کانون

نسخه‌ی کامل: مشکلات ما با والدین
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
اشتباه پدر مادر اینه که بدی رو واسه بچه خودشون نمیبینن!

مثلا

مادر : ریخت و قیافه بچه زهرا خانوم رو دیدی !؟ پسرش یقش بازه موهاش فشنه سیگار میکشه...

1 سال دیگه بچه خودش همون شکلی میشه ولی خودش رو گول میزنه و از بچش ایراد نمی گیره.


نمونه مثال میزنم از مادر خودم

قبلا میگفت بچه ای که همش پایه کامپیوتر باشه هی بره اینترنت مشکل خود... داره


حالا من همش پایه کامپیوتر ولی چی میگم دارم بازی میکنم

و ایشون 1 % به خودش احتمال نمیده که شاید بنده دچار مشکل شده باشم!

تا اینکه دفعه قبل که میخواستم ترک کنم کامپیوتر رو قطع کردم یعنی ویندوزش خراب شده بود و سیم پاور نداشت که روشن شه

بعد از 14 15 روز که خونه تکونی میکرد گیر داد چرا با کامپیوتر رو دیگه روشن نمی کنی گفتم دیگه حوصله ندارم بازی و اینترنت خستم کرده در ضمن ویندوزش خرابه و سیم پاور نداره

گفت خب تو که رشتت کامپیوتره خب درستش کن

" البته به صورت جر و بحث که کاملا تحت فشار روانی قرار گرفتم"

بعد این مساله رو مطرح کرد که اگه پایه کامپیوتر و بازی نباشی میری دنبال تفریح نا سالم Khansariha (134)
چون حوصلت سر میره
این قدر اعصابمو خرد کرد که کل 15 روزی که ترک بودم واسم زهر مار شد

و دوباره ... شروع شدTears
سلام من یه مشکل دارم با پدرم.

خیلی‌ دوست دارم باش حرف بزنم اما هر دفعه که شروع کردم به حرف زدن حوصلهٔ گوش دادن به حرفما نداره یا از خستگیه یا واقعاً دوست داره لحظه هاش را تنها سپری کنه

حتا جواب شبخیرما نمیده و من دلم میسوزه

فقط دوست داره ایراد بگیره

نمی‌دونم چکار کنم

راه حالی‌ دارین؟
(1389 بهمن 13، 0:02)chakavak نوشته است: [ -> ]سلام من یه مشکل دارم با پدرم.

خیلی‌ دوست دارم باش حرف بزنم اما هر دفعه که شروع کردم به حرف زدن حوصلهٔ گوش دادن به حرفما نداره یا از خستگیه یا واقعاً دوست داره لحظه هاش را تنها سپری کنه

حتا جواب شبخیرما نمیده و من دلم میسوزه

فقط دوست داره ایراد بگیره

نمی‌دونم چکار کنم

راه حالی‌ دارین؟

سلام دوست گلم.
امیدوارم به زودی همه چی درست بشه،اما من با توجه به رابطه م با پدرم این چیزا رو می نویسم،امیدوارم به دردت بخوره.
چکاوک جون کلا مردا خصوصیتشون اینه که تودارن و خیلی اهل حرف زدن نیستند.
راستش پدر منم تا حدی اینطوریه.خیلی وقتا اینقدر توفکره که جواب سلامم نمیده.
حالا ممکنه دلایلی داشته باشه که به نظر من مهمترینش بر میگرده به خصوصیات مردها و اینکه بیرون از بس کار می کنن و خسته می شن،که یه جورایی به سمت این نوع رفتارا کشیده می شن.
در مورد رابطه هم فکر می کنم همونطور که به مرور زمان شکل می گیره و تثبیت میشه،باید به مرور زمان هم تغییرش داد و اصلاحش کرد.
گاهی که من یه خطایی ازم سر زده، بابام باهام قهر کرده یا دعوام کرده و مدت زیادی باهام حرف نزده.
واقعیت اینه که این مشکلات تقریبا بین همه ی والدین و فرزندان وجود دارند.
اما من هیچ وقت سعی نکردم که کینه ای از بابام به دل بگیرم یا کوچکترین بی احترامی ای نسبت بهش مرتکب بشم و در عوض همیشه دوستش داشتم.البته وقتی باهام قهر بوده منم زیاد نزدیکش نرفتم ولی بعد کم کم سعی کردم آشتش کنم با اعتراف به اشتباه و یا با انجام کارهاش و یا ابراز محبت.
البته من و بابام 40 سال اختلاف سنی داریم و یه جورایی فکرامون کلا با هم فرق داره.
ولی این اختلاف والدین و فرزندان گاهی ممکنه به خاطر نزدیکی سن و سال باشه هر چند این نزدیکی سن و سال در نوع خودش فرصتی برای صمیمت بیشتر به وجود میاره.
اگه من جای تو بودم،چکاوک جان یه مدت زیاد کلا از تمام حق و حقوق خودم می گذشتم و فقط بهش محبت می کردم و کاری نمی کردم که ایراد بگیره و هر کاری که اون می خواس می کردم.تا بدونه که چقدر دوستش دارم و حاضرم براش هر کاری بکنم.
البته همه ی پدر ومادرا صلاح و خیر و خوبی بچه هاشون رو می خوان و پدر ها در این مورد حساس ترند.ولی به روشی که خودشون تشخیص می دن عمل می کنن و معمولا نظر بچه هاشون رو تاثیر نمی دن.
به هر حال مطوئن باش که پدرت اونقدر دوستت داره که حتی نمی تونی تصورش رو هم بکنی.فقط ممکنه که ندونیم که چطور باید به همدیگه محبت کنیم.به مرور زمان خودت می تونی همه چی رو کنترل کنی.
دوستت دارم دوست خوبم
برات آرزوی موفقیت می کنم
من هم همین احساسو با پدر خودم دارم

اون هم تقریبا اصلا با من حرف نمیزنه و منو درک نمی‌کنه

بیشتره وقتا از من ایراد میگیروا منو سر چیزهای پیش پا افتاده سرزنش می‌کنه


ولی‌ من فکر کنم که این مشکلاتو بیشتره بچها دارن

یکی‌ از مشهور‌ترین این بچها که این مسائل تا بزرگی‌ روش اثر گذاشتن نویسندهٔ مشهوره آلمانی‌( چکی‌ اتریشی‌) بود

توی تمام ( بیشتره) داستانهاش از پدرش به عنوان یه موجودی حرف می‌زنه که تمام زندگی‌ اونو, با پرورش غلط , به باد داده
(1389 بهمن 13، 3:24)zesht نوشته است: [ -> ][quote='chakavak' pid='71961' dateline='1296592341']

اگه من جای تو بودم،چکاوک جان یه مدت زیاد کلا از تمام حق و حقوق خودم می گذشتم و فقط بهش محبت می کردم و کاری نمی کردم که ایراد بگیره و هر کاری که اون می خواس می کردم.تا بدونه که چقدر دوستش دارم و حاضرم براش هر کاری بکنم.

ولی به نظر من‌ اگه پدرا خودشون دنبال ایراد ما بگردان همیشه چندتا پیدا می‌کنن

ما اصلا نمیتونیم کاری بکنیم1744337bve7cd1t81
سلام اشتیاق جان.
می دونی چیه،حتما شنیدی:
darkness can not drive out darkness, only light can do that; hate can not drive out hate, only love can do that
تازه اقبالم میگه:
بدی را بدی سهل باشد جزا
اگر مردی،احسن الی من اسا
یعنی جواب بدی رو با بدی دادن راحته،مردانگی اونه که به کسی خوبی کنی که بهت بدی کرده باشه.
خوب ما فکر می کنیم باباهامون در حقمون بدی کردن(هرچند درواقع اینطور نیست و اونا فقط طبق تفکرات خودشون سعی می کنن که مارو به زور خوشبخت کنن)
پس ما باید با خوبی بهشون بفهمونیم که نظرات خودمونم توی سرنوشت خودمون مهمه.
کاملا درسته
4fvfcja
من نمیتونم تصور کنم یه روزی خودم پدر بشم

آیا همون کارها‌ای رو می‌کنم که بابام کرد؟؟؟Khansariha (56)
ایشالله وقتی شما پدر شدین،دیگه این تجارب رو دارین و این طوری رفتار نمی کنین.
اینم در مورد امضاتون:
شب تاریک و سنگستان و من مست
قدح از دست من افتاد و نشکست
نگه دارنده اش نیکو نگه داشت
وگرنه صد قدح نفتاد و بشکست
باباطاهر
راستی فکر کنم(بغل )درسته
از کمکت خیلی‌ ممنونcheshmak
واقعا امروز حالم گرفته شد

گله دارم از دست این خانواده!!!!!:smiley-yell:


امروز تو باشگاه سر تمرین بودم یه اسیب خیلی سطحی " پوست صورتم یکم اسیب دید"

اومدن خونه

مامان دیده :smiley-yell: کلی بدو بیرا این چه وضعیه! چه بلایی سره خودت اوردی بابات بفهمه هیچی دیگه دیگه نمیزاره بری باشگاهKhansariha (56)

میگم مادره گرامی باشگاه میرم جوونم هم انرژیم تخلیه میشه هم تناسب اندام و روحیه .......و

در جواب : برو تو خیابون پیاده روی کن 13
لازم نکرده دیگه بری



حالا من چی کار کنم 46

یه تفریح سالمو از ادم میگیرن بد بجاش بگن برو خیابون قدم بزن Khansariha (134)

در عجبم
ما با این وضعیت در حال ترک دنبال انگیزه های خوب بعد یهوو Kool

انگار ما تا به والدین محترم نگیم که بابا بچه شما هم مشکل داشته و داره ما همینجور باید کلنجار بریم!



اگه دوباره ترکم شکست تقصیر من نبودا! تا حالا که دو بار شکسته هی عضم و جزم می کنیم ولی میره به باد.
چرا شما زود عقب می‌کشید خب در مقابل خواسته منطقی‌ باید توضیح بدین تا از اشتباه در بیان باید بگید که آسیب توی هر رشتهای‌ هست حتی توی پیاده روی

پهلون عزیز
موفقیتی که بعد از مشکلات زیاد بدست بیاد ارزش داره varzesh
کیست مرا درک کند.

من خیلی تنها هستم.هیچکس بهم زنگ نمیزنه.چون اخلاق خشک و سنگینی دارم.هیچکس نمیدونه خجالتی هستم.خانواده خیلی مقصره.
سلام بچه‌ها کمکم کنید
چیکار کنم من پدرو مادرم خیلی‌ شدید و بیش از حد رو کارم نظارت میکنن
رو کوچکترین کارم تا بزرگترینشن دخالت می‌کنن
خیلی‌ دخالت می‌کنن
خصوصأ مامانم
دیوونم کرده
تورو خدا یکی‌ به من بگه چیکار کنم

چی‌ بگم بهشون تا دست از کاراشون بردارن

من تبدیل شدم به یه دختر مزترب

کمک
تاحالا اگه حرفی‌ دوست نداشتم بزنم بخاطر این بود که بعضی‌‌ها از موقعیت من اطلاع دارن و نمیخواستام شان و شخصیت شغل آیندم زیر سوال بره
آخه بعضی‌‌ها هستن که منتظران دنبال یه نقطه ضعف از آدم
که پیدا کنن و خودشونو تسکین بدن
اما دیگه
این حرفا رو گذشتم کنار.کمک می‌خوام.یکی‌ به من بگه چطور باید با یه پدرو مادر مهار کنند و نظارت کنند کنار اومد اونایی هم که از ناراحتی‌ یه من خوش حل میشن برن به حماقت خودشون بمیرن.. کمک..پلیزترخدا یکی‌ جواب بده زودی
جون ماماناتون
سلام دوستان پس چرا کسی‌ به من جواب نداده..درضمن با تشکر از آقا عماد به خاطر سایت که معرفی‌ کردن..خیلی‌ جالب بود
البته کسی واقعا از ناراحتی شما خوشحال نمیشه. مطمئن باشید. لااقل تو کانون رو می تونم بگم مطمئن باشید!

ولی چند تا راه است

یکی اینکه سعی کنید بیشتر مستقل بشید.

صحبت کردن با والدین تو همین زمینه.

عدم توجه به تمرکز دیگران روی خودتون.


البته اینا رو کلی گفتم. این پست رو برای اون خط اولش زدم. من عقلم بیشتر از اونایی که قبلا گفتم قد نمیده!42cheshmak)
وگرنه از کمک دریغ نمی کردم42
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18