کانون

نسخه‌ی کامل: مشکل از شما پاسخ از ما
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلااااام  49-2
یه مشکلی دارم که برام سخته گفتنش  Hanghead
چه تو فامیل چه افراد دیگه برام سخته که با نامحرم صحبت کنم
میترسم که باعث ناراحتی خالقم بشم .. میترسم امام زمانم شرمنده بشن بابت اینکه مبادا 
به امانت های مادرشون _خانوم حضرت زهرا (س)_ در جامعه بد رفتاری کرده باشم 
بعضی خاطرات شهدا یادم میاد تنم میلرزه 
البته خودم فکر نمیکنم مشکلی باشه .. ولی اطرافیان کلافه ام کردن
سلام داداش
بیشتر توضیح می دی؟
دقیقا مشکلت چیه؟ می خوای بتونی با نامحرم حرف بزنی؟
جو اطرافیانت چجوریاست؟
والا من خودم مشکلی ندارم با این رفتارم 
ولی اطرافیان خیلی سرزنشم میکنن .. 
خواستم بدونم این رفتار واقعا باعث میشه دیگران ناراحت بشن 
اگر اره من چیکار کنم ... مشکلی هست توی رفتارم ؟ 
نباید اینجوری باشم ؟!
اطرافیانم یه مقدار مذهبی هستن ولی سطحشون یکی نیست و اکثرا تمایلی به مذهبی بودن ندارن
بعضی از همونا خیلی منو اذیت میکنن .. که اکثرا دختر ها هستن
خیلی شرایط بدیه ... واقعا سخته 
ولی الحمدالله خدا همیشه با منه  Gigglesmile
دقیقا چیکار می کنی شما؟
چقدر ارتباط داری؟
سلام و علیک داری؟

اطرافیانت ازت می خوان در چه حد ارتباط داشته باشی؟
(1397 تير 31، 10:58)امیرحسین خان نوشته است: [ -> ]دقیقا چیکار می کنی شما؟
چقدر ارتباط داری؟
سلام و علیک داری؟

اطرافیانت ازت می خوان در چه حد ارتباط داشته باشی؟

_من به خاطر اینکه دوست ندارم صحبت مون ادامه دار بشه سریع تمومش میکنم 
_ولی خانواده و مخصوصا اطرافیان میگن که این رفتار درست نست و باید گرم تر برخورد کنم
_والا من میگم که همون سلام و علیک هم نباید باشه ولی دیگران انگار میگن درست نیست !
مثلا دیروز مراسم فارغ التحصیلی خواهرم بود و فقط دخترای دانشگاه به همراه خانواده هاشون بودن و فقط یکی از پسرای دانشگاه شرکت کرده بود
من از ابتدای مراسم رفتم انتهای سالن و در تاریکی نشتم .. بعد از مراسم خانواده شاکی بودن که چرا نیومدی جلو، پیش دوستای خواهرت و ...
میگفتن که همه ی خواهر و برادرای دوستای خواهرم اون جلو بودن و فقط من بودم که اون ته نشسته بودم .. که البته من برادری ندیدم !!    

میگن که رفتارت خیلی زشته بوده و بقیه سراغت رو میگرفتن ..
من دوست ندارم اینجوری باشم 

آخه دخترا هم دیگه کارشون از دست زدن برای آهنگ گذشته بود و وقتی آهنگ پخش میشد اونا هم شروع میکردن
نمیدونید که چه سختی رو تحمل میکنم  Hanghead
سلام برادر عزیزم
خب موضوعی که مطرح کردی مشکلی نیست.
این که شما چنین اعتقادی داری خیلی هم خوبه.

اما وقتی خانواده مخالفت می کنند چه باید کرد؟
اگه واقعاً فکر می کنی رفتارت درسته، محکم باش و با منطق و استدلال براشون توضیح بده.
اگه نه خانواده یا هیچ کس دیگه ای نمی تونه ما رو از اعتقاداتمون منع کنه.

