امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

بعضی وقت ها هم واقعا از کانون میبرم : (

از بعضی ها خیلی زیاد دلم میشکنه ، انگار ک تو واقعیت اتفاقی افتاده ....
هیچوقت طرفدار دل شکستن نبودم ، مشکلی بوده پاش وایسادم و سعی کردم حلش کنم . دیدم از دستم خارج میشه کنار کشیدم کجارو اشتباه میرم نمیدونم : )


سال جدید واقعا سال جدیدی نیست ، امروز ادامه ی دیروزه شایدم سخت تر و بدتر ..درد و ناراحتیش ادامه داره . حس هایی ک بودن باز هستند .باز شب باز روز.....فقط باید ی چیزی پیدا کرد ک بند بشی بهش و ادامه ی راه و بری : ) 
ادامه ی راه کانون نیست ، جدای کانون هست . ولی دل منم بنده ب کانون . وقتی اولویت بندی میکنم کانون هم میاد ذهنم . من 18 سالگی تو اوج شیطنتم وارد کانون شدم ، چ روزو شب هایی اینجا سپری کردم . وابسته نیستم ک دلبسته ش هستم. نمیخوام اشتباهات من و کس دیگه ای تجربه کنه . ب همین دلیل دلم هم بشکنه ، هیچکسم باهام خوب نباشه ته تهش باز ی چیزی هست ک باعث بشه چراغ من روشن بشه و اون پاکی بقیه ست ، شادی بقیه ست . پس بیخیال همه چ ..
همین ک فردا میاد خودش ی دنیاست . 

00/1/3
خدایا



شکرت...
فقط همین.
 هیچ کس تو شرایط سخت ، به جای اینکه ارزوی مرگ کنه، ارزوی زندگی بیشتر نداره؟؟؟ دلیلش چی میتون باشه؟ 

پ.ن: 7 کیلو کم کرد... حدودا از ابان 99... مبارکش باشه. اما براچی گفتم؟
دادا اخر سر گفت : برای منم دربیار محدودیت کالریم چطوری باشه... اون اوایل یادته تک و تنها بود؟ یادته زبانی سعی کرد دادا رم دعوت کنه ولی جواب نداد؟چندین ماه مقاومت و تلاش بر اثر دیدن نتایجش به طور انلاین و حاضر، شکسته شد.
شاید راه حل واقعی همین باشه.... شاید نیاز باشه بازم تغییرو از خودت شروع کنی... حرف اثرش کمه.... عمل و نتیجه گرفتن ولی اثرش هم رو خودت هم بقیه خیلی بیشتره.
بسم الله الرحمن الرحیم
~~~~~~~~~~^^^^^~~~~~~~~~~
وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری. (النّجم: 39 و 40)

رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم‏)‏:
هرگاه نماز می‌گزاری آن‌گونه باش که گویی آخرین نماز توست.

حضرت علی(ع):
«ریشه قوت قلب، توکّل بر خدا است».
فردی از امام رضا(ع) می پرسد حد و مرز توکل چیست؟
حضرت می فرمایند: «توکل آن است که با اتکای به خدا از هیچ کس نترسی...»

امام سجاد (ع):
«بار الها!مرا به سوی تو حاجتی است که برای
رسیدن به آن طاقتم طاق شده و رشته ی چاره جویی هایم در برابر آن گسسته است، ...
بار الها بر محمد و الش رحمت فرست و دعای مرا پذیرنده، و به ندایم التفات کننده، و به زاریم رحم آورنده و صوتم را نیوشنده باش، و رشته ی امیدم را از خود مگسل، و پیوند توسلم را از خویش قطع منمای، و مرا در این حاجت و حاجات دیگرم به غیر خود حواله مکن... .»
(1400 فروردين 3، 19:09)یاقوت نوشته است: بعضی وقت ها هم واقعا از کانون میبرم : (

از بعضی ها خیلی زیاد دلم میشکنه ، انگار ک تو واقعیت اتفاقی افتاده ....
