امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

مردمجاهد ، شروع کن!

هر راهی که فکر می کنی می تونه موثر باشه برو و انجامش بده

البته تفریحات خوب و مفید منظورمه ... نه هر تفریحی


شما الان فقط احتیاج به یه "هول دادن" دارید .

استارت رو بزن ... از همین امروز شروع کن ... فردا واسه شروع دیره ... از همین حالا استارتش رو بزن


این شرایط موقتیه ... باید بتونی خوب با این شرایطت کنار بیایی و سعی کنی به خودت آسیبی وارد نشه


ایشالا که موفق باشی53
[تصویر:  montada.rasoulallah.net-1315334274-U2520.gif]

«وَ اصْبِرْوا انَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»

و صبر كنيد كه خدا با صابران است. (سوره انفاق، آيه 46).


[تصویر:  nasimhayat.png]
خانم میتوانم!

به جان عزیزتون من همه ی اینارو میدونستم
مثل یه شتر پیر میمونم که کوهانش پر تجربه است
همه ی این حالات تکراری بود برام
بار اول نبود
دیروز گفتم باید صبر کنی
به قول خانم ترک باید قبلش تکلیفلت با خودت معلوم شه
به قول شما تلقین مثبت
دیروز چند بار سر درس ذهنم قفل کردم گفتم نباید کم بیارم بعد از مقداری دراز کشیدن و خودم رو نصیحت کردن دوباره برمیگشتم به درس و دوباره حمله
تا اینکه اصلا دیگه بریدم و دو سه ساعتی خوابم برد
دوباره بیدار شدم

دوباره ادامه داشت و دوباره تا صبح خوابیدم
آخه چه تلقین مثبتی؟
چی بگم به خودم؟
بگم همین فردا پیدا میشه؟
غصه نخور!
مرد مجاهد نمیدونم هستی هنوز توی نت یا نه
اما من دوست داشتم که یه بار دیگه با هم استارت بزنیم
اما داداش گلم تو از من خیلی جلوتری . رکورد هایی داری که واقعا داشتن همچین رکوردهایی غیرت می خواد
من خوب میشناسمت و میدونم مشکلت اراده و میل شهوانی و ازدواج نیست
دوست داشتم که جواب مثبت میدادی
اما چاره ای نیست
من مطمئن هستم که از پس همه اینها بر میای
فقط کاش میتونستم زحمت هات رو جبران کنم
ممنونم از کمکتون خانم ترک.
میدونید اصلا قضیه از ازدواج گذشته

یعنی اگه اصلا تو فاز ازدواج نبودم این مشکلا پیش نمیومد
اما وقتی 11 ماه دغدغه ی روز و شبت این موضوع باشه و هر روز امید ببندی و امیدت بریده بشه دیگه کلافه میشی
اصلا ازدواح میشه یه جور کل! که میخوای تهش رو دربیاری!
میبینید! من به همچین مقامی رسیدم از نظر ذهنی.
منم داداش جون میشناسمت

میدونم که بعد 17 ماه توی نت بودن تو همون آدمی هستی که حرفم رو میفهمی
ولی تو همین تاپیک امروز نوشتم

خونواده دایم گیر میدن و میخوان سر در بیارن که کجا میرم
انقدر کلافه شدم که یه بار چند ماه پیش به خاطر همین گیرها تحریک شدم که از نت برم ولی بعد یه روز شکستم
5 روز پیش هم پدرم لگد زد تو لپ تاپم و منم لپ تاپ رو واگذار کردم بره
دیگه سیستم ندارم
و اگه بیام باز همون حکایت بالا تکرار میشه

اینجا پره از آدمای خوب که میتونید به هم کمک کنید
دعا کن من بتونم تنهایی یه بار دیگه از پسش بر بیام.
سلام
خیلی وارد بحث نیستم و چند و چونش رو نمیدونم..
فقط فک میکنم موضوع روحیه اس برای عمل کردن ب دانسته ها و رسیدن ب خواسته ها..

فقط اینو بگم ک روحیه درونیه یعنی سرچشمه اش توی وجوده..
عوامل خارجی میتونه فقط ظاهرش رو ایجاد کنه..

دیدین دیگه بعد از روضه امام حسین(عیله السلام) بعد از ی ساعت تو سر و مغز زدن .. آنچنان فرحی تو وجود هست ک هیچ باشگاه بدن سازی ب آدم نمیده!

حالا سوال اصلی شاید این باشه ک این سرچشمه چطوری باید ب جوشش در بیاد؟!

برای این سوال هم منبع شاید حرفای اهل بیت (علیهم السلام) باشن..
نمیدونم...!

در پناه خدا..
یاعلی.53



[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

البته منم دو تا جا ردم کردن!
دو تا جا از اونایی که تا دو مرحله پیش رفته بود

به قول شما، شاید من هم پسر به درد بخوری نباشم
و بهتره خودم رو درست کنم.

اره دیدم ارسالتون رو!
چقدر هم که به روحیاتم میخوره

راستش شاید یه مشکل من همینه
اصلا ذاتا شاد نیستم
بچه هم که بودم، بعضی بچگی ها رو نکردم

یه بار هم یه مشاور بهم گفت روزی ده دقیقه موزیک بذار برقص.

همین یه دونه رو کم داشتم من!
خوب میدونینن...خیلیا تو شرایط شمان....

من خودم به عنوان یه ازمایش بهش نگاه میکنم.....

فک می کنم جزع و فزع در برابر یه ازمایش.....از پیمان مسلمونی به دوره....وقتی یه قضیه ای رو واگذار میکنین به خدا.....خوب تموم شد رفت....واگذار شده....

رشته ای بر گردنم افکنده دوست....میکشد هرجا که خاطرخواه اوست....

مشکل ماها اینه که عاشقانه به مسائل نگاه نمیکنیم.....دنیا رو داریم از نوک بینیه خودمون میبینیم فقط....واینکه همونی که من میخوام...اونی که من میگم....اونی که من فک میکنم درسته....

ناخوانده نقش مقصودیم ماها اصولا.....

روی صحبتم با خودمه...بارونی تو توی این دنیا هیچ کاره ای...اینو بپذیر....و عاشقانه توکل کن به اونی که همه چیزو خیلی بهتر از تو میدونه....خدا خودش کارهاتو خیلی بهتر از اونی که فکرشو بکنی ردیف میکنه....

ببخشید ...هیچ وقت نتونستم از طریق دلداری وارد بشم
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
سلام خانم سها
فکر کنم حرف شما یه نکته ی خیلی مهم داشت برای من

کلیت فلسفی حرفتون رو متوجه شدم

اما،

از اون مهم تر

همون روضه است،

فکر کنم باید مقید بشم که هفتگی تو این مراسم ها شرکت کنم یا اینکه روزانه یه ارتباط موثری با اهلبیت داشته باشم
کارای دیگه : شاد بودن های با مزه! (راهکارهای خانم میتوانم)، ورزش سنگین (مخم تکون بخوره مرتب، خانم ترک) ، روحیه داشتن (هلپ می عزیز)
اینا فکر کنم موثر باشه
داداش مرد مجاهد عزیز
یادته یه بار بهت گفتم سخنرانی دکتر آ زمندیانو گوش کن ؟؟؟
اگه دانلود نکردی دانلود کن
خیلی بهت کمک میکنه مطمئنم
فقط با صبر تا آخرش رو گوش کن
10 ساعت بیشتر نیست
من همه اش رو گوش کردم و در یه مدت بهترین دوران زندگیمو تجربه کردم
خانم بارونی!

یکی از گلوگاههای ذهنیم همینه،
میدونید؟ میگن گناه آدم رو گیج میکنه و قدرت تشخیص رو از آدم میگیره
من به عینه دیدم اینو

مساله ام اینه:
من وقتی میتونم بگم که واگذار کردم به خدا که بدونم از جانب خودم کارم رو انجام دادم

مثلا من اگه واسه یه درسی تلاشم رو کرده باشم و نتیجه نگرفته باشم، خیلی ناراحت نمیشم و بعدها خیلی حسرتش رو نمیخورم، چون کارم رو کردم

ولی در مورد ازدواج دارم به مرحله ی دیوانگی میرسم
هی میگم ولش کن بذار بعد ارشد
بعد میگم نه بابا یه آب باریکه ای نگه دار

یا آیا مشکل از منه؟ آیا مساله مساله ی لیاقته؟
آیا باید سخت بگیرم؟ خب آدمای بزرگی بودن که سخت میگرفتن
آیا نگیرم؟ آقای مکارم تو کتاب مشکلات جنسی حوانان میگه سخت نگیرید

ایناست که دیوونهم میکنه

اگه مثل اون درس خوندنه مطمئن بودم که از طرفمن کار تموم شده است

باور کنید دیگه اوندها هم مثلم اون مثل قرآن نیست که: اون سگه که چه بری سمتش پارس میکنه چه ترکش کنی بازم پارس میکنه
داداش هلپ می!
اره دانلود کردم و به نظرم خیلی به کارم بخوره

واقعا توی این قضیه مشکل دارم

و ذهنم ویروسیه

کلا آدم منفی بافی هستم و همیشه بدترین حالتها رو در نظر میگیرم
باید گوش بدم

اینکه گفتی کلا 10 ساعت هم نمیشه خیلی انگیزه داد
فکر میکردم بیشتره
تا حدودی حق با شماست خانم میتوانم

یعنی شاید تا حدودی ادا در بیارم و تن به بعضی کارا ندم
حالا رقص رو که بی خیال، درست نیست به نظرم

ولی کارای دیگه مثل گلدون اتفاقا علاقه هم دارم

ممنون از این راهنمایی خوب
ببینید در مورد ازدواج به این باور برسین که قسمت مهمترین مسئله س....
من نمی دونم چی برای شما پیش اومده....چه اتفاقاتی افتاده و تو چه شرایطی بودین...پس قضاوت نمیکنم....

ولی بدونین که قسمت تعیین کننده ترین مسئله توی ازدواجه....من اون موقع ها که کوچیکتر بودم به این قضیه می خندیدم و میگفتم نه و بحث اراده و اختیارو اینا رو میکشیدم جلو....

ولی الان واقعا به این باور رسیدم که قسمت از همه چیز مهمتره....فقط وقتی ادم ازدواج میکنه که خدا بخواد و لا غیر....

نمی خوام خدای نکرده به اعتقادات کسی توهین کنم...اصلا و ابدا....

و خوب اینکه هیچ وقت ادم ایده ال خودشو پیدا نمی کنه...باید سبک سنگین کنین....اینکه این شرایط بهتره یا اینکه مثلا از یکی از شرایط ازدواجتون کوتاه بیاین....

من فک میکنم زیادی قضیه رو دارین سختش میکنین....اطراف ما پر از ادمای مجرده...با سنای خیلی بالاتر از شما و شرایط خاص تر....

دیدین میگن دنیا رو هرچه قدر سخت بگیری سخت تر میشه....

