1391 مهر 26، 21:29
من با اشتایق مخالفم. چیزی به اسم فرهنگ درست یا غلط وجود داره. من می تونم از چراغ قرمز رد شم می تونم نشم، این میشه درست و غلط. من می تونم فرهنگ اپارتمان نشینی داشته باشم می تونم نداشته باشم. فکر می کنم تو خیلی از زمینه ها فرق بین فرهنگ درست و غلظ به وضوح دیده میشه.
یسکاری در جامعه خوب نیست ولی انکارش بدتره. تا زمانی که مشکلی رو انکار کنیم راه حلی براش نداریم! ایران با این همه ذخایر نفتی و ثروت هایی که داره واقعا جای تاسفه که اینقدر اقتصاد ضعیفی داره. بله در جامعه بیکاری داریم. فکر می کنم امارشون 20 درصده. نمی شه گفت اینا چون خوب درس نخوندن محکوم به بیکاری هستن. بلکه این دولت ها هستن که مسئول ایجاد رفاه برای مردم هستن. بیکاری موجوده و انکارش نکنین. نبود بیکاری به این معنی است که فرصت های شغلی به تعداد کافی وجود داشته باشه حالا کسایی که تخصص بهتری دارن فرصت های بهتر رو بگیرن و کسایی که کمتر تخصص دارن فرصت های بدتر. نه اینکه فرصتی نباشه تو جامعه یا فرصت خیلی کمتر باشه نسبت به تعداد! صورت مساله رو دارین پاک می کنین.
مدرک گرایی زیاد شده چون مشکل از خودمونه و فرهنگمون! تعدا دانشگاهها هم که چه عرض کنم! اصلا وضعی است. می دونید هلند با 17 میلیون جمعیت فقط 3 یا 4 تا دانشگاه تکنیکال داره؟ جالبه نه؟! البته امریکا با سه هزار دانشگاه دست ایران رو هم بسته ولی مهم کیفیت دانشگاه هست نه کمیت!
در حقیقت البته مشکل از این هم هست که من وقتی 18 سالم بود می گفتم اگه درس نخونم، یکی اینکه چه کار کنم و دوم اینکه باید می رفتم سربازی!! فرار از سربازی هم بد دردیه!
و حرف اخر
فرهنگ دروغ گفتن تنها فرهنگی هست که داریم و ریشه ی خیلی از مشکلاته! همیشه سعی می کنیم با دروغ گفتن کارهامون رو پیش ببریم. یکی از دلایلش هم نبود قوانین محکم یا نبود ضمانت اجرایی هستش که اجازه می ده مردم به راحتی دروغ بگن
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما