گروه ۳ آقایان: سرو (حامی: مهدوی - سرپرست: )

[Amirali.d]

سلام و درود داداشای سروی گل
دیروز از ارتفاع خیلی بلند پریدم پام ترک برداشته
تجربه ی دیروز من: هیچ چیزی مهم تر از سلامتی نیست

[سپهرر]

سلام دوستان
امیدوارم که همگی خوب باشید
میدونم مدتی نبودم اما
دوستان به دعای شما خیلی احتیاج دارم
لطفا لطفا دعام کنید
مشکل خیلی بزرگی برام پیش اومده
ممنونم ازتون

[Hossain]

حسین/21 مهر ساعت 23:00 /14 روز خوب

[mikaeel]

سلام

میکائیل / 27 مهر 1402 / 7 روز خوب

[سرباز گمنام]

سلام
خداقوت میگم به رفقای عزیز سروی...

آقا آرمین عزیز خداقوت
اینکه مدیر کل انقدر کنار آدم باشه حس خوبی بهتون نمیده؟

سلام و درود داداشای سروی گل
دیروز از ارتفاع خیلی بلند پریدم پام ترک برداشته
تجربه ی دیروز من: هیچ چیزی مهم تر از سلامتی نیست

امیرعلی جان خیلی مراقب باش.
ان‌شاءالله که بهتر بشی

سلام دوستان
امیدوارم که همگی خوب باشید
میدونم مدتی نبودم اما
دوستان به دعای شما خیلی احتیاج دارم
لطفا لطفا دعام کنید
مشکل خیلی بزرگی برام پیش اومده
ممنونم ازتون

سلام سپهر عزیز
اوضاع دانشگاه خوبه؟
ان‌شاءالله که تمامی مشکلات ات حل بشه داداش گلم

---

خداقوت به رفقایی که مردونه برای پاکی میجنگن

---

به نظرم چقدر زود عمر میگذره و چقدر کم ما به این موضوع فکر میکنیم...
اصلا بعضی اوقات غرق میشیم توی اینکه نمیدونیم اصلا چیکار داریم میکنیم، یا چیکار باید کنیم، فقط یه کاری رو هر روز و هر روز تکرار میکنیم، از خواب بلند میشیم، صبحونه میخوریم، سر کار یا درس میریم، برمیگردیم خونه، شام میخوریم و میخوابیم، فرداش هم باز همین اتفاق تکرار میشه...

آیا واقعا ما برای تکرار بی هدف این کارا توی دنیا اومدیم؟  

خوبه که آدم هر چند وقت یکبار با خودش خلوتی داشته باشه، اهداف اش رو مرور کنه...

---

من هنوز خسته‌ام
نمیدونم دلیلش زیاد پشت صندلی نشستنِ برای درس خوندن، یا چیز دیگه.
این خستگیِ جسم، روحم رو هم خسته کرده...

[*شهریار‌*]

همممم
تجربه؟

نمی‌دونم چی بگم

به نظرم برای آرامشتون ارزش قائل شین.
حتی اگه نیاز به هزینه کردن هم هست، هزینه کنید.
به نظرم هیچ چیزی مهم تر از آرامش داشتن نیست 

[مهدوی]

سلام به برو بچه‌های سروستان کانون  
شب پنجشنبه همگی خوش  

داداش آرمین ممنون بابت دعوت کردنم به استراحت، حقیقتاً فشار خون آدم با این اتفاق جابجا میشه  

ماشاءالله به بچه‌های قهرمان سرو  
میکائیل و سنکتیتی و حسین و تاج و امیرعلی و محسنین و سپهر و سجاد و علی و بازگشت به خاک و شهریار و سرباز گمنام و بقیه عزیزانی که قراره شاهد پستاشون در روزهای آینده باشیم  

---

امروز کتاب خوندم، نمازامو کامل خوندم، پاکیمو حفظ کردم، دوچرخه سواری کردم، با دوستام حرف زدم و الآن تو فکر خوابم
البته تا دو ساعت دیگه خبری از خواب نیست چون هنوز شام نخوردم  

قدری توی حفظ کنترل نگاه و ذهن به مشکل برخوردم  
باید یه فکری کنم، شاید تعیین جایزه خوب باشه

---

داداش ها امیرعلی و سپهر نگرانتونیم، لطفاً ما رو از حالتون بی خبر نذارید  
دعا میکنم حال هر دوتا داداشمون خوب باشه و همواره توی کار و درس و زندگی موفق باشن  

---

. نکته این هفته


مراحلی از زندگی هست که توی اونها انسان شکست میخوره.
این شکست واقعاً تلخ و ناراحت کننده ست.
طبیعیه چون انسان میبینه که به چیزی که براش تلاش کرده نرسیده.
اما نکته همینجاست.
که آدم امیدش رو از دست نده.
شاید اشتباهی وجود داشته، شاید مسیر اشتباه بوده، شایدم خودِ هدف اشتباه بود.
تأمل باید کرد.
اما ناامید نباشد شد.
انسان جلوتر که رفت و به پشت سرش نگاه کرد، میتونه حکمت و دلیل شکست خوردنشو بفهمه.
چه خودش مسبب این شکست بوده، چه دیگران، چه یکی بالاتر از دیگران!

شکست خوردن تلخه، اما ناامیدی مرارت محضه.



پ.ن ۱: شکست های زندگیمون رو دوست داشته باشیم


پ.ن۲: این توصیه قبل از همه متوجه منه؛ امیدوارم که حرف گوش کن باشم و هیچوقت ناامید نشم

[آرمین]

سلام
صبح جمعه‌تون بخیر.

ممنون از تجربیات قشنگ همگی. 

ماشاءالله به حسین و میکائیل. 

داداش شهریار خوشحال میشیم بیشتر پیش‌مون باشی. 

دیروز از ارتفاع خیلی بلند پریدم پام ترک برداشته

امیدوارم سطحی باشه و خیلی زود خوب بشه داداش جان. 
چی شد که از این ارتفاع پریدی؟ 

دوستان به دعای شما خیلی احتیاج دارم
لطفا لطفا دعام کنید
مشکل خیلی بزرگی برام پیش اومده

خیره ان‌شاءالله سپهر جان.
حتما دعاگویم.
منتظریم حضورت بیشتر بشه کنارمون.

من هنوز خسته‌ام
نمیدونم دلیلش زیاد پشت صندلی نشستنِ برای درس خوندن، یا چیز دیگه.
این خستگیِ جسم، روحم رو هم خسته کرده... 

ممکنه یه 24 ساعت از روزت رو برامون تعریف کنی ببینیم چطور می‌‌گذره و چه می‌کنی؟  

قدری توی حفظ کنترل نگاه و ذهن به مشکل برخوردم  

مثل همیشه با جدیتی که از خودت نشون میدی، مطمئنم فیتیله پیچش می‌کنی. 


خب بریم سراغ برنامه جمعه:

جمعه‌ها روز ارزیابی هفتگی هست. گفتن از نتیجه‌ تلاش‌هایی که در طول هفته انجام دادیم. تلاش‌هایی که در خصوص موانع پاکی داشتیم. تلاش‌هایی که در خصوص عادت‌سازی انجام دادیم. همین‌طور انجام اعلام وضعیت‌های مطالعه کتاب، ورزش، قرائت قرآن و پیگیری فعالیت‌های درسی.

جمعه‌ها از حس و حال کلی هفته‌مون میگیم. هر کس یه رویداد، اتفاق یا لحظه خوب از هفته‌ای که گذشت تعریف کنه. یا یه رویداد، اتفاق یا لحظه بد که رو دلش سنگینی می‌کنه رو بگه.

بچه‌ها پست‌هایی که برای ارزیابی هفتگی میذارید، بالاش بنویسید: #ارزیابی-هفتگی

این جوری از پست‌های دیگه متمایز میشه و اعلام وضعیت‌هاتون (ورزش، کتابخوانی، درس، قرآن) هم وارد لیست اعلام وضعیت‌ها میشه. 

[Amirali.d]

امیدوارم سطحی باشه و خیلی زود خوب بشه داداش جان.  

چی شد که از این ارتفاع پریدی؟  

سلام داداش آرمین گل
بله داداش سطحی هست و امروز کلی بهتر شدم
دلیل خاصی نداشت. در زمین چمن مدرسه رو بستن چون زنگ خورده بود منم جو گیر شدم از توری کشیدم رفتم بالا

[آرمین]

سلام داداش آرمین گل
بله داداش سطحی هست و امروز کلی بهتر شدم
دلیل خاصی نداشت. در زمین چمن مدرسه رو بستن چون زنگ خورده بود منم جو گیر شدم از توری کشیدم رفتم بالا

الحمدلله. 

به این میگن یه دانش‌آموز ورزشکار که خودش رو هر طور شده به زمین چمن می‌رسونه و وقتی رسوند دیگه رهاش نمی‌کنه. 

شنیدم فوتبالت هم خیلی خوبه. کدوم پست بازی می‌کنی؟ 

[Amirali.d]

الحمدلله. 

به این میگن یه دانش‌آموز ورزشکار که خودش رو هر طور شده به زمین چمن می‌رسونه و وقتی رسوند دیگه رهاش نمی‌کنه. 

شنیدم فوتبالت هم خیلی خوبه. کدوم پست بازی می‌کنی؟ 

نه داداش فوتبالم زیاد خوب نبود ولی چون این مدرسه جدیدمون زمین چمن داره استعداد هام داره شکوفا میشه   زیاد با پست ها آشنایی ندارم فکر کنم اسمش میشه هافبک

[*شهریار‌*]

داداش شهریار خوشحال میشیم بیشتر پیش‌مون باشی

هستم داداش 
پست ها رو میخونم و سپاس میزنم...


یکی دو روز به خاطر مشغله های دانشگاه و اینا نبودم، باید ببخشید 

در زمین چمن مدرسه رو بستن چون زنگ خورده بود منم جو گیر شدم از توری کشیدم رفتم بالا  

ماشاالله پهلوون
ی لحظه تو ذهنم حرکتتو تجسم کردم، یه مایکل آنجلو اومد جلو چشام 

[*شهریار‌*]

#ارزیابی-هفتگی

این هفته از لحاظ پاکی‌ خیلی خوب بود.
نماز هام رو خوب خوندم.
دو سه شب هم نماز شب خوندم.

یادمرگ و اهرم رنج و لذت هم به کار گرفتم.
روزی نیم ساعت زبان خوندم و ۳ صفحه هم کتاب.
انشالله از شنبه هم با دوستان کتابخونمون میرم سراغ کتاب از شنبه 
خوبی این برنامه ها این بود که روزانه زمان زیادی ازم نمیگرفتن و واسه همین خستگی ای حس نکردم. 

تو این هفته‌ با گوش دادن به یه پادکست، یه مقدار هم روی مهارت فن بیان و سخنوری و اینا کار کردم. خیلی تو این زمینه مشکل دارم.


فکر میکنم منم باید یه مقدار رو کنترل نگاه و ذهن و ارتباط با جنس مخالف کار کنم. به نظرم شیطون داره یواش یواش از اون پشت یه شبیخونی میزنه.

اوضاع درس هم متوسط رو به بالا بود.
یکی از جزوه هام هنوز کامل نیست.
قرار بود امروز کاملش کنم که هی دارم تنبلی میکنم. 

یه مشکلی دارم. امیدوارم کسی بتونه کمکم کنه.
من درس رو متوجه میشم. ولی اگه استاد ازم بپرسه خوب نمیتونم جوابش رو بدم. فکر میکنم دلیلش به خاطر کم صحبت کردنم و ناتوانی توی جمله بندی و فن بیان ضعیف و ... باشه. 
کلا این اواخر اینجوری ام که موقع صحبت خیلی استرس میگیرم. اگه توی جمع باشم که دیگه بدتر. دستام عرق میکنن و گلوم خشک میشه و ... .
کسی می‌تونه یه راهنمایی ای چیزی کنه؟


در مورد اتفاق بد هم باید بگم که به نظرم باید از خیلی از دوستام فاصله بگیرم.
احساس میکنم تو اون جمع ها اضافیم و منو نمیخوان.
و در عین حال به نظرم میاد که با بودن با اونا، موارد مثبت کمی بهم اضافه میشه.
فکر میکنم باید تفریحاتمو هم فردی کنم و هم بیشتر بیام کانون.
و با اون دوستان فقط روی موارد درسی و کاری تمرکز کنم. نه بیشتر.
ولی خب این فاصله گرفتن ازشون هم یه مقدار اذیتم می‌کنه. قبلا خاطره های خوبی با هم داشتیم.
 کلا در حوزه دوستیابی از همون اول تولدم تا الان ضعیف بودم 

[mikaeel]

سلامممممممممم

میکائیل / 27 مهر 1402 / 8 روز خوب

اصلا نفهمیدم کی گذشتتت داره دو رقمی میشه

[تاج]

#ارزیابی-هفتگی
سلام
هفته ای که گذشت  خوب شروع شد ولی پایانش  تلخ تموم شد 
مطالعه داشتم،  برنامه ماه آبان نوشتم ، سعی کردم حضور ذهن بیشتری برای نماز داشته باشم.
از لحاظ پاکی خوب بود بیشتر از قبل دارم کنترل ذهن میکنم.
یکسری تجربه های داشتم که ارزش زیادی برای خودم دارن، امیدوارم بتونم ازشون استفاده کنم.
وسط هفته ها خیلی کمرشکنه  خسته جسمی میشم و البته امروز هم از لحاظ روحی نمیدونم چی بگم ولی بد بود
 
بدرود