(سرعت ارسالای این تاپیک با شبانه روزی داره برابری میکنه...ببینین چقد واسه بچه ها مهمین!)
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
دقیقا قبول دارم همه ی حرفتون رو،
ولی این قسمت برای کسیه که کاسه اش رو وارونه نکرده باشه
منی که چشم و ذهنم و جسمم آلوده است کاسه ام رو به بالاست؟
از طرف دیگه به خدا میگم دیگه چقدر استغفاف؟ من که اصلا تابستون سال پیش با همه ی سختی هاش به خاطر پاک موندن افتادم تو این فاز،

آره! چندین ماه پیش دوستنم دقیقا همینو گفت: گفت قضیه رو الکی بزرگ کردی.
واقعا آره! این همه آدم دارن مجرد زندگی میکنن مگه چیه؟
خود من! تا تابستون سال پیش اصلا حسی نداشتم نسبت به زوجهای جوون
ولی الا مثل موریانه فکر حسرت به اونا داره تمام وجودم رو میخوره
دوست صمیمیم دو سال پیش ازدواج کرد
اون راه خودش رو رفت
منم از دو سال پیش حجم اشتغال درسیم رو افزایش دادم و دو ترم عالی رو داشتم
منم راه خودم رو رفتم
اما از وقتی افتادم تو فاز ازدواج این قضیه برام شده یه کوه یه سد بزرگ یه سنگ بزرگ

و سرعت ارسال این تاپیک به خاطر کرامت خود بچه هاست که به آدمی مثل من هم کمک میکنن
همه ی مردم میگن چه وضع حجابی شده

این چه وضعیه و ...

اما من اون خانهای اونجوری روم اثر ندارن
چون نگاه نمیکنم

اما اون خانمهای با حجابی که من با اون دسته میخوام ازدواج کنم
از پارسال شدن برام لولو!
از کنارشون که رد میشم دلم میلرزه
همون حس حسرت و ...
زوجهای جوون رو که میبینم، همینطور.

کلا ذهنم ناک دان داره میشه کم کم
دوستم جمعه عروسی دعوت کرد نرفتنم
گفتم میرم بیشتر اعصابم خرد میشه و حسرتم بیشتر میشه
میدونی من تا حالا هر موقع برای یه چیزی صبر کردم واقعا بهترین ها نصیبم شد
الان هم من بهت توصیه می کنم که باز هم صبر کن . بسپارش به خدا هر موقع صلاح بود ازدواج هم درست میشه
اصلا شاید یه حکمتی هست درونش
شاید خدا می خواد تو یه دختری که به شدت احساس تنهایی میکنه ،نا امیده رو از اون وضعیت در بیاری
شاید هنوز وقتش نیست واقعا
با خودم میگم که منی که برای پاکی میخواستم ازدواج کنم

اصلا اگه از پارسال مثل سابق به ازدواج فکر نمیکردم و خودم رو وقف درس میکردم

برای همون پاکیم هم بهتر بود

یعنی از قضا سرکنگبین صفرا فزود

همون اقدام به ازدواج باعث شد م نتونم پاک شم

چون درصد بالایی از شکستام و تقریبا اکثرش در این یه سال که متوالیا ترکهای طولانی داشتم به خاطر همین مسایل ذهنیه ازدواج بوده
حالا شما مرد مجاهدی رو در نظر بگیرید که اصلا از پارسال تا حالا فایل ازدواج تو ذهنش باز نشده
به نظرم این مرد مجاهد مفروض! الان به ترک ابدی رسیده بود.
من میدونم که واقعا هدفت از پاکی خدا هستش
و
ازدواج رو به چشم وسیله بهش نگاه می کنی
اما داداش هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازه اس
فایل ازدواجو ببند
فایل درس و پاکی و خدا رو باز کن
خودتو بزن به در بیخیالی

ازدواجو هم بسپار به خود خدا
اون خودش از راهی که نمیدونیم درستش میکنه
هر موقع که مناسب بود .
هر موقع که به نفعت بود
شوخی نیست ، یه عمر زندگیه
من برای خرید یک گوشی ساده دو سال صبر کردم تا بهترین مدلو خریدم
حالا به نظرت برای انتخاب همسر آینده نباید چند سالی صبر کرد
اما این صبر نباید آزار دهنده باشه
باید بیخیال باشی
خدا خودش به فکره
از راهی که نمیدونی
جلوی راهت قرار میگیره همونی که می خوای
مطمئن باش


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان