سلام
وقت بخیر
اومدم ببینم میتونم به سوالاتم پاسخ بدم یا نه
دوستان شما هم کمک و راهنمایی کنید ممنون میشم
خوب
از ضررهاش شروع میکنم
هر روز شاید یه دونه رو بگم که شاید به خودم و شما یادآور شده باشم
*ذهن خسته: بله ... حاصل تصورات پوچ ... تصورات دست نیافتنی، چیزی نیست جز ذهنی آزرده خاطر
آزرده خاطر از این منظر که به خواسته خود نرسیده ...
خواسته ای که هر روز در خود پرورشش میدهد و به آن بال و پر داده ولی هرگز به آن دست نمیابد
شاید تا بحال برای شما پیش آمده باشد که چیزی مثل لباس، ماشین و دیگر موارد مادی را به چشم ببینید و طلب و آرزوی آن را در آن لحظه کنید ... "کاش من هم داشته باشم" ... "چه میشد من هم میتوانستم پشت آن اتومبیل بشینم؟" یا در حالتی مثبت اندیشانه تر "من هم در آینده (هفته بعد یا چندین سال بعد) می توانم یکی از آنها را داشته باشم"
در این دست حالات چه آرزوی ما همراه با افسوس باشد چه همراه با امید برای دستیابی به آن، ذهن حداقل این را میفهمد که آن چیز قابل دستیابی است ... چون یکبار آن را دیده ... پس خیال ذهن تخت است!! بنابراین بعد از دیدن آن فکر و خیالش را چندی بعد کنار می گذارد تا بار بعد که آن را ببیند ...
اما در مسئله خودارضایی ذهن همواره درگیر یک خیال خام است!
همواره می داند که به آنچیز نخواهد رسید ...
اما در تلاشی بیهوده همراه با اصراری بیهوده تر (از روی عادت) در شرایط قرار میگیرد و پی خیال خود است!!!
در نهایت بعد از اتمام کار تازه می فهمد که چه شده!
همواره به خود گفته ایم که
"چرا؟"
"پس اون چیزی که تا چند دقیقه پیش تو ذهنم بود چی شد؟؟؟"
"چرا دیگه نمیتونم بهش فکر کنم؟؟؟"
"چرا حتی دیگه فکر کردن بهش بهم لذت هم نمیده؟! ... "
همین سوالات بی جواب خود کافی است تا حلقه ای گنگ در ذهن تشکیل شود ...
حلقه ای که هم مبداش و هم مقصدش شوم و بیهوده بوده و متاسفانه این حلقه تکرار و تکرار می شود ...
تکرار این حلقه باعث خواهد شد ذهن فرد از تفکر به مسائل خود، مثلا زندگی اجتماعی مثلا پیشرفت تحصیلی یا شغلی غافل بماند ... ضمنا باعث میشود قدرت تصمیم گیری تحلیل رود ...
سرعت واکنش ها به شدت پایین می آیند
گویی در کما باشی اما بتوانی حرکت کنی و بخوری و بخوابی!!
پس اولین ضرر را گفتم ... و میدانم که شما هم میدانستید و میدانید
این موارد را به شکلی فی البداهه می گویم و اهم و مهمی در کار نیست ... تجربه شخصی است
از شما دوستان هم تقاضا دارم ضمن شرکت در مسابقه (که بسیار مفید و خلاقانه است) گوشه کناری از حال و اوضاع واقعی خودتان چند جمله ای بگوئید ... از تجربیاتتان ...
البته این را هم با گشت و گذاری در سایت فهمیدم که تالارهای دیگری برای این کار وجود دارد ....
اما احساس میکنم اینجا پرمخاطب تر است (بیش از 1000 صفحه خود گواهی است بر این مدعا)
حال نکته ای از بحث امروز: تفکر بر روی این چرخه تاریک و سیاه اصلی ترین و محوری ترین ماموریت ما جهت ترک است
اینکه چه میشود ... شروع کار از کجا کلید میخورد ... چه چیزهایی ما را از عدم ادامه منع می کند ... چه مواردی شرایط را حاد می کند
پس جایی مینویسم که ...
" حلقه تاریک باید نابود شود"
من اینجا آمده ام که شرح بدم ... همه چیز را موشکافی کنم ... نه به شکلی علمی بلکه به شیوه ای عملی!
باید با خود روراست و بی پرده برخورد کرد ...
ضمنا بنده حقیر هم خواستار شرکت در مسابقه هستم
موارد انتخابی خود را نیز به دلایل زیر برگزیدم:
1- خواندن نماز و قرآن ----> تاریکی قلب جزئی لاینفک از چرخه سیاه است ... باید صاف شود و لطیف
2- ورزش ----> بدنی تنبل و سست عاملی است اساسی در ایجاد رخوت و تمایل به کار مزبور
3- درس و برنامه ----> نداشتن برنامه ای روشن برای هر بخش از زندگی علی الخصوص تحصیلات ذهن را به خلوتگاهی برای جولان تفکرات درنده خواهد داد
و بالاخره
4- محاسبه ----> برای اینکه بدانم چقدر بذر پاشیدم و چقدر محصول برداشت کردم و آیا کیفیت بذرم خوب بوده؟
از فردا آغاز می شود به امید خدا ... علامت سوال/4 شهریور ماه 1392
در انتهای این پیام
ضمن تشکر از شما
خواستار مشارکت در مباحث مربوط به
"حلقه تاریک" هستم
در پناه حق