هیچوقت طرفدار دل شکستن نبودم ، مشکلی بوده پاش وایسادم و سعی کردم حلش کنم . دیدم از دستم خارج میشه کنار کشیدم کجارو اشتباه میرم نمیدونم : )


سال جدید واقعا سال جدیدی نیست ، امروز ادامه ی دیروزه شایدم سخت تر و بدتر ..درد و ناراحتیش ادامه داره . حس هایی ک بودن باز هستند .باز شب باز روز.....فقط باید ی چیزی پیدا کرد ک بند بشی بهش و ادامه ی راه و بری : ) 
ادامه ی راه کانون نیست ، جدای کانون هست . ولی دل منم بنده ب کانون . وقتی اولویت بندی میکنم کانون هم میاد ذهنم . من 18 سالگی تو اوج شیطنتم وارد کانون شدم ، چ روزو شب هایی اینجا سپری کردم . وابسته نیستم ک دلبسته ش هستم. نمیخوام اشتباهات من و کس دیگه ای تجربه کنه . ب همین دلیل دلم هم بشکنه ، هیچکسم باهام خوب نباشه ته تهش باز ی چیزی هست ک باعث بشه چراغ من روشن بشه و اون پاکی بقیه ست ، شادی بقیه ست . پس بیخیال همه چ ..
همین ک فردا میاد خودش ی دنیاست . 

00/1/3


ادامه....
نمیدونم کسی حس کرده یا ن ،حس کردی ک حتی حوصله نداری قاشق و پر کنی بذاری تو دهنت تا معدت پر شه؟واقعا حس کردی ک انقدر خسته ای ک نمیتونی حتی غذا بخوری؟!
من ب قدری روزهای گذشته این حس و ذاشتم و غذا نخوردم ک معدم بالاخره طغیان کرد ،حالت تهوع و دردی ک سوراخش کرده : ) 
ب هیچکسم نمیتونم بگم ،چون ب قدری روم حساس هستن ک اگر بگم درد دارم انگار ک کما رفتم همشون جمع میشن ک من خوب بشم ولی فقط خودمم ک میدونم خوب نمیشم .
بدجور معده درد دارم فقط تونستم الان‌زنگ بزنم و بگن بهم ک چیکار کنم .
 ی باد بدی میوزه و صداش میاد ،امشب تنهام باز و فکر فردا برداشته من و .صبح زود باید بیدار بشم .دیگه هیچ جبرانی ندارم .
و تو گوشم این پادکست پخش میشه : ) خیلی خیلی زیاد بهش گوش دادم .بیشتر از ۲۰بار گوش دادم و هنوزم گوش میدم .
چقدر حس میکنم حرف هاش و ....
واقعا قرار نبود ...من ی دل سیر خوش بودن ب خودم بدهکارم ....من همیشه با خودم ظالم بودم .

همه چ و درست میکنم .

۳ صبح .
۰۰/۱/۴
نمیدونم . .
می مونم تو حکمت خدا. . . . .
همه چیز بهم ریخته است خیلی زیاد. . .
اما. . . . .
هنوزم با چیزای کوچیک دلم میلرزه . . . . .
مثلا حتی یه ریپلای استوری اینستاگرام . ..
یا کش دادن به بحث بی مزه . . . ..
پنج سال پیش . . . .
با خودم شوخی کردم. . .  جو گرفتم. . .  بند دلم پاره شد .
4.1.00
خوبی بخواهیم به تمام جهان به همسایه ها به رهگذرانِ پیاده روهای شهر،خوبی بخواهیم و خوب باشیم و خوب بمانیم
این دنیا نیاز مُبرَم به انرژیهای مثبت دارد
به نگاه های محبت آمیزِ آدمیزاد به دستهای یاری دهنده، به تبسم های صورتی رنگ هستی ،به کلماتی برنگ عشق
این دنیا دستی می خواهد تا پاک کند تمام رنگهای کدر بدخواهی را، دلهایی صاف، آسمانی آفتابی ، افقی معجزه آسا
خوبی را دریغ نکنیم هر چقدر خوبی برای دیگری بخواهیم دنیا همانقدر خوبی ها را نثارمان خواهد کرد،...
آن را که غمی باشد و گفتن نتواند
شب تا به سحر نالد و خفتن نتواند...
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
(1400 فروردين 4، 12:34)NASA نوشته است:
(1400 فروردين 4، 1:05)عارفه نوشته است: دلم میخواد داد بزنن بگم خدایا
من هیچ فعل حرومی نخواستم...
حلالشو بهم بده
به موقع بهم بده
خودشو بده
درستشو بده
و صبرشو بده

دارم داغون میشم 20
نقل قول: من که نمی شناسمش
ولی از چندین سال پیش گاهی باهاش حرف می زدم.
بیشتر برای مشکلاتش دعا می کردم...
می گفتم خدایا حالشو خوب کن مشکلاتشو رفع کن...
بهش توفیق بده رشد کنه و به ورژن بهتر خودش تبدیل بشه...
تا زودتر و بهتر زمینه ش فراهم بشه که به هم برسیم.

سلام 303
به موقع میده فقط باید صبر بکنی اون بنده خدا پول کافی داشته باشه الانم  داره پول درمیاره  Smiley-face-biggrin
شایدم بیکاره Gigglesmile 

به جای تمرکز روی آینده روی حال تمرکز کن
روی خودتون تمرکز کنید و انتظارات و عادتی که از اون میخاید توی خودتون الان ایجاد کنید
این فکر به آینده شبیه به فکر گذشته است جفتش  خوبه ولی زیادش آدم نابود میکنه

انشاالله که همه پسر دخترا کانون توی سنین جوانی به رابطه برسند  به جز خودم Smiley-face-biggrin

(1400 فروردين 4، 13:12)یاقوت نوشته است:
نقل قول: حالا که اینقدر تجربیاتت شبیهه بیا بگو وقت هایی که توی رشد دادن زندگی بعد یک تلاش همه جانبه که نهایت توانست در عمل و اجرا و برنامه ریزی بوده و طولانی مدت که خیلی خسته ت کرده چه می کنی؟

این هم یک نوع شکسته به نظر من.

بدون توجه ب همه چ ،حتی تو بدتربن وضعیت میام اتاقم در و میبندم ،گوشیم و میذارم رو حالت پرواز تمام ارتباطاتم و قطع میکنم و بی وقفه کتاب میخونم ‌.تا زمانی ک چشم هام خشک بشه و بسوزه کتاب میخونم .بعدش ک ب خودممیام برمیگردم مینچیسم ک کجام ،چ ب چیه و چیکار میتونم بکنم و اونموقع درستش میکنم .
من برعکس تو دیگه دنبال کسی نمیگردم ک کمکم کنه ، دنبال دوستی ،عشقی خانواده ای ک همراهیم کنند ‌.این شارژ شدن و میذارم گذر روز ها شارژم کنه .زیاد دیگه دنبال شارژ شدن نمیرم .
ب جاش کارهایی رو ک لازمه انجام میدم .

 
نقل قول: انشاالله که همه پسر دخترا کانون توی سنین جوانی به رابطه برسند  به جز خودم [تصویر:  smiley-face-biggrin.gif]


منم حساب کنید  53258zu2qvp1d9v 

 
اورژانس شد اسپم اما زیادم اسپم نشدن ها ،چون فقط ک وسوسه و خ ا آدم و اورژانسی نمیکنند  53258zu2qvp1d9v


گاهی فشارهای مشکلات به نقطه اوج می رسه‌...
اون وقتی که خسته ای ولی باید بدوی...
گذر روزها آره تا یک جایی شارژ می کنه آدمو
اما گاهی دیگه جواب نمیده  106
ابنجاست که کم میارم...


تلاش کردم صبرم رو قوی کنم. 
این یک ماه پیش اینطور گذشت
خیلی دعا کردم
کتاب خوندم 
تلاش رفتاری عملی کردم...

شاید بهتر باشه یکم بیشتر از حال حاضرم بگم که اطلاعات دقیق تری داشته باشید.

من اتفاقا اهل تمرکز روی لحظه حال هستم و بهش رسیدم. نه اینکه تقلید بکنم.‌ 

فشارها دو جورن
در فشارهای عادی تمرکز دارم روی حل. نه روی حال خوب.
میگم مهم نیست تو لحظات فشار حالم خوب باشه، مهم اینه که من ادامه بدم به حل مشکل و مداومت کنم وقتی مشکل حل بشه حسم هم عوض میشه و خوب میشه. 128fs318181

دخترای گروه باران می شناسن منو، من به ندرت میام از مشکلاتم بگم. نه که گفتن بد باشه، نه، مدت زیادیه من عادت کرده م به این که خودم تنها مشکلاتم رو حل کنم.


راهنمایی و دبیرستان که بودم کسی درکم نمی کرد.
چند سال در رنج بودم. نقد نقو بودم.‌ توقعم زیاد بود. اما نهایتا دیدم نمیشه. آدم آخرش تنهاست. آخرش دور و بریاش قراره برن. بعد مدت ها روزی رسید که
 تنها یاور خودم بودم، تنها درمانگرم، تنها دلداری دهنده م. دلداری دهنده و مربی ای جز خودم ندارم.

کتاب هم زیاد خوندم و خیلی هم رشد بهم داده. شاید بهترین دوست دلسوز من کتابم بوده.

بارها زمین خوردم و بدون کمک هیچ کسی و حتی انتظار کمک از کسی بلند شدم و حتی گاهی نذاشتم کسی بفهمه.

بیش از دو سال و نیمه که طرحواره درمانی می کنم. از اول از درمانگرم خواستم کتاب های خوب بهم معرفی کنه.
به مرور یاد گرفتم چطور از اون کتاب ها استفاده کنم و حالا که کرونا شده کلا مسئولیت درمانم رو به عهده گرفته ام. کل‌ پارسال فقط دو جلسه یک ساعته داشتم در حالی که قبلش هر هفته یک جلسه داشتم...

اما
این روزا حس می کنم خستگی منو ضعیف کرده.
داره به سمتی می‌ره که بی تفاوت و افسرده م بکنه.
می ترسم یه وسوسه الکی کار دستم بده...
توکل هم کرده م.
این اعلامم هم یک قدمه در جهت بهبود و کسب روزی
صمیمانه دوست دارم اگر تجربه ای دارید بهم بگید.





از آقای ناسا و یاقوت عزیزم هم ممنونم بابت از همراهی و راهنماییشون 302

اگر نقطه قوتی شمردم حمل بر خودستایی نشه من هم عیب و ضعف کم ندارم. برای استفاده بیشتر از تجربه ها لازم بود توضیح بدم چون کارهایی که گفتین رو در حال حاضر انجام داده م 303
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
فلج شدم ، نگاه کردم ،گریه کردم ،سکوت کردم وقت اومد جیغ و داد کردم ، زار زدم التماس خدا کردم ،منتظر آدم ها موندم هیچکس نیومد ،نوشتم دلم خالی نشد ،نتونستم بگم ب کسی ..هرچی شد دیگه گذشت ...نمیخوام بهش فکر کنم ولی این ذهن لعنتی کی ب اختیار من بوده؟! صبح بیدار میشم جلو آینه جرقه میزنه تو ذهنم .ناهار میخورم میاد تو ذهنم ، راه میرم ،آب میخورم ،درس میخونم همه ی اتفاق ها با جزئیات میان جلو چشمم .کاش ی قرصی بود مینداختم اون روزهای گذشته فراموشم میشد .
ولی فقط میتونم لحظه ای بگم نه و برم سراغ کارهام ،مقاوت دربرابر فکر خیلی سخته ..
----------------

پ ن: تو روزهای گذشته بی پرده ترین گفت و گوی زندگیم و انجام دادم ،برای یکی نوشتم و اون همون لحظه سین زد و همدردی کرد ،برام تایپ کرد و نوشت ک میتونه درکم کنه چون تجربه کرده .براش نوشتم تو خوشبختی پرسید چرا؟!ب خودش ک گفتم نفهمید : ) این گفت و گو همزمان بود با گریه کردنم .و من چقدر لذت بردم از اینکه حداقل ی چیزهایی رو ک رو دلم بود و ب یکی گفتم و تموم ک شد پاکش کردم و پشیمون نشدم ک حالا چ فکر میکنه در موردم .

پ ن۲:دیگه نگاه کردنمونم تموم شد ،حالا وقتشه دست بزنم ب زانو یاعلی بگم بلند شم . تو بحرانی ترین و شلوغ ترین روزها هستم .کاش کسی صدام نمیکرد ،کسی ب من نیاز نداشت .کاش واقعا تنها بودم ولی خیلی صدام میکنن .هرکی میرسه اسمم تو دهنش میچرخه .و من خستم اینطوری ..
آمادگی برای اضافه شدن ی نفر دیگه ب خانواده ندارم .حس خوبی نسبت بهش ندارم . نمیتونم هم بگم ک وقت پیدا کردین برا ازدواج  Hanghead 
ن سر پیازم ن ته پیاز اما حس خودم اینه ک مرکزم ، کی من اینهمه دلشوره داشتن برای بقیه رو بیخیال میشم نمیدونم .
از غریبه ای ک تو خیابون لباس گرم تنش نبود تا همین نزدیکترین شخص زندگیم نگرانیشون و دارم .انگار خدا ب من وظیفه داده ک نگران همه باشم .هیچکاری هم از دستم برنمیادا اینش خنده داره خدایی :/
از خودم بدم میاد اینطوری .
بریم بخوابیم ک صبح زود بیدار بشیم ،فردا جمعه ست : )
خدایا ب خیر کن روزهای آینده رو .

۰۰/۵۳

۰۰/۱/۶
گاهی وقتی از زندگی و نداشته ها ناراضی و شاید با خودم میگم، کاش قیافم اونطوری شبیه فلانی بود، کاش فلان کشور به دنیا می آمدم، یا فلان چیز رو داشتم، 
در جواب به خودم میگم، اگر الان خدا بگه باشه قبول، هرچی که بخوای همون‌طور که بخوای بهت میدم، در عوض از چیزهایی که بهت دادم یک چیز یه انتخاب خودم ازت میگیرم، اینجا کمی با جدیت تو فکر فرو میرم، میبینم که انگار حاضر نیستم این شرط رو قبول کنم، همین باعث میشه با تمام نارضایتی که دارم یهو به خودم بیام خیلی چیزها هم دارم که حاضر نیستم با بهترین چیزهایی که ندارم عوض کنم.
واقعا برای من حقیقته، پس چرا گاهی با تمام وجود فقط غر میزنم و از همه چیز ناراضی ام، شاید چون اون لحظه همه چیز رو نمی‌بینم، واقعا وقتی اون سوال رو میپرسم از خودم آروم میشم.
(1400 فروردين 4، 18:28)عارفه نوشته است: این روزا حس می کنم خستگی منو ضعیف کرده.
داره به سمتی می‌ره که بی تفاوت و افسرده م بکنه...

سخت می گذره...
اما قرار نیست بمونه عارفه جونم...
امروز زمان بزرگترین مدافعته...
امروز روز ایستادگیه
قوی باش و قوی بمون...
بزرگ شدن درد داره...
یادت بیاد این انتخاب خودت بود... balloons

[تصویر:  005fe2159451d1a937e7116392d1f7c1.jpg]

Hans zimmer

Sound the bugle now
Play it just for me
As the seasons change
Remember how I used to be

Now I can't go on
I can't even start
I've got nothing left
Just an empty heart

I'm a soldier
Wounded so I must give up the fight
There's nothing more for me, lead me away
Or leave me lying here

Sound the bugle now
Tell them I don't care
There's not a road I know
That leads to anywhere

Without a light
I fear that I will stumble in the dark
Lay right down
Decide not to go on

Then from on high
Somewhere in the distance
There's a voice that calls
"Remember who you are"

If you lose yourself
Your courage soon will follow
So be strong tonight
Remember who you are

Yeah
You're a soldier now
Fighting in a battle
To be free once more
Yeah, that's worth fighting for
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
قضیه اگر سکوته
من تهشم ولی ....
 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
Khansariha (2)
  
به مشکل تا رسیدم جای حل کردن رها کردم
نماندم عطسه را درمان کنم، هجران وبایم داد

دلم خوش بود می افتد در آخر اتفاقی ناب
ولیکن هرگزی همواره گویا اتفاق افتاد...
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
این روزا حال و روزم مثل دکمه ی [پ] توی کیبردِ
خدایا این روزا بغیر تو سرپناهی ندارم 
زندگیم رو هواس
شدم سربار دیگران 
هعی خدا ...
شکرت که هنوز توی دلم باهات شکراب نیستم..
چه خوبه معصومین هستن ..
وگرنه میترکیدم ..
