1394 شهريور 31، 20:13
(1394 شهريور 31، 18:23)می توانم نوشته است: چه دردی افتاده به جونت؟فعلا که چند تا پست زدم.
عاشق فاطمه زهرا؟
زبونم واز شده
قهرمان آواتار شدم.
می خوام یه تصمیم جدی بگیرم برای ترک.
یه پرش بلند ،
فکر می کنم تجربه کافی رو کسب کردم.
دیگه بسه تجربه اضافی.
ترک ابدی ، البته ان شاء الله و البته اگر لایق باشم.
درسته الان آتش شهوت فروکش کرده
و روز های سختی در راه خواهد بود.
ولی با توکل به خداوند و توصل به ائمه و تلاش خودم دور نخواهد بود.
و شهوت غول نیست. یک سوسکه که ما الکی ازش می ترسیم.
رفتم تالار تجربیات و می خواستم تجربیاتم رو بنویسم.
دیدم هر چی که می خوام بنویسم رو قبلا یکی گفته.
از اون دردناک تر ، خودم قبل تر این ها رو می دونستم.
اون دفعه که شصت روز ترک کرده بودم ، خیلی کار ها رو انجام داده بودم.
که الان ازشون غافل شده ام.
چرا من اون کار ها رو فراموش کردم؟
چرا تجربیاتم رو فراموش کردم؟
این ها چیز هایی بود که می خواستم بنویسمشون و پاک می کردم.
ترک کردن آسون نخواهد بود ، ممکنه همین امشب باز وسوسه بیاد و باز شکست.
ولی من ناامید نخواهم شد.
آخیش راحت شدم