1393 بهمن 1، 5:44
محمد اسحاق / 1 بهمن / ...
می دانم که منتظرم
منتظر چیزی هستم
چیزی که برایم اتفاق بیافته
اما این انتظار همراه هست با آزمون ها و چالش هایی
هیچ چیز با ارزشی در زندگی به آسونی بدست نمیاد
آرزو می کنم که به یه طریقی تو با صدای بلند به من بگی
که در آن روز خوب خواهم بود
اما من هرگز متوجه نمیشم چون
هیچ وقت اینگونه نیست
مرا یاری کن تا راهم را پیدا کنم
به من روشنی ببخش
می دانم که راه طولانیست
به من قوت بده
گاهی اوقات خیلی طولانی می شود
احساس می کنم که غافل شده ام
منتظر چیزی هستم
چیزی که برایم اتفاق بیافته
اما این انتظار همراه هست با آزمون ها و چالش هایی
هیچ چیز با ارزشی در زندگی به آسونی بدست نمیاد
آرزو می کنم که به یه طریقی تو با صدای بلند به من بگی
که در آن روز خوب خواهم بود
اما من هرگز متوجه نمیشم چون
هیچ وقت اینگونه نیست
مرا یاری کن تا راهم را پیدا کنم
به من روشنی ببخش
می دانم که راه طولانیست
به من قوت بده
گاهی اوقات خیلی طولانی می شود
احساس می کنم که غافل شده ام
قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟
صیدت دوباره به دریا برگشت؟
غمت نباشه چون خدا با ماست
هیچ وقت نگو ؛ از ماست که برماست
بگو خدا با ماست
اگر قایقت شکست، باشه! دلت نشکنه! دلی را نشکنی
اگر پارویت را آب برد، باشه ! آبرویت را آب نبَرَه! آبرویی نبری
اگر صیدت از دستت رفت، باشه! امیدت از دست نره ! امید کسی را ناامید نکنی
امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری
خدا را شکر کن دوباره شکر کن
بیا شکر کنیم اگه کفش توی پا نداریم، پا که داریم راه بریم
بیا شکر کنیم اگه کفش توی پا نداریم، پا که داریم راه بریم
اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم دوباره به دست بیاریم
دوباره می سازیم و دوباره به دست میاریم
دوباره می خریم و دوباره می خندیم