قرار نیست بهشون بی احترامی یا  پرخاش کنیم. با کمال احترام و خضوع حرفمون رو می زنیم.
رضایت خدا مهمتره یا ناراحتی خانواده از اینکه اون جور دلشون می خواد و بر خلاف اعتقادات دینی ما بوده رفتار نکردیم؟

مثلاً رفتن به این مراسم هم اشتباه بوده با توجه به فضای اونجا. چه برسه به اینکه حالا بیایم کار خلاف شرعی مثل معاشرت با نا محرم هم انجام بدیم.
به هر حال برادر عزیزم ما هم امثال این موارد رو تجربه کردیم و می دونیم چه شرایط سختیه.
اما توکلت به خدا باشه و بدون شیرینیش به همینه که روی اعتقاداتت محکم باشی.
و بر اثر فشار ها یا حرف و نقل های دیگران جا نزنیKhansariha (18)

با کارشناسان امور تربیتی که مومن و قابل اعتماد باشند مشورت کن
ان شاء الله راهنمایی بهتری دریافت می کنی.128fs318181

آرزوی موفقیت دارم
در پناه حق53
یا علی
(1397 مرداد 1، 4:15)صادقین نوشته است: [ -> ]سلام برادر عزیزم
خب موضوعی که مطرح کردی مشکلی نیست.
این که شما چنین اعتقادی داری خیلی هم خوبه.

اما وقتی خانواده مخالفت می کنند چه باید کرد؟
اگه واقعاً فکر می کنی رفتارت درسته، محکم باش و با منطق و استدلال براشون توضیح بده.
اگه نه خانواده یا هیچ کس دیگه ای نمی تونه ما رو از اعتقاداتمون منع کنه.

قرار نیست بهشون بی احترامی یا  پرخاش کنیم. با کمال احترام و خضوع حرفمون رو می زنیم.
رضایت خدا مهمتره یا ناراحتی خانواده از اینکه اون جور دلشون می خواد و بر خلاف اعتقادات دینی ما بوده رفتار نکردیم؟

مثلاً رفتن به این مراسم هم اشتباه بوده با توجه به فضای اونجا. چه برسه به اینکه حالا بیایم کار خلاف شرعی مثل معاشرت با نا محرم هم انجام بدیم.
به هر حال برادر عزیزم ما هم امثال این موارد رو تجربه کردیم و می دونیم چه شرایط سختیه.
اما توکلت به خدا باشه و بدون شیرینیش به همینه که روی اعتقاداتت محکم باشی.
و بر اثر فشار ها یا حرف و نقل های دیگران جا نزنیKhansariha (18)

با کارشناسان امور تربیتی که مومن و قابل اعتماد باشند مشورت کن
ان شاء الله راهنمایی بهتری دریافت می کنی.128fs318181

آرزوی موفقیت دارم
در پناه حق53
یا علی

سلام 
ممنون از جوابت برادر
توی بعضی موارد متقاعد کردن افراد خیلی سخته .. فرقی هم نمیکنه خانواده باشند یا دیگران ...
درسته .. من از باور ها و اعتقاداتم دست بر نمی دارم 
امیدوارم اوضاع بهتر بشه 
در مورد اون مراسم هم، شرایط جوری بود که حتما باید میرفتم
..... به هرحال گذشت و شکر خدا تنها نبودم و خدا هم همراهم بود
لطف کردی بابت راهنمایی..
یاعلی
جواب صادقین خیلی خوب بود
اما در تکمیل
سعی کن علی رغم رعایت تمام عقاید زیبایی که داری، خیلی از مردم تافته جدابافته نشی.
خیلی خوبه که چنین عقایدی داری، واقعا بهت افتخار می کنم. اما تا جایی که می تونی نذار بفهمن
برای این که سوءتفاهم نشه بیشتر توضیح می دم
وقتی شما می بینی رفتنت به این مراسم درست نیست، طبیعتا بهترین کار اینه که نری. خب، برمی گردی یه قرار با دوستات می ذاری و می پیچونی. می بینی نمی شه و پدر و مادر ناراحت می شن، می گی" بابا، من به احترام شما میام مراسم. اما اگه دیدیم اونجا شرایط محیاست، وسط مراسم بلند می شم و می رم سر قرارم" حالا می بینی باز هم نمی شه، خب دیگه الان مجبوری همین کاری رو انجام بدی که دادی! اما خب، در کنارش واسه این که بی احترامی تلقی نشه (اگه می بینی اشکال نداره، اگه اشکال داره هیچ) می ری جلو یه سلام علیک هم می کنی.
ولی اگه دیدی هیچ کاری نمی تونی کنی، قطعا بی احترامی کردن به مردم بهتر از بی احترامی کردن به خداست!

مثلا تو فایل دختره می خواد ازت سوال کنکوری بپرسه، نیاز نیست بهش بگی "نه من با نامحرم حرف نمی زنم"
می تونی یه جواب کوچیک بهش بدی، آخر هم بگی فکر کنم فلانه ( مونث فلان 4chsmu1 ) هم خوب بتونه کمکتون کنه، از ایشون هم بپرسید.
خیلی راحت بدون حساس کردن دیگران، خودت رو نجات دادی.

مجددا تاکید می کنم، اگه با حدود در تضاد بود حساس کردن دیگران هم ایراد نداره.
(1397 مرداد 1، 11:01)امیرحسین خان نوشته است: [ -> ]جواب صادقین خیلی خوب بود
اما در تکمیل
سعی کن علی رغم رعایت تمام عقاید زیبایی که داری، خیلی از مردم تافته جدابافته نشی.
خیلی خوبه که چنین عقایدی داری، واقعا بهت افتخار می کنم. اما تا جایی که می تونی نذار بفهمن
برای این که سوءتفاهم نشه بیشتر توضیح می دم
وقتی شما می بینی رفتنت به این مراسم درست نیست، طبیعتا بهترین کار اینه که نری. خب، برمی گردی یه قرار با دوستات می ذاری و می پیچونی. می بینی نمی شه و پدر و مادر ناراحت می شن، می گی" بابا، من به احترام شما میام مراسم. اما اگه دیدیم اونجا شرایط محیاست، وسط مراسم بلند می شم و می رم سر قرارم" حالا می بینی باز هم نمی شه، خب دیگه الان مجبوری همین کاری رو انجام بدی که دادی! اما خب، در کنارش واسه این که بی احترامی تلقی نشه (اگه می بینی اشکال نداره، اگه اشکال داره هیچ) می ری جلو یه سلام علیک هم می کنی.
ولی اگه دیدی هیچ کاری نمی تونی کنی، قطعا بی احترامی کردن به مردم بهتر از بی احترامی کردن به خداست!

مثلا تو فایل دختره می خواد ازت سوال کنکوری بپرسه، نیاز نیست بهش بگی "نه من با نامحرم حرف نمی زنم"
می تونی یه جواب کوچیک بهش بدی، آخر هم بگی فکر کنم فلانه ( مونث فلان 4chsmu1 ) هم خوب بتونه کمکتون کنه، از ایشون هم بپرسید.
خیلی راحت بدون حساس کردن دیگران، خودت رو نجات دادی.

مجددا تاکید می کنم، اگه با حدود در تضاد بود حساس کردن دیگران هم ایراد نداره.

خیلی ممنون امیرحسین جان .. 
حرفت کاملا درسته ..
اما شرایط این مراسم یه مقدار پیچیده بود  Hanghead
انشاالله که دیگه همچین موردی پیش نیاد
سلام همرزما. 49-2
دو تا سوال داشتم.

اول:پسر دایی من 10 سالشه و خب به تکلیف نرسیده.....منم جلوش حجاب ندارم.و باهم دست میدیم و...مثل خواهرش. عادی.


ولی جدیدا حس میکنم رفتارش تغییر کرده. به نظرم رسید حجاب رو وارد کنم. ولی راستش نمیدونم چطوری؟

چون احتمالا همه بگن بابا نیازی نیس. به تکلیف نرسیده و اینا....
اما خب. من فکر کردم بابت این قضیه و میدونم لازمه.
فقط میخوام بدونم بنظرتون چطوری حجاب کنم؟ یکدفعه؟ وقتی میاد بهم دست بده بزنم تو ذوقش؟! Hanghead

امیدوارم منظور سوالمو فهمیده باشین.

