نکات دوستان و تجربیات رو خوندم. خیلی هاش برای من هم صادقه اما گفتم چیزی رو بهتره بنویسم که تجربه جدیدی باشه
اول از همه یادم بود و حواسم بود که پاکی مستمر نیازمند چند تدبیر محکم چندجانبه و هم زمانه و من نباید عقب بیفتم.
1)بعد از تصمیم و اراده اولین قدم قطعا حذف همه محرک هاست. همه شون.
من خودم که حذف کردم انگار یه چیزی از وجودم کم شد. گریه کردم. چون کار سختی بود برام. اما با همه سختی هاش انجامش دادم. لباس تنگ رو دقت نکرده بودم بررسی کردم (یک تاپیک هم داریم براش.) کنترل ذهن رو هم شروع کردم.
بلاخره برای هر کسی یک چیزی محرکه بدون چشم پوشی همه رو کنار بذارید.
بلافاصله صدای نفس درمیاد که نمیخوام و شروع می کنه به بدی کردن تا راضیتون کنه و استدلال می چینه. دقیقا برای من روز ششم اتفاق افتاد
2)بلافاصله بعد کنار گذاشتن محرک ها باید و باید بدون فوت وقت اطلاعاتتون رو ببرید بالا درباره خ.ا و جوانبش. مباحث زیادی نوشته شده توی کانون و بعد بلافاصله برخورد اصولی کنید و تغییر سبک. برخورد اصولی یعنی خوب فکر کردن به دلیل ترکتون و نوشتنش و تغییر سبک یعنی برنامه ریزی برای یک زندگی سالم و شاد.
تاپیک های مختلف و مفید و مختصری هست درباره دلایل و برنامه ریزی توی کانون حتما بخونید خیلی برای من راهگشا بود. چند روز بهش فکر کردم و روز هشتم دلایل ترکم رو نوشتم و روز دوازدهم هم اهداف زندگیم رو نوشتم و بعد برنامه ریزی کردم
3)چند تا ترفند اورژانسی رو هم در اولین فرصت یاد بگیرید چون روزهای اول مخصوصا وقتی هنوز دلیل قانع کننده ندارید (یعنی شاید دارید اما هنوز باور ندارید اون دلایلو) خیلی به درد می خوره.
برادرا میگن روش گیوتین یعنی در حمله اول فوری دخلش رو بیار، امونش نده. چون اگر امون دادی قوی تر حمله می کنه.
من هنوز فرصت نکرده بودم سایت رو بگردم و این نکات رو بخونم. خیلی نزدیک به شکست بودم. دو تا راهکار اورژانسی از خودم ابداع کردم خدا کمک کرد به فکرم رسید.
راهکار پلی لیست مخصوص:
من یک لیست موسیقی داشتم تو گوشیم از قدیم هر وقت مقابل مشکلات و سختی ها وا میدادم گوش می دادمش و بهم در لحظه حس قدرت می داد تا بلند شم، انفعال رو کنار بذارم و حرکت کنم.
اسم دومین راهکار رو مشت گره کرده میذارم:
برای وسوسه های نسبتا شدیدتر. اینطور که به یاد می آوردم بدیاشو حال بد بعدشو. با اغراق بخوام بگم که مشخص باشه وسوسه رو مثل یه آدم دروغگو تصور می کردم و از انزجار بهش پر می شدم. مشت می کردم دستمو و می کوبیدم روی بالش.
مود و حس ضعف دودلی و انفعال اون لحظات رو کاملا از بین می بره البته موسیقی ای که حالت دعوت به استقامت داشته باشه مقدماتش رو بهتر فراهم می کنه.
باز توی کانون تاپیکی برای ترفندهای اورژانسی هست.
4) با اینکه این رو آخرین مرحله می نویسم اما کم اهمیت نیست و با بقیه همزمان باید اتفاق بیفته.
واضح بگم باید عین موشک برید به سمت خدا. روزها اول خیلی به عجز خودم پیش خدا اعتراف کردم و توکل کردم. قرآن می خوندم و هر وقت می ترسیدم می دونستم پشتیبانمه دوسم داره رنج هامو می بینه و اگاهه. به نمازهاتون خیلی توجه کنید و همواره تو دلتون با خدا حرف بزنید درد دل کنید و در عمل هم تلاش کنید تا به مرور خدا رو بهتر بشناسید. خود من از قبل برای شناخت خدا قدم هایی برداشته بودم. باورهام تقلیدی نبود. که خیلی کمکم کرد. ارتباط نزدیک با خدا خیلی مهمه چون مثل منبع سوخته براتون تا قوی باشید محکم باشید و بدونید در هر قدم که برای ترک برمیدارید خدا اولین حامی و مشوق شماست و بیشتر از خودتون خوشحال میشه. خدا منبع حال خوبه برای هر وقت که حالتون گرفته ست. خدا بخشنده ی پوشاننده ست برای وقتی با تمام تلاش باز شکست خوردیم. خدا منبع عشقه برای اینکه بدونیم هیچ وقت دیر نیست...
اگر با خدا راحت نیستید و او رو مهربان و دوست و صمیمی نمی بینید بدونید این از طرز آموزش نسل قدیمه که با ترس آدم ها رو از انجام کارها باز می داشتند پس این شناخت رو به پای خدا ننویسید. از اسم های خدا شروع کنید تا ببینید واقعا کیه
خب نکاتم تمام شد اما این ها مراحل اولیه هستن. باید مرتب تلاش کنیم اطلاعات مون رو به روز کنیم و هر کدوم از این پایه های چهارگانه رو قوی و قوی تر کنیم. خودشناسی کنیم. ریشه شناسی کنیم. از روان آدمی بخونیم. ..
دیروز روز سیزدهمم بود و خیلی نگران بودم چون از تفریح های محبوبم دیگه لذت نمی بردم و این می دونستم من رو دیر یا زود به سمتش پیش می بره. ریشه یابی که کردم دیدم خودمو واقعاً دوست ندارم...
هیچ وقت نباید صبر کرد تا دشمن ما که وسوسه ها هستن راه و فرصت کوچکی پیدا کنن. زودتر از اینکه لازممون بشه. . دیروز از بابت ریشه مشکلم و راه حل نداشتنم حالم بد بود. امروز هم همینطور. حس استیصال داشتم. اما حالا نشسته م ببینم از کجا میتونم شروع کنم به پیدا کردن راه حل و قدم به قدم تلاش کردن برای یاد گرفتن این مهارت و فعلا اسم سه کتاب رو نوشتم که از قبل می شناختمشون و حالا پروژه جدیدی برای من تعریف شده
پاک و شاد و موفق باشید.