1400 فروردين 3، 19:09
ویرایش شده
از بعضی ها خیلی زیاد دلم میشکنه ، انگار ک تو واقعیت اتفاقی افتاده ....
هیچوقت طرفدار دل شکستن نبودم ، مشکلی بوده پاش وایسادم و سعی کردم حلش کنم . دیدم از دستم خارج میشه کنار کشیدم کجارو اشتباه میرم نمیدونم : )
سال جدید واقعا سال جدیدی نیست ، امروز ادامه ی دیروزه شایدم سخت تر و بدتر ..درد و ناراحتیش ادامه داره . حس هایی ک بودن باز هستند .باز شب باز روز.....فقط باید ی چیزی پیدا کرد ک بند بشی بهش و ادامه ی راه و بری : )
ادامه ی راه کانون نیست ، جدای کانون هست . ولی دل منم بنده ب کانون . وقتی اولویت بندی میکنم کانون هم میاد ذهنم . من 18 سالگی تو اوج شیطنتم وارد کانون شدم ، چ روزو شب هایی اینجا سپری کردم . وابسته نیستم ک دلبسته ش هستم. نمیخوام اشتباهات من و کس دیگه ای تجربه کنه . ب همین دلیل دلم هم بشکنه ، هیچکسم باهام خوب نباشه ته تهش باز ی چیزی هست ک باعث بشه چراغ من روشن بشه و اون پاکی بقیه ست ، شادی بقیه ست . پس بیخیال همه چ ..
همین ک فردا میاد خودش ی دنیاست .
00/1/3