده سکته کرده بود...
مخصوصا برای بچه ها خطرناکه که ممکنه کلیشون از کار بیفته زبونم لال

یک صندلی داغ میخوایم بهت  هدیه بدیم

داداش نگران نباش مت با خودم یخ میارم