خدایا تو پناهم باش
دارم به این فکر میکنم برم سر کار..
ولی چه کاری ؟
مشکل روی مشکل !
ضعف شدیدی توی ارتباط اجتماعی دارم 
کم رویی شدید 
خدایا ؟
انصافا ، خودمو خودتیم ! نکته مثبتی هست که در من وجود داشته باشه!!!!
چند روز پیش شنیدم بچه دبیرستانی میره سر کار . من چمه؟
چرا به داد خودم نمیرسم ..
خدایا این فکرها و هراس الکی رو ازم بگیر ..
این روزا دلم امام رضا میخواد ..
بشینم هر چی درد دارم و فریاد بزنم و همشو بزارم حرم و برگردم ...

خدایا ، بغلم کن 
من تک ستاره ی قلب ابالحسن ، علی علیه السلام میشم 2uge4p4
شاید یه ذره دیگه
تحمل کن یکم دیگه 
صبر دیگه واسه من معنی نداره 
نمیدونم زود خوب میشه 
یکم دیگه خواهش میکنم یکم دیگه
بازم چشم  Shy
 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
Khansariha (2)
  
چقدر این روزا ، دردِ دلم زیاده...
دلم ناآرومه و این بخاطر اینه خدا وکیلم نیست 


هی توی دلم صفاتشو مرور میکنم ...
بصیر 
سمیع
حکیم
رزاق
منان
غفور
شکور
عزیز
رحمان
رحیم
خالق
ودود
متکبر
صبور
...
نمیشناسمت ..
تو چه خدایی هستی
فقط میدونم فقیرتم ...فقیر
و تویی غنی مطلق 
منو بی نیاز کن از هر چیز و هر کس
خدایا میخوام صبر کنم ، اما بلد نیستم ..
خدایا دلم میخواد به مقام رضا برسم ، اما نمیدونم چطوری
خدایا من اینارو بلد نیستم کمکم کن ..
خدایا نزار از این بار مشکلات جهنم درست بشه که من خودم الان توی جهنمم!
کمکم کن از جهنمی که دیگران برام ساختن ، نردبون بسازم به سمت بهشت ..
به سمت تو 
اره ففروالی الله...
به سمت تو فرار میکنم
به سمت حسین ع فرار میکنم
وای از قلبم..
خدایا ینی منم توی این دنیا میشه یه روز خوشحال باشم؟ 
آرامش داشته باشم؟
اضطراب نداشته باشم و یه سقف بالا سرم باشه
یه نون توی سفرم باشه 
خدایا تو رو خدا 
خدایا تو رو به حق ۵ تن نجاتم بده و عاقبتم رو ختم بخیر کن 
بغلم کن خدا 
من تک ستاره ی قلب ابالحسن ، علی علیه السلام میشم 2uge4p4
هر روز بدبخت از دیروز
وسط خواب عمیق از خواب بیدار شدم قیمتا جلو چشمم رژه میرن 22
واقعا بعضی وقتا دلم میخواد مغزم خاموش بشه 29
پاشم که فکر کنم صبحم زودتر شروع شده 29
حیفش شب بود خوابیده بودیما  37
تازه یه اینم فکر کردم که چقدر هر مرحله از زندگی استرس زا است.  Hanghead
کلا زندگی بسی چیز مزخرفی است 29
حالم از اونی که گفت دوست دارم زندگی را بهم میخوره 22
هدف از ترک  / حس خوب ۱۵۷ روز /علت شکست 157 روز/   علت شکست 10 روزه  /  اهرم رنج و لذت / 1401   Khansariha (58)

دلایل وسوسه  / هدف از ترک تاثیر پاکی
خدایا چنان کن سرانجام کار  Confetti تو خشنود باشی و ما رستگار 317 بهترین خدای دنیا Khansariha (63) دعا میکنم بشم بهترین بنده دنیا برات  Khansariha (2)  الحمدلله رب العالمین Thankyou خداوندا مرا پاکیزه بپذیر  fly2  صبر داشته باش  خدا با صابران است  49-2  خداوند توبه کنندگان را دوست دارد Khansariha (84)  

 امام صادق(ع): روز قیامت خداوند با شخص خودارضا گفت و گو نمى کند و از چشم خدا مى افتد.  Hanghead


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان