امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تاپیک ویژه محرم و صفر

گریه می کرد و
یا حسین می گفت ...
شمر خوان را می گویم.... از روز عاشورا به بعد ...
تا چنــــــــد روز بغض داشت و با کسی حرف نمی زد ...
انگار هنوز هم چشمان خیس دختر بچه جلوی چشمش بود...
از آن سال به بعد شمرخوانی نکرد ...
لباس عمو عباس را می پوشید و برای مشک آوردن تیر می خورد ...
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


واقعه ی کربلا اتفاق می افتد ...

هرگاه ؛

دلت با دینت نباشد ،

قدمت با قلمت نباشد ،

و عملت به قولت نباشد ...

آری بدون شک اتفاق می افتد ؛

هرگاه ... هرگاه ... هرگاه ...
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


اربعین یعنی :

وقتی زنگ کاروان عشق بر می‌خیزد برخیزی ، بهانه نشناسی
و با حسین تا حسین سفر کنی عاشقانه از کربلا بگذری تا عاشقانه کربلا در تو بگذرد
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


[تصویر:  sh-e-hasan.jpg]


در بين كوچه هاي مدينه شهيد شد
حالا بماند اينکه چرا مو سپيد شد
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
پیش امام رضا نسخه نــبر

اگــر باور داری نــیّت قلبت را می داند!

" شیخ رجب علی خیاط"

السلام علیک یا ثامن الحجج...
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


[تصویر:  sms-emam-reza.jpg]

آسمان زیر پرت بود زمین افتادی
یک عبا روی سرت بود زمین افتادی

نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید
نه کسی دور و برت بود زمین افتادی

شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
باز هم چشم به راهم که مُحرّم برسد /


  بوی اسپند عزایش به مشامم برسد/ 
 

کاش امسال، مُحرّم به دعای زهرا (س)  خبرآمدن منجی عالم برسد.
مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته .
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا .
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان .
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت …
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه .
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه ….
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن .
مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند
مقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود .
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش:     کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
محتشم ادامه داد:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله:
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت
مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است . شروع کردم به خواندن اشعارم:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت
هوا   چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب واژه گون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند
اگه دلتون شکست و اشکتون جاری شد فقط و فقط برا سلامتی و فرج مولای غریبمون دعا کنین.
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا.
سلام،

کربلا از آغاز تا پایان

یکی از دوستام، شروع کرده داره توی یه گروه مجازی به طور تدریجی مقاله ی بالا رو به اشتراک میذاره.

منم پیشنهاد میکنم، هر روز این دهه مقداری از این مقاله ی آقای جعفریان رو به تدریج بخونید.
كربلا سير عشق الهي جهت ظهور اوج بندگي

راوی میگوید امام حسین(ع) شب عاشورا در خیمه این آیه را تلاوت میکرد:


سورا آل عمران 178:
وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ
مَّا کَانَ اللّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَآ أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّىَ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ...

البته نباید کسانى که کافر شده ‏اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت میدهیم براى آنان نیکوست ما فقط به ایشان مهلت می‏دهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و [آنگاه] عذابى خفت‏ آور خواهند داشت .
خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [حالى] که شما بر آن هستید واگذارد تا آنکه پلید را از پاک جدا کند...



این آیه میخواهد بگوید کفار این فرصت را چیزی برای خود نگیرند.
هیچ مومنی بدون امتحان بر روی زمین رها نمیشود.بنای خدا این است که طبق برنامه ای پلیدی را از مومنین پاک کند.


امام حسین(ع) صحنه کربلا را صحنه امتحان الهی میداند و همه حرکات و سکنات امام برای بهتر امتحان دادن است.
همه این جنایات سپاهیان مقابل امام حسین(ع) برای این است که نمیدانند در صحنه امتحان واقع شدند.


ولی امام حسین(ع) به خوبی میفهمید و سعی میکرد به بهترین وجه کربلا را شکل بدهد.


حالا چی شد که امام حسین(ع) این امتحان الهی را به خوبی پشت سر گذاشت؟؟؟
روش بهترین امتحان دادن چیست؟؟
چیکار کنیم که ما هم بتونیم به خوبی از عهده امتحانات الهی بربیایم؟؟


در روایات مختلف آمده که وقتی امام علی(ع) در جنگ صفین از کربلا گذشت و اونجا ایستاد ، جمله هایی را گفت.
فرمود اینجا مکانی ایست که صدپیامبر و دویست سبط پیامبر کشته میشوند و شهید میشوند.
اینجا مسارع العشاق است.اینجا محل قتل عشاق است.


در روایات خیلی کم از کلمه عشق استفاده میشه.ائمه خیلی کم از این کلمه استفاده میکردند چون عشق خیلی فرق میکنه.کسی نبوده که مصداق عشق باشه که بتونند عشق را به اون نسبت بدن.


این جمله ی حضرت علی(ع)،از کمیاب ترین جمله هایی است که در مورد عشق گفته شده و اصحاب کربلا را عشاق معرفی میکنه.
نمونه کامل کسانی که میتونند مصداق عشق باشند،اصحاب کربلا هستند.


کربلا،صحنه ظهور عشقِ عمیقِ بنده های واقعی است به خدا...


این امتحان الهی را از راه عشق به بهترین وجه محقق کردند.


عشق یعنی ای انسانها شما در جانتان یک گرایش بزرگی نسبت به حق دارید.اگر راه بندگی را از راه عشق حسین(ع) برویم،هم با سرعت پیش میرویم و هم نتایج بزرگتری خواهیم داشت.


حالا چطوری عشق حسین(ع) را در جانمان ایجاد کنیم؟؟؟
باید میل نفس را بازنشسته کنیم و میل الهی را در جانمان جایگزین کنیم.
این کار باید آهسته آهسته انجام بگیرید.یک شبه نمیشه میل الهی را در قلب و جانمان جایگزین کنیم.


اصحاب کربلا یک شبه و یک روزه این کار بزرگ را نکردند.یک روزه این میل را در جانشان جایگزین نکردند.
اگر سابقه تمام اصحاب کربلا را بررسی کنیم(در کتاب"جایگاه تاریخی اصحاب امام حسین(ع)" بیشتر توضیح داده شده) میفهمیم که اصحاب از خیلی وقت پیش ،خودشون را آماده کرده بودند.


آهسته آهسته باید میل خدارا جایگزین میل نفس خودمون بکنیم.
اگر آهسته آهسته این کار را کردیم،عشق به حق در جانمان ریشه میکنه و کارهای غیرممکن،برایمان ممکن میشود.


علامه امینی نویسنده کتاب الغدیر،عشق عجیبی به امام علی(ع) داشت.فوق العاده عجیب...
هردانشمند و صاحب نظری که کتاب الغدیر را میخونه میفهمه که نوشتن این کتاب از توان یک فرد،خارج است.
ولی علامه امینی شب و روز ،سالها تحقیق کرد و بیش از 100 هزار جلد کتاب را در کتابخانه های 7 کشور را خواند تا این کتاب را بنویسه به طوری که از توان یک فرد معمولی خارجه.این کار فقط با عشق ممکنه.


داریم که امام علی(ع) در ماه رمضان در یک شب هزار رکعت نماز میخوند.
علمای سنی اشکال میکردند که مگه میشه یه فرد از نیمه شب تا اذان صبح 1000 رکعت نماز بخونه!!!
علامه امینی یک شب افرادی که اشکال کرده بودند را دعوت کرد و این کار را انجام داد.
در یک شب 1000 رکعت نماز جلوی اون افراد خوند و بهشون ثابت کرد که میشه.
خب اینکار فقط و فقط با عشق به امام علی(ع) ممکن میشه...


اینکه علی اکبر(ع) در کربلا 200 نفر را میکشه...
حضرت قاسم که 13 سال داره 32 نفر را به هلاکت میرسونه...
و اینکه حضرت عباس(ع) کنار فرات و با لب تشنه حاضر نیست آب بخوره چون امامش تشنه است...
همه اینها با عشق ممکنه...


آن عشقِ الهی است که اگر در صحنه آمد و دین داران اگر توانستند از عشق الهی بهره بگیرند،دین داری محقق میشود.
اینکه امام باقر(ع) میفرماید اصحاب کربلا درد نیزه و شمشیر را حس نمیکردند،فقط بخاطر عشق الهی بوده است.


ادامه دارد..
راهكار الهي ترك

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٥﴾
 إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾


چرخه:
پس چون فراغت يافتي،[در طاعت] بكوش(٧) و با اشتياق بسوي پروردگارت روي آور(٨) -->آيا كار را بر تو راحت نكرديم؟(١-٢-٣-٤-٥-٦)

-->چون نفس را مشغول نكني،وي تورا به بازي ميگيرد<--
--->كار را بر نفست سخت گردان<---
(تو دهني به نفس با نه گفتن به تمايلات حتي حلال)
[تصویر:  05_blue.png]
کربلا و نجات انسان‌ها از زیر خروارها گناه

ضرغامة بن مالک تغلبی از شیعیان کوفه بود با عمر سعد از کوفه بیرون آمد ولی در کربلا به امام حسین(ع) پیوست.

گویا لباس دشمن را عاریت کرده بود که به وسیله‌ی آن به دوست برسد.

بعد از نماز ظهرِ عاشورا جلو دیدگان امام مبارزه کرد تا شهید شد. 


در زیارت ناحیه می‌گوییم: «السلام علی ضرغامة بن مالک» 


سخن ضرغامه به ما آن است: «آن‌کس که نیفتد اندک است، و پدر ما ابوالبشر پس از سقوط برخاست

تا به فرزندان خود بگوید: با سقوط و افتادن، از کار باز نایستید، تا نبض شما می‌زند، دوستی فضیلت‌ها را در دل نگه دارید

و با افتان و خیزان به سوی فضائل انسانی برگردید.


شیر آن نیست که حمله‌های سخت دارد، شیر آن است که پس از سقوط‌ها برخیزد،
زیرا از رسول خدا(ص) شنیده بودند:

«ایُّهَا النّاس اِنَّهُ قَدْ قُذِفَ فِی قَلبی اَنَّ مَن کانَ عَلی حرامٍ فَرَغِبَ عَنهُ ابْتِغاءَ ما عِنداللّهِ غُفِرَ لَهُ ذَنْبُه»(بحار، ج 20، ص 126)


ای مردم در قلب من نهاده‌اند که هرکس بر اعمال حرامی بوده و به امید آنچه نزد خداوند است از آن حرام منصرف شود گناه او بخشیده می‌شود.
و این راهی است که امام حسین(ع) در مقابل سپاهیان عمر سعد گشود.


http://almizan.lobolmizan.ir
 سپاس شده توسط
کربلا،سیرعشق الهی جهت ظهور اوج بندگی 
قسمت٢

امام حسین(ع) دریچه محبت به حق است واگر کسی میخواهد به محبتِ حق و عشق الهی برسه باید به حسین (ع)نظر کند.
دنیا محل امتحان الهی است و با عشق میشه به خوبی از عهده این امتحانات براومد.با عشق به حسین(ع) این امکان پذیره...

محبت به حق که پیدا شد این همه مدارا با خلق برای فرد ممکنه.
امام حسین(ع) حتی توی گودال قتلگاه هم