1400 دي 14، 13:29
اره دقیقن همینه منم دقیقا مثل همینم خب همه توجه میخوان همه دوست دارن یکی دوسشون داشته باشه بهشون ابراز محبت کنه و من تو خانواده ای بزرگ شدم که هر وقت نمره ۲۰ اوردم تو یه مسابقه علمی برنده شم درس خوندم اونجوری تشویق شدم و مورد محبت و توجه قرار گرفتم و برعکس هر وقت حتی ۱۹/۵ هم شدم کلی داد و بیداد و حیف پول و این محبتارو ازم گرفتن و الان که ۱۸ سالمه و کنکوری شدم خودت میدونی تو کنکور دیگه نمره و این چرتو پرتا میره کنار و هر روز باید بلند شی درس بخونی و تلاش کنی و درصد و ..... و دیگ خانوادم باهام کاری ندارن یعنی درواقع سعی میکنن بهم محبت کنن مثلا مامانم برام هدیه میگیره یا بابام بهم میگ کنکورتو بدی ماشین سواری یادت میدم چون میدونه من به سرعت علاقه دارم ولی من محبتشونو نمیپذیرم من لجبازی میکنم شدم یه سرکشه به تمام معنا دوسشون ندارم همش یاده خاطرات بده گذشته میفتم و یادم میفته مثلا یه بار کتکم زدن مانانم اینجوری باهام برخورد کرد یا جلو دوستام تخریبم کرد و کلی ازش حالم بهم میخوره و لجباز تر میشم و فقط میخوام کنکور بدم برم زندگیمو جدا کنم دلم ازشون پره پررر یا هر پسری میخواد بهم نزدیک بشه شاید اصلا نیتیم نداره یا مثلا یه پسره ۱۸ ساله میخواد چیکار کنه که مثل من یه کنکوریه بدبخته و حالا شاید یه سوال داره و سعی میکنه به من نزدیک بشه انچنان بد رفتار میکنم نمیدونم عصبی اصلا خشم از نگاهم میریزه و طرفم خب غرور داره ناراحت میشه میره
با دنیای اطرافم لجم کلن فک میکنم هیشکی منو درک نمیکنه هیشکی
وقتی خ ا میکنم انگار یه چیزیه که تحت کنترل منه با اون ادم خیالیم باهم زندگی میکنیم به هم عشق میورزیم تو یه خونه رویایی یه جهان دیگ یه زندگی پر از ارامش پر از عشق بچه میاریم همدیگرو درک میکنیم و وقتی دارم اینو ترک میکنم و میام تو زندگی واقعی و میبینم من هنوز یه کنکوریمو موقعیت ازدواج ندارم موقعیت رابطه ندارم کلی اعصابم میریزه کلی عصبی میشم باورت نمیشه عارفه اونروز زدم پارچ ابو شکستم اینقد عصبی بودم هیشکی منو درک نمیکنه
هیشکی منو نمیفهمه مامان و بابام یه جوری رفتار میکنن انگار ۲سالمه کلی بهم برمیخوره
سروی شدم به دولت ازادگی که سر/ با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم