سلام به همگی ...
راستش من قبل آشنایی با این کانون یه ترک تقریبا 2 ماهه داشتم ..ولی این بار با تموم ترک هایی که داشتم خیلی فرق داشت..
به نظرم عامل اصلیه ترک این بارم حضور تو کانون بود...به جرات میتونم بگم ترک گروهی بهترین و شاید موثرترین روش ترکه...البته در کنار حضور فعال داشتن تو کانون - مخصوصا چند روز اول - تلقین مثبت هم خیلی موثره...فکر کنم همه ی اینا - از آشنایی با کانون تا قدرت گرفتن واسه تلقین هایی مثبت - از برکات این ماه مبارکه ....امیدوارم با کمک خدا و یاری شما عزیز ان بتونم از پله های ترک و پاکی بالا برم...
سلام
منم اومد بگم
راستش من قبل از 21 سالگی اصلا این کار رو انجام نداده بودم . اما انجام دادم و کارم بالا گرفت
شاید برای شما پیش اومده باشه که یه روز یا چند روز امارتون تو یه 24 ساعت بشه 5-6 بار اما واسه من یه چیز عادی شده بود اون ماه های اخر
به شدت معتادش بودم
تا وقتی که اول دی ماه بلاخره به یه دلیل انسانی یعنی سلامت روانی خودم تصمیم گرفتم به ترک .
نه روحانی بود دلیلم نه ادمی هستم که خیلی مذهبی یا با اراداه باشم حتی می تونم بگم همیشه سست و تنبل بودم
تقریبا نیمه ی دی ماه اومدم تو کانون
از اون موقع سه بار به مسابقه ی 20 روزه راه پیدا کردم اخرین بار حدود سه ماه پیش
بارها و بارها شکستم
یه موقعی که اصلا نا امید شده بودم (شاید حوالی عید) و داشتم بر می گشتم به سابق
این وسط خانوم اتریال گفتن بذار کمکت کنم
من تقریبا باهشون هر روز می چتیدم
و کلی از وقتشون رو در اختیارم گذاشتن با وجودی که خودشون دارن تحصیل می کنن و با وجودی که خودشون خیلی وقته که پاکن و مثل ایشون کانون رو ترک کردن
با حرفاشون با گوش دادن هاشون کم کم از اون حال و هوا در اومدم
اوائل بهم می گفتن همین یه روز رو پاک باش
هر چی شد به خودت بگو واسه فردا
فردا انجامش می دم
تا بلاخره به این رسیدم ک یه روز پاک باشم نمی دونم چ حالی بود هم خجالت می کشم که اخرش واسم یه روزه هم خیلی خوش حال بودم
هدف بعدی که واسم تعیین کردن 3 روز بود
بازم بارها شکستم و شکستم تا به سه روز رسیدم
مشکل اصلیم این بود که وقتی سه روز (برای مثال) پاک بودم و می شکستم چنان روحیه م از دست می رفت و چنان اسیر می شدم که هی می شکستم و داغون می شدم از جسم و روح
بعدش این رو همین جوری ادامه دادیم با خانوم اتریال تا بلاخره من رو به یه هفته رسوندن
می گم رسوندن
چون اگر روحیه دادن ها و دلگرمی های ایشون و بقه نبود من تا حالا هزار بار بی خیال ترک شده بودم
یه جایی خانوم اتریال هم دیگه وقت نداشتن زیاد با من حرف بزنن و مشکلات خانوادگی هم داشت دیگه کولاک می کرد
و من مدت زیادی روی همین یه هفته بودم حالا 8 یا 9 یا 6 روز هم می شد
ولی بعد یه شکست یه مدت می رفتم تو حالت داغونی و هر روز شکستن
تا اینکه قبل از ماه مبارک
یه بار شکستم اما گفتم این دفعه ادامه نمی دم
توی ماه رمضون چهار بار به رکورد هایی شبیه اونچه که گفتم رسیدم
شکستم اما ادامه ندادم
بازم روحیه م داغوووووووووون اما به خودم و به دوستای مسابقه ی ده روزه گفتم تا اخر ماه رمضون به خودم فرصت می دم چون واقعا به این حس رسیده بودم که بیشتر از هفته ای یه بار نمی تونم واستم
این ده روزه اخر خیلی داغون بودم
سایت می رفتم داستان و ...
حتی ممکن بود دستم هم وارد کار بشه
اما به هر جون کندنی بود نمی شکستم
این روزا همش می دوییدم می رفتم چت رووم
خودم رو این حساب گذاشته بودم که دارم خودم رو گول می زنم
سه چهار روز این طوری بودم
تا ی ذره بهتر شدم
راستش نمی خواستم برم به مسابقه ی 20 روزه
می خواستم یه ضرب برم از کانون تا روحیه ی دیگرانرو به هم نریزم
یا اینکه بگم ده روز دیگه می مونم تو ده روزه
بازم خانوم اتریال اومد باهم حرف زد
گفت که الان تو پیشرفت کردی
چرا همیشه گذشته رو فراموش می کنی
در حد گذشته ت و وضعیت سابقت به الانت نگاه کن
و من واقعا پیشرفت کرده بودم
نمی خوام روده درازی کنم
اما دوست دارم همه ی شما بدونید
اگر یه چیز فقط تو ترک مهم باشه
امیده
تو رو خدا از دستش ندید
شاید نهایت اعتیاد به این کار وضعیت دی ماه من باشه
و من الان که تا ماه دیگه می شم 24 ساله
یه عادتی که این قدر زود ریشه دووند رو کنار می ذارم
دلم می خواد تا تولدم پاک باشم
اما نشد هم
باز امیدم رو از دست نمی دم
لطفا فقط نا امید نشید! فقط!
* کسای دیگه هم بودن که به من روحیه م یدادن از همه ممنونم
* اگر چه هنوزم با خیلی از شما ها خیلی فاصله دارم و شاید وقتی اقدام به ترک کردید شما هم تو حالت یه هفته در میون بودید ما بازم خوش حالم و نمی خوام به دلمبد راه بدم
* شاید این عادن سه ساله سه سال هم طول بکشه کا کامل از سرم بیافته
خدا نکنه اما باید دووم اورد
خوب به توصيه باروني عزيز يه سري از تجربياتم رو ميگم
0.خدا و خدا و خدا
1. هدف و برنامه ريزي و خواستن ؛ كه اگه نخواي شك نكن به ده روزم نميكشي
2.كنترل ذهن ؛ وقتي فكرش ميومد سراغم كافي بود ذهنمو سوق بدم به بدبختياي بعدش يا زحمتي كه تا حالا كشيدم تو اين راه
3. كم كردن عوامل تحريك كننده دور وبرم ؛ مثل فيس بوك و پپاك كردن فيلم ها و. عكسا و نديدن ماهواره
4. نماز اول وقت ؛ كه براي من مهمه خيلي هم مهمه ،كلا وقتي نمازم اول وقت باشه ، اون روز را اروم و راحتم (يادتون باشه )
5.تلقين
6.اميد به پاكي
7. اجبار خودم به سرزدن وفعال بودن تو كانون و خوندن تجربيات ودرد دل دوستان تو اين راه ،كلا ترك گروهي خيل لذتبخش و انرژي ده هستش و كمكتون ميكنه
پس خطاب به يعضياتون ،فكر نكين با ترك كانون موفق هستيد
سلام
چون کانون به ترکم خیلی کمک کرد ضروری دیدم که کمک کنم البته اگه بتونم.
اول بگم که برا خودم خیلی وقتا شده که ترس از عوارض عاملی شده که دوباره بشکنم به نظرم باید به عوارضش فک نکنیم چون یه جورایی حقمونه ولی کم کم حل میشه عوارض به شرطی که کامل ترک بشه.
بعد اینکه حرف بقیه رو تکرار میکنم فقط با خدا باشید و مصمم وهدفتون رضایت خدا باشه.
من خودم برنام این بود
نماز صبح +دعای عهد
ذکر لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبناالله ونعم الوکیل نعم المولی ونعم النصیر افوض وامری الی الله انالله بصیر بالعباد+19بسم الله بعد از بیدار شدن
ذکر(سبحان الله والحمدلله ولااله الا الله والله اکبر)+ایه الکرسی+4قل در طول روز و شب قبل خواب(+100استغفرالله)
هر هفته 1300صلوات
نماز ظهر +2رکعت نماز مستحبی
نماز مغرب +نافله عشا+2رکعت مستحبی+زیارت عاشورا
دایم الوضو بودن
ورزش حداقل یک سانس در هفته
هر شب پیاده روی
جمعه وشنبه روزه
بسم الله هنگام وسوسه وبرای شروع کارها
البته به نظرم هرکسی برا خودش یه برنامه بریزه بهتره و موثرتر ولی از تجربیات بقیه حتما استفاده کنید.
از همگی برای همگی التماس دعا دارم.
سلام
خیلی خوشحالم که تونستم این دوره ده روزه رو با موفقیت تموم کنم.
واقعیت اینه که من به دلیل افسردگی که داشتم و البته هنوزم از بین نرفته خیلی احساس تنهایی می کردم ولی وقتی عضو کانون شدم حس کردم دوستایی دارم که بهم اهمیت میدن و این خیلی بهم روحیه داد. همیشه این حسو داشتم که دیگران بهم اهمیت نمی دن.ولی هروقت میام کانونو می بینم چند تا پیام خصوصیه نخونده دارم می بینم کسایی هستن که به فکرمنن خیلی حسه خوبی دارم
شرکت کردن تو فعالیتهای مذهبی کانون مخصوصا نماز شب و ختم قران هم خیلی کمک کننده بود.
عامل دیگه همین قولاییه که تو کانون بهم میدیم.منم تمام این مدت به خودم گفتم به خاطر روحیه ی بقیه بچه هام که شده نباید زیر قولت بزنی.راستش خجالت میکشیدم تو اولین مسابقه ای که شرکت کردم برنده نشم
اصلا شاید همین حس رقابت برای پاک بودن که واقعا یه رقابت سالمه خودش عاملی بود که بتونم به افکارم غلبه کنم.گفتم فکر یادم اومد بگم کنترل فکر خیلی سخته ولی خیلی هم مهمه .من تو این مدت سعی کردم هر وقت یه فکر بد اومد تو ذهنم فوری ذهنمو به یه چیزه دیگه منحرف کنم.
هر وقت از چیزی ناراحت میشم میام کانون.اینجا راحت می تونم همه چیزایی که ناراحتم می کننو با دوستام درمیون بزارم و این خیلی بهم کمک میکنه تا ذهنمو خالی نگه دارم.
اینم بگم که تو این مدت نسبت به قبل خیلی مرتب تر از قبل شدم و بیشتر کارام با برنامه ریزیه.
امیدوارم به کمک خدا یه روزی برسه که وقتی میام تو کانون دیگه کسی از کسی نپرسه چند روزه پاکی. همه این چیزا خاطره های فراموش شده ای باشه که تنها اثر موندگارش دوستیه ابدیمون باشه
با عرض سلام به همه دوستان و پاکان عزیز
از 15 فروردین با خودم عهد کرده بودم که بذارم کنار . تا 3 ماه موفق بودم !! ولی بعدش شکستم .
بعد از چهارمین شکست (البته با فواصل طولانی) با خودم عهد کردم به خدا و شیطان قدرت اراده انسان رو نشون بدم . من 2 روش رو به کار گرفتم .
1. یه دفترچه کوچک تهیه کردم و هرروز ،اول صبح توش تاریخ می زدم . در پایان روز می نوشتم که مفق شدم یا چیزی رو که در اون روز یاد گرفته بودم و در این راه کمکم می کرد می نوشتم .
بعد از 10 روز هم به خودم یه ستاره می دادم .
2 . یه کتاب انتخاب کرده بودم .هروقت فکر و وسوسه میومد اونقدر کتاب می خوندم تا وسوسه می رفت . کتاب در یکی از زمینه های مورد علاقه ام بود و از اونجا که علمی و سنگین بود و فکر رو کاملاً به کار می گرفت و از وسوسه دور می کرد . (اگه می خواین این روش رو استفاده کنید پیشنهاد می کنم کتاب داستان و رمان نباشه چون فکر رو چندان درگیر نمی کنه و حتی ممکنه صحنه هایی رو توصیف کنه که وسوسه کننده باشه)
خدا رو شکر میکنم که تونستم این مرحله رو بگذرونم ،
میدونین رد کردن این مرحله و تموم شدن 10روز واسم مث شروع یه مرحله ی جدیدی از زندگیمه
یه مرحله ای که تازه دارم حسش می کنم
سخت بود گذشتن از چیزهایی که یه عمر باهاشون زندگی کردم
سخت اما شدنی
تنها کافیه که اراده کرد
گلبرگ پاکیه ده روزشو از خدا هدیه گرفت چون
اومد به کانون
چون خواست
چون یکی گفت گلبرگ قدرت خداست
قدرت خدا رو نشون بده
چون دوستایی پیدا کرد گه با تموم وجود کمکش کردن
10 روز به تعداد انگشتای دست ،قشنگ بود لحظه شماریش
که امروز انگشت چندمیه
تو این مدت هر صبحمو ،هر روزمو با قران شروع می کردم
تموم مدت وضو داشتم
ممنونم از همتون
1-سایت خاک برسری نرفتم
2-هر موقع فکر بدی اومد سراغم
متناسب با بد بودنش صلوات فرستادم
سلام
من یه روز با خودم خلوت کردم و نشستم خوب فکر کردم (البته تمام روز نه فقط نیم ساعت ) که اصلا چرا میخوام ترک کنم و دلایل خودم رو بعلاوه چند تا حدیث و جمله تاثیرگذار و انگیزه دهنده که از همین سایت برداشته بودم در یک دفترچه نوشتم . در طول این 10 روز یک بار وسوسه شدم ولی قبل از اینکه وسوسه بر فکر و اراده من غالب بشه سریع رفتم اونا رو خوندم و به این نتیجه رسیدم که دلم نمیخواد اون کار رو انجام بدم و ارزششو نداره و پاکی ارزش تلاش کردن و تحمل کردن رو داره . و همچنین سعی کردم به نمازم اهمیت بیشتری بدم و از عوامل تحریک کننده جدا دوری کنم
سلام.
من 10 روز اولم..( البته چند وقت قبل تر بود) خیلی داشت برام سخت می شد.
- اولین کاری که کردم این بود که ذهنمو متمرکز کردم که " حتما باید این عمل کنار گذاشته بشه."
اونوقت لحظه های حساس که پیش میومد یاد این می افتادم که این ترک بالاخره "از یه جایی" شروع بشه! الان وقتشه! با امروز و فردا کردن و پشت گوش انداختن درست نمی شد.
- خوندن نمازهام با تمرکز و توجه به من خیلی کمک کرد. ( همونقدر که شل گرفتن و سر سَری خوندش باعث میشد وضع وخیم بشه)
- منظم تر شدم! خودم سعی کردم و خواستم که منظم باشم. ورزش ام رو انجام بدم. کارهای روزانه ام رو برسم.
میدونین منظم شدن و برنامه داشتن جز اهداف نیست و در واقع وسیله است. " برای رسیدن به هدف " لازمه به نظرم.
- بالاخره همه ما تو فضای مجازی حتی ممکنه ناخواسته بعضی عکسها یا صحنه ها رو ببینیم.
همیشه محیط استرلیزه نیست. پس باید نقطه آسیب پذیری رو آورد پایین. یعنی تحمل رو بیشتر کرد. تا تو این شریط یه رفتار معقولانه انجام بدیم.
اگه عکسی می دیدم خیلی عادی ازش رد می شدم. زوم نمی کردم و سعی میکردم زودتر کارم رو انجام بدم و از اون صفحه بیام بیرون.(و جالبه بعدش احساس سربلندی خاصی به آدم دست میده!)
بعضی وقتها هم به خودم میگفتم اگه الان کسی دیگه کنار من بود ، من چجوری به این عکس نگاه میکردم؟ خیلی ریلکس برخورد میکردم! نه؟ پس الانم همون کارو میکنم.
( فکر کنم این بخش برای تقویت " عزت نفس " عالیه! )
- یه نتیجه گیری شخصی هم دارم..معمولا بعد از انجام اون کار حس میکردم الان یه بلا سرم نازل میشه! باور کنین مشکلات پیش میومد. کارم گره میخورد...اینو کامل حس کرده بودم. دوست ندارم برام از این مسایل پیش بیاد. همین!
(( البته ناگفته نمونه بعضی مشکلات تو زندگی ادم لازمه وجودشون ( تو قران بهشون میگه بلا). چون قلب ادم رو فشرده میکنه. فشار زیاد میشه و باعث تسلیم ادم میشه. اونوقت هاست که وضو میگریم و میشینیم درد و دل کردن..این مشکلات خوبه باشه چون در " دایره توجه الهی" هست.... اما مشکلاتی که از بابت " بسته شدن در رحمت " بوجود بیاد اصلا خوب نیست...گناه های ما پرده ای میشه بین خود و خدامون و اون در که "نباید" بسته میشه...))
- 10 روز اولم عالی بود
ببخشید طولانی شد
یا علی
سلام دوستان خوبم.
خب من بعد از 5 ماه شكستن اصلا حال خوبي نداشتم اونم بعد اون مدت طولاني كه درگير بودم.
نميدونم اگه تالار دسته جمعي رو پيدا نميكردم هم اينقدر ميتونستم باروحيه برگردم يانه؟
ولي خدا رو شكر با اينجا آشنا شدم كه بچه ها هم همگي به حق خوب استقبال كردند و بهم روحيه دادن.
خلاصه توي اين 10 روز بهم اصلا فشار نيومد شايد بيشتر به خاطر همين با هم بودن بود
كه تويه 12 روز تونستم 10 روز پاك رو بدست بيارم.
2 روز پاك هم يك روزش به دليل ورزش نكردن و يه روزش هم به دليل قضاشدن نماز صبح
من موارد انتخابيم :
ورزش روزي بيست دقيقه بود.
قرار عاشقي بود.
و كنترل نگاه گناه.
فكر كنم در مورد همه چيز صحبت كردم الا تجربه نه:17:
يه چيز رو خوب فهميدم كه اگه ميخواي شروع كني نگو از شنبه نگو از اول عيد نگو از فردا نگو
از يك ساعت ديگه نگو از چند دقيقه ديگه بگو از همين الان!