دوم: پسر دایی من یکم بی تربیته. از نظرم به خاطر تربیت نادرست مدرسه و خونه شونه.
از من تاثیر پذیری داره تا حدودی... دلم میخواد بهش بفهمونم که کارش زشته.
کارایی که میکنه رو از فیلم هایی که مناسبش نیست میبینه....وخب منم که نمیتونم و نیستم خونشون که نذارم ببینه!!!
اما واقعا مثل داداش کوچیکم میمونه.
مثلا فیلم کشتی کج دیده بود....مهمونی که بودیم مدام میومد با بقیه  کشتی بگیره. 
بهم گفت گوشتو بیار. سرمو کج کردم...کنار گوشم گفت میخوام برم بزنم .... !

غیر از اونکه کپ کردم که اسم از کجا میدونه(و واقعا هم نتونستم بفهمم چی گفت = نشنیدم درست)  مونده بودم خجالت بکشم یا عصبانی بشم یا سرزنشش کنم....... Swear1 Hanghead 45 . خودمو زدم به نشنیدن و گفتم نمیفهمم چی میگی..انقدر که بیخال شد.(البته او بیخال فهموندن به من شد. نه زدن بقیه! و بعد از اینکه به همون به اصطلاح کشتی کجش مشغول شد متوجه شدم شاید حدسم درست بوده!)
ولی....واقعا حس میکنم باید کاری میکردم. فقط چند بار بهش گفتم بابا اخه چرا الکی باید همو بزنیم؟! بقیه رو بزنیم؟! مگه مرض داریم؟؟
اخه بی دلیل که کاری نمیکنن....اگه بزنی داغونش کنی چی؟ گفتم کار درستی نیس...
میگه حال میده!!!!
میخوام صد سال سیاه حال نده بچه!!! Swear1 اخه اینم شد کار؟

پ.ن:برای همینم میگم باید حجاب بذارم. این پسردایی خان داره بزرگ و بزرگ تر میشه...و فهمشم از مسائل قطعا با وجود تبلت شخصی  و گوشی شخصی بیشتر و بیشتر میشه خود به خود!!
 
اگر راه حلی چیزی به ذهنتون رسید بهم بگید. ممنون 53
سلام
در مورد سوال اولت:
خیلی راحت شروع کن.. اول با بهونه بهش دست نده.. مثلا وقتی میاد جلو یهو ی چی بگیر دستت یا ی کاری بده دست خودت.. عطسه مصلحتی و این قبیل و بعد کم کم بهش بگو بابا دیگه بزرگ شدی..و با شوخی و اینها بهش بگو باید اماده بشه حریم ها رو یاد بگیره و رعایت کنه..و
.. برای پوشش هم اول از روسری با گره شل و ول.. بعد لباس استین بلند و روسری محکمتر و ب همین ترتیب... شاید چهل روز کافی باشه برای کامل کردن حجابت جلوش..


میتونی.. و هر چ زودتر شروع کنی بهتره..
موفق باشی..

و
در مورد مشکل دوم.. ب نظرم ب بزرگتراش بگو ک نگران هستی و نگرانی رو توشون ایجاد کن..تا خودشون ی حرکتی بزنن..
واقعیت اینه ک‌ دخترعمه خیلی نمیتونه تو تربیت اثر گذار باشه. چون همنشینی دایمی نداره..
پس چیزایی ک میدونی رو ب مادرش یا کسی از خانواده اش ک بتونی راحت باشی باهاش بگو..
 ب خودش هم نگو.. چون لجبازی میکنه..و کلا نمیفهمه..حتی اگه ادای فهمیدن در بیاره!!
مگر این ک خیلی حرفه ای بدی کاری ک میکنه رو نشون بدی و خوبی کارهایی ک لازمه انجام بده رو پررنگ کنی..
مثلا فواید مسواک رو خیلی نرم و قشنگ بگی تو قالب مثل و داستان و خاطره.. و مضرات بازی کامپیوتری رو هم‌ب همین ترتیب بگی.. تا خودش بره سمت خوبی..

موفق باشی..
یاعلی.
سلام1زفیر جان ما خانواده ی پرجمعیتی هستیم و نسبتا راحت اما خب حجاب هم داریم مواقعی..
با سوالت یاد پسر خالم افتادم ک خیلی یهویی وقتی دیدمش و خواستم دست بدم دست نداد و از راه شوخی وارد شد و مسئله رو جمع کرد و از اون ب بعد هیچوقت دست ندایم1
تو هم میتونی از راه شوخی و بهونه دست ندی البته یهویی نکن اینکارو  Hanghead
و حجاب رو هم عزیز جان من یهویی حجاب و وارد عمل کردم و فقط ی نگاه شگفت زده داشتند و بعد از این ک دیدن همون دختر هستم و شوخی و اینا میکنم کنار اومدند1
سوال دوم هم:من زیاد نفهمیدمش..اما اگر میخواد کسی بزنه ببرینش کلاس بوکس و کاراته و اینا خیلی خوب میشه1
گوشی و تبلت هم مناسب سنش نیست کاش جمعش کنن1
سلام 
خیلی خلاصه میگم .. 
به چ دلیل یا دلایلی با ازدواج یک پسر در سن 19 سالگی مخالف هستید ؟ 106

پ.ن : جواب ها به شدت برام مهمه .. لطفاً همه جواب بدن  53
(1397 آذر 28، 18:23)سالِک نوشته است: [ -> ]سلام 
خیلی خلاصه میگم .. 
به چ دلیل یا دلایلی با ازدواج یک پسر در سن 19 سالگی مخالف هستید ؟ 106

پ.ن : جواب ها به شدت برام مهمه .. لطفاً همه جواب بدن  53

سلام برادر عزیز

اول اینکه من نفهیمدم چرا سوالت رو منفی پرسیدی؟  17
مثل این میمونه که شما بری سوپری و بپرسی شما پنیر ندارید؟

و اما بعد.

در ابتدا اینکه ازدواج تو سنین پایین چیز بدی نیست که خیلی هم خوب هست.
طبیعتاً خدا هم غریزه ی جنسی رو تو سن 13 سالگی نداده که دست نخورده باقی بمونه و بعد مثلا تو سن 33 سالگی به بعد ازش استفاده کنی.

اما موضوع این هست که 19 ساله داریم تا 19 ساله.

وقتی بلوغ اجتماعی، عاطفی، شخصیتی، فکری و اقتصادی یه پسر 19 ساله رو میانگین می گیریم و با میانگین لازم 19 ساله ها مقایسه می کنیم؛
متوجه میشیم که بعضی 19 ساله ها سن واقعی شون 9 ساله هست.
بعضی ها 13 ساله.
و تعداد خیلی کم شون 19 ساله.

اگر تو جزء دسته های اول و دوم باشی، باور کن که یک کودک صلاحیت ازدواج نداره. چون از پس خودش هم برنمیاد.
نه خودش رو درست می فهمه و نه طرف مقابلش رو.

اما اگر جزء دسته سومی، بذار مدت آشناییت با طرف مقابل بیشتر از یک سال بشه و بعد تصمیم گیری کن.

من در اطراف خودم گاف های بسیار بزرگی در ازدواج دیدم.
اشخاصی که دو طرف ماجرا بسیار متدین و باشخصیت بودن. بسیار بااخلاق و دوست داشتنی.
اما ازدواج شون ازدواج نادرستی بوده.
ممنون آرمین جان بابت جوابت  53
اول : اره .. اتفاقاً قبل از نوشتن همچین تصمیمی داشتم اما فراموش کردم 
دوم : کاملا موافقم .. ولی منظور شخصی بود که به بلوغ فکری رسیده 
سوم : بازم ممنونم  302