1401 اسفند 23، 12:18
ویرایش شده
مشتاق دیدار
چه کار خوبی کردی باب گفتگو درباره مرزها رو باز کردی.
من راستش درباره گفتن مرزهام خجالت می کشیدم. آخه مدت هاست دارم درجا می زنم و ترسیدم قضاوت بشم.
من سه تا مرز دارم
البته دو تاش بلند مدته و یکیش کوتاه مدت و دست یافتنی تر.
اگر اشتباه طبقه بندی کردم بهم بگو.
مرز اولم: ایمان قوی داشتنم.
باور به اینکه خدا در زمانی مناسب همسری مناسب روزی من می کنه پس از لذت آنی میتونم چشم بپوشم. » الان نزدیک دو هفته ست تلاش کردم نمازام قضا نشن و مرتب ارتباط بگیرم تا با قوی شدن باورم به آسمان به گناه نه بگم.
مرز دومم: هدف داشتنم.
مدتیه متزلزلم و نمی دونم می خوام با زندگیم چیکار کنم. تا کمی قبل همواره فکر می کردم قرار نیست حتماً شاغل بشم پدرم و بعد همسرم خرجمو میده. اخیراً تصمیم گرفتم مستقل بشم اما خب طی این سال ها زمینه سازی مناسبی برای اشتغالم نکردم. فکر می کنم خیلی دیر به فکر افتادم و دور و برم الان همه شاغلن من تازه دو ساله دارم تو رشته مناسبم درس می خونم و این باعث به هم ریختگی من شده. تجربه نشون داده هدف داشتن برای من خیلی بیشتر در حفظ پاکی موثره. وقتی حس می کنم دارم رشد می کنم به لذت های آنی تن نمیدم.
مرز سومم: لذت نداشتنم.
این لذت نداشتن بارها منو به لغزش کشونده. بارها هم مقطعی
حلش کردم اما باز تا به خودم میام می بینم خودمو غرق مشغله و درس و غیره کردم و ذره ای وقت برا خودم نذاشتم. بدتر این که وقتی فکر می کنم خب چه تفریحی برا خودم در نظر بگیرم می بینم هیچی آنچنان خوشحالم نمی کنه
عارفه/ ۱۸ اسفند/ ۴ روز خوب
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)