مشاوره

[*بنده پاک*]

سلام خانم پاک
خدا از ما عبادت میخواد ، ما ام آرامش و آسایش و حس خوب میخوایم ، همین.

بی نهایت ممنونم که جواب دادین
ولی راستش من تازه فهمیدم خدا خیلی چیزهای دیگه به جز عبادت می خواد
تو همین کتاب آقاهه کلی نماز جماعت داره
هر روز هیئت و دسته
ولی سر شوخی کردن و اذیت کردن بقیه و از بین بردن بیت المال همه اش را از دست میده
 
خیلی پیچیده است
دیشب چند تا حدیث از حضرت فاطمه خواندم الان اینم  
بنظرم من که کلا اشتباه فهمیدم خدا چی میخواد
امتحان های خدا از همه امتحان هایی که به عمرمون دادیم سخت تره

 
واقعا در تعجبم
آدمی مثل این آقا که هر روزش مسجد بوده و نمازش جماعت و کلی دعا و زیارت داره وضعش اون بود
منی که تو کل عمرم سر جمع ۱۰ بار نماز جماعت هم نرفتم اوضاعم فکر کنم افتضاحه

[Alireza98]

سلام 
 یه مقدمه برم بعد جواب مستقیم
 اول باید خود شخص خودم رو بشناسم ویژگیهام استعدادهام علاقمندی هام رویاهام و ضعفهام (یعنی معنی زندگی هرکسی رو خودش باید دریابه) بنظرم بعضی موقعا اینجوری بی انگیزه میشیم و بی هدف از این میاد که نیازها و توانمندی هامون رو به رسمیت نمیشناسیم.
تو یه برهه از زندگیم هرروز این سوال برام پیش میومد که چرا خودکشی نمی‌کنم؟ (البته جوابای ریز و درشت بسیاری هم براش داشتم که باعث شد یه چند ماهی محکم بچسبم زندگیم)حالا خوبه شما میگین اگه ندونین برا پاکیتون خطر داره
چیزی که من توی هر برهه از زندگیم میخواستم فرق داشت مثلن دبیرستانی که بودم مقام آوردن تو المپیاد علمی بود مثلن راهنمایی که بودیم میدویدیم دنبال مسابقات نهج البلاغه یا دانشجو که بودم اوایلش عاشق یه نفری شده بودم اون شده بود دلیل دست وپا زدنم تو این زندگیه کوفتی، بعدشم پروژه و انجمن علمی و....
به همشون هم کم و بیش رسیدم....
الانم دنبال یه  شغل و شخصیت منحصربفردم  اینم ظاهرن داره اینروزای فعلیم رو معنی دار میکنه
  طولانی شد ببخشید!
  هدفام و چرایی زندگیم سطحیه ، معنوی و ماورایی و آرمان گرایانه نیست ،انتزاعی خوشم نمیاد!

[سفیر بهشت]

خانم پاک اینطور که معلومه شیطان خیلی شمارو اذیت میکنه و وادار به نگرانی ها و فکرای بیهوده میکنه شمارو ، به حرفام خوب توجه کنید.
شیطان با کسی که بده کاری نداره چون میگه این که خودش بده پس نیازی نیست من اذیتش کنم... پس شیطان میره رو کسی کار میکنه که خوب باشه و یه چیز ارزشمند داشته باشه... اصطلاحا به قول داداش رضا شیطان دنبال کساییه که گنج دارن و میخواد اذیتشون کنه و گنجشونو بدزده...
دلیل اینم که شیطان زیاد دور و بر شما و بقیه ی بچه های کانون میگرده همینه که شما گنج دارید... و گرنه شیطون با کسی که چیزی برا از دست دادن نداره که کاری نداره...
پس از این لحظه به بعد خوشحال باشید و خدارو به خاطر گنجی که بهتون داده شکر کنید و ازش کمک بگیرید که بتونید گنجتونو حفظ کنید تا شیطون ازتون ندزدتش...
گنج یه نفر میتونه امیدش باشه میتونه هدفاش باشه میتونه عشقش باشه میتونه عبادتش باشه ، میتونه مثبت اندیشیش باشه ، میتونه عقایدش باشه ،میتونه حال خوبش باشه ، میتونه عزت نفسش باشه ، میتونه اعتماد به نفسش باشه...پس گنج هر کسی یه چیزه...
لطفا مثبت باشید و نزارید شیطان با منفی نگری و فکرای نگران کننده بهتون آسیب بزنه.

[دیوار]

سلام
ببخشید این موقع مزاحم شدم
ولی یه سوال مهم دارم
اگر جوابش را پیدا کنم تا چندین روز پاکیمو تضمین میکنم
ولی اگر پیدا نکنم میشه یه نقطه ضعف جدید که شیطان دوباره دست میگذاره روش



اینجا میپرسم 
من واقعا خودمم نمیدونم از زندگی چی میخوام؟
اینجا یه تاپیک هست به اسم هدف از ترک خودارضایی
ولی من سوالم اینه هدفتون از زندگی چیه
شما از زندگی چی میخواهید؟
اصلا چیزی میخواهید؟
ممنون میشم جواب بدین
شاید لا به لای جواب های شما منم جوابم را پیدا کنم

وقتی برای این جوابی ندارم باعث میشه به خودم بگم
تو که انقدر مفلس و بدبختی که حتی هدف از زندگی هم نداری 
چرا بیخودی دست و پا میزنی و زور میزنی که نشکنی
دیگه چه فرقی داره

سلام.
قسمت اول سوال که می گین هدف از زندگی چیه رو من نمیدونم جواب خاصی رو بهتون بودم.
هر کس با زندگی کردن واسه خودش معنایی میسازه.
یکی با کار واسه خودش معنا میسازه.
یکی با پول پارو کردن.
یکی با درس خوندن.
یکی با خدمت.
و هزاران یکی دیگه با چیزهای مختلف دیگه.
هم خوب هم بد.
هم فقط واسه این دنیا ، یا نه فقط واسه اون دنیا یا هر دو.
خلاصه هر کی یه هدفی واسه زندگیش پیدا میکنه. این معنی ثابت نیست و تو سال های مختلف زندگی هم میتونه تغییر کنه.

حالا دوست دارین میتونین کتاب هدف زندگی مطهری رو بخونید. و کتاب معنای زندگی ویکتور فرانکل رو.
یه سری سخنرانی هم تو این باب فکر کنم باشه. تو اینترنت بگردین پیدا میشه.
نظر منم اینه که باید حرکت صورت بگیره تا مفهوم و هدف زندگی کمی معنا پیدا کنه.
آدم بشینه و بگه هدف زندگی چیه اتفاقی نمیفته، مثل آب راکدی که کم کم گندیده میشه و بدرد چیزی نمیخوره. حالا همین آب وقتی جاری میشه کلی اتفاق براش میفته و کلی مسیرها رو تجربه میکنه.

این بود انشاء من   .

قسمت دوم سوال که میگی چون هدف زندگی ندارم میخوام هی شکست بخورم ، اینکه یه نوع فرار از واقعیت هست. یکی خودارضایی و مثلا فیلم مستهجن رو قبول میکنه کاری به این نداره که حالا گناه هست و نیست، و آسیب واقعا وارد میکنه و نمیکنه و ... . پس با خیال راحت اینکار رو میکنه و عذاب وجدان کمتری هم تجربه میکنه. شاید هم اصلا تجربه نکنه.

اما کسی دیگه ای که به هر دلیلی خودارضایی رو اشتباه میدونه خوب باید در پی درمان باشه.
تو اونم آدم های دلیل های متنوعی دارن. یکی واسه گناه بودن میخواد ترک کنه، یکی واسه سلامتی، یکی واسه مدیریت زمانش، یکی میگه با درون و ذاتش مغایرت داره. یکی واسه زیباییش، . خلاصه هر کسی واسه یه چیزی دیگه.

واسه هر کس نمیشه یه نسخه پیچید دیگه، چه تو هدف زندگی، چه تو همین ترک خودارضایی و چه تو هزاران چیز دیگه ی زندگی.

والسلام.

[فرید]

زندگی چیزیه که من از زندگی می‌خوام نمی‌خوام مرده باشم 
زندگی به نظر من یعنی رضایتمندی یعنی خوشحال کردن کسایی که دوستم دارن و دوستشون دارم مثل خانواده‌ام، دوستام، خودم و خدام

[*بنده پاک*]

بی نهایت ممنونم
از همه همه همه اتون
من فقط میخواستم یه سری از هدف ها را بدونم
یه ذره برام یادآوری بشه
بگردم تو گذشته خودم ببینم چی میتونم پیدا کنم

منم یه زمانی رفتن به دانشگاه تو رشته مورد علاقم برام هدف بود
ولی الان هدفی نداشتم
گشتم دیدم
میشه یه چندتا هدف پیدا کرد که بهشون چنگ انداخت و از این عذاب بیرون اومد
اولیش و بهترینش رضایت خدا
دومیش پاکیه و دور شدن از زندگی زشت قبلی
سومیش پیدا کردن کار . میدونم از نظر من این کاملا نشدنیه ولی سعی میکنم این طرز فکر را عوض کنم اینجوری فقط خودم اذیت میشم

حقیقت اینه دیگه نمی خوام بشم اون آدم قبلی
اینا همه اش حرف های شیطونه
نباید جلوش کوتاه بیام


تو کتاب 3 دقیقه در قیامت سخت ترینش آخرای کتاب بود
وقتی نویسنده میگفت
خیلی سخته وایسی ببینی همه امامان وایسادن دارن اعمال تو را میبینن و ازت نا امیدن
نمیخوام اون دنیا کارهایی که تا الان کردم را ببینن
فقط میخوام پاکشون کنم
هدف سومم فقط هدفیه برای رسیدن به دوتا هدف اولم
امیدوارم از پسش بر بیام

دیگه مهم نیست به هدف سومم میرسم یا نه
براش تلاش میکنم
ولی دیگه نمیگذارم بشه عذاب روحم
مهم همون دو تا هدف اوله


یک دنیا از تک تکتون ممنونم
نمیدونین بی هدفی چجوری مثل خوره روحت را میجود
واقعا نیازه اینا را همش مرور کنم تا از پس شیطان بر بیام
یک دنیا ممنون

[سفیر بهشت]

سلام دوستان
به کمکتون احتیاج دارم
راستش میخوام نظرات و راه و روش های مثبت بودن رو ازتون یاد بگیرم و به کار بگیرم...
چون من عادت کردم به منفی بافی و این نقطه ضعف میتونه هر لحظه جلوی پیشرفتمو بگیره...

به نظرتون توی شرایط بد چطور میشه مثبت بود؟
شما وقتی حالتون خیلی بده چطوری حال خودتونو خوب میکنید؟
چطوری یه آدم مثبت بین باشیم؟
همش که ناراحتی و حزن و اینا نمیشه بلاخره ما هم باید از زندگی لذت ببریم دیگه... پس باید امیدوار باشیم ، برای امیدوار بودن اول باید مثبت باشیم... ولی چطوری؟؟؟
ممنون میشم دیدگاه خودتونو بگید.

[karma]

به نظرم این یه حالتیه که خودت باید بهش برسی یعنی مثلا من الآن بگم هر اتفاقی افتاد تو دنبال نکات خوبش بگرد هرچند همه کاری که باید بکنی همینه ولی به تو کمک نمیکنه چون خودت بهش نرسیدی یه کم تمرین توی این مورد کمکت میکنه زود تر اینه درک کنی
و یه نکته خیلی مهم تر اینه که به هر چیزی به اندازه خودش اهمیت بدی و چیز ها رو برا خودت بزرگ نکنی 
و به قول خودمونی از کاه کوه نسازی 
مولوی یه شعر داره که میگه
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

نمیگم نسبت به همه چیز بی خیال باش ها میگم بیشتر از اندازه به یه موضوع بها نده 
اینا فقط به ذهنم رسید

[یآرا]

به نظرتون توی شرایط بد چطور میشه مثبت بود؟
شما وقتی حالتون خیلی بده چطوری حال خودتونو خوب میکنید؟
چطوری یه آدم مثبت بین باشیم؟
همش که ناراحتی و حزن و اینا نمیشه بلاخره ما هم باید از زندگی لذت ببریم دیگه... پس باید امیدوار باشیم ، برای امیدوار بودن اول باید مثبت باشیم... ولی چطوری؟؟؟

خب من از بعد کنکور تو همین حالت بودم
حرف رضوانه منو به خودم اورد
وقتی قراره منفی بافی کنم .. مخصوصا درباره ی رویاهام....
انگار کلا امید به زندگیمو از دست میدم و ترجیح میدم بمیرم تا بهشون نرسم...
و در این حالت در بدترین مود زندگیمم...
راستش رو بخواید ... در منفی ترین و بدترین حالت .. اول بدترین حالتو در نظر میگیرم بعدش بهترین حالتو.....
و بعدش میرم حدیث کسا میخونم... من واقعا از لحاظ روحی و جسمی و عاطفی وابسته ی حدیث کسا هستم.. میخونمش و قسم میدم پنج تنو ..
و از خدا میخوام منو به رویاهام و هدفهام برسونه هرچقدر هم که غیر ممکن باشه..
اونوقت مثبت نگر میشم و مطمعنم که اتفاق میوفته

[*بنده پاک*]

والا منم این مشکل را دارم
نشستم فکر کردم دیدم
خیلی از شکستهای عمرم سر همین منفی بافی ها بوده

تا حالا انقدر به علت شکست هام فکر نکرده بودم

[Alireza98]

سلام 
همین اول کار بگم که منم داغونم
خیلی چیزا میتونه سبب بشه و ما این شکلی بشیم(زندگی رو تیره تر و شاید جدی تر از بقیه می‌بینیم)
خطاهای شناختی ، تیپ شخصیتیمون ، عدم تعادل هورمونی بدن ، ناسالم بودن شیمی مغز (افسردگی) ، آگاهی کم ، تاثیرات محیطی خانواده و اجتماع و...
میبینین همه اینا فقط یه متخصص خوب با داروها و تکنیکهای آموزش میده میتونه بیارتش سرجاشون و حرفی که ماها اینجا میزنیم نمیگم بی تاثیر ولی درحد یه تغییر دیدگاه و آگاهی بهمون کمک میکنه و اگه اون بالایی ها اوکی نباشه این حرفا هم بدرد نمیخوره

بلاخره ما هم باید از زندگی لذت ببریم دیگه...

 چرا شما اینقد خودتون رو اذیت میکنید!!!
اگه شور شوق و بیخیالی و سرزندگی همسن و سالاتون ندارید ؛ احتمالن به یه افسردگی مزمن و خفیف دچارید

اگه مث من زندگی رو مطلق و فرمولی میبینید
مثلن دنبال تناسب و ست بودن خودتون با چیای بیرون خودتونین و خودتون رو شایسته نمیدونین
عدل و انصاف و تناسب و حقمه و اینا توی این دنیا توهمی بیش نیستا زیاد گیرش نباشین

نمیشه تو این زندگی رابطه خطی فرض کرد برا چیزی ، همچی خیلی موقعا قاتی پاتیه ، فک میکنیم منفیه ولی درکمال ناباوری مثبت از آب درمیاد ،پس ناامیدی و منفی هامون هم زیاد اعتباری بشون نیست

یه کم آگاهانه تر به زندگی نگاه کنیم همش داره میگذره چه بهتر با شادی و دل خوش بگذره 
جون آدمیزادم این دوره به تف بند نیس ، هیچی ارزش اذیت کردن خودتون رو نداره ... پس اینقد گیر و گرفتار ناامیدی و منفی نباشین

اولای جوونیته برو و تو زندگیت کلی مانور بده و بیا اینجا تعریف کن تا ما هم کلی کیف کنیم
قدیما میگفتن جوان زمین زیر پاشو پاره میکنه حالا ما رو ببین .. 
 قدیمیا تا اتفاق منفی هم اگه میفتاد میگفتن خیره.  

 ماها رو این کارخونه طبیعت با یه آی دی و یه سری تنظیمات کارخونه انداخته وسط این دنیا ، باور کن خیلی چیزامون و حتی رفتارامونم دست خودمون نیس ، پس تا میتونی مانور بده و به خودت شک نکن
اینقد سخت نگیر و اینقد هم خودت رو اذیت نکن موقعی که اینقد گیر و ترمز بچینی برا خودت و منفی بری جلو جوونیت یواش یواش میگذره و خنثی میمونی یعنی رفت و فقط درجا زدی و نه لذتی و نه جووونی و هیچی....

از صفات رذیله   نازنازی و رمانتیک و گوگولی مگولی بودن   هم ایشاله که فرسنگ ها فاصله داری چون اگه باشن آدم از زندگی توقعات بیخود و راحت طلب میشه و چون قانونای این دنیای مسخره فرق داره هی میخوره تو ذوقش و منفی میشه
اینی که میگن مثبت نگر باش هم من زیاد باش حال نمیکنم  ، بنظرم باید آدم واقع نگر باشه یعنی هم مثبتا(نیمه پر لیوان) هم منفیا(نیمه خالی) رو ببینه ، و به همون اندازه که مهمن بهشون اعتبار بده مثلن اگه یه عیب تاثیرش تو زندگیمون 5 از صده، اگه 25 از صد درنظرش بگیریم کل زندگیمون تیره میشه 
هرچی دیدمون به زندگی واقعی تر و وسیعتر و با خودمون منصف تر باشیم ، تعادل و ثبات شخصیتی بهتر و درنتیجه احساسمونم به زندگی منطقی تر میشه....

[یاقوت]

به نظرتون توی شرایط بد چطور میشه مثبت بود؟
همش که ناراحتی و حزن و اینا نمیشه بلاخره ما هم باید از زندگی لذت ببریم دیگه... پس باید امیدوار باشیم ، برای امیدوار بودن اول باید مثبت باشیم... ولی چطوری؟؟؟

برای مثبت بین شدن ب نظرم دوتا قدم شکرگزاری روزانه و استفاده از عبارات تاکیدی مثبت خیلی تاثیرگذاره.
اینکه هرروز یا هر شب دفتری داشته باشی ک داشته هات و بنویسی و شکر کنی .
اینکه هرروز عبارات تاکیدی مثبت استفاده کنی .
و از آدم های منفی نگر و این هایی ک همش الکی ناله میکنند و اعتراض و منفی هستند دوری کنی.

---

شما وقتی حالتون خیلی بده چطوری حال خودتونو خوب میکنید؟

من وقتی حالم بده فرار میکنم،این سوال ربطی ب مثبت بودن نداره 
من اکثر مواقع فرار میکنم ب شمت کتا و واقعا جوری غرق کتاب میشم ک همه چ یادم بره و از دنیام و اطرافم جدا میشم .موقع کنکور ب حدی حالم خراب بود ک سه روزدتمام کتاب هزار ص خوندم و این باعث خوب شدن حالم شد اما تا یک ماه سرزنش شدم
حال بدم با اهنگ و کتاب و ب عبارتی دوری از اون چیزی ک حالم و بد کرده خوب میشه.

---

[سفیر بهشت]

خیلی ممنونم از وقتی که گذاشتید ، نه تنها به درد من ، که به درد بقیه هم قطعا میخوره چیزایی که فرمودین...

[سفیر بهشت]

یه مشکل دیگه ام که هست اینه که من نظر و حرف بقیه خیلی برام مهمه
شاید باورتون نشه ولی حرف و طرز فکر و نظر بقیه اینقد روم تاثیر میزاره که روح و روانمو به هم میریزه و تاچند روز و حتی ۱ هفته ممکنه فکر منو درگیر کنه
و اینکه بعضی وقتا یه حرفی که مثلا یارو دوسال پیش بهم زده یادم میاد و فکرمو داغون میکنه
شما اینجوری نیستین؟

[*بنده پاک*]

یه مشکل دیگه ام که هست اینه که من نظر و حرف بقیه خیلی برام مهمه
شاید باورتون نشه ولی حرف و طرز فکر و نظر بقیه اینقد روم تاثیر میزاره که روح و روانمو به هم میریزه و تاچند روز و حتی ۱ هفته ممکنه فکر منو درگیر کنه
و اینکه بعضی وقتا یه حرفی که مثلا یارو دوسال پیش بهم زده یادم میاد و فکرمو داغون میکنه
شما اینجوری نیستین؟

 
من دیگه عادت کردم هر کسی حرفی زد تو سرم نقطه ضعف های اون طرف را مرور میکنم و به خودم میگم حالت این خودش هم چینم آدم کاملی نیست
 
فکر کنم راهم خیلی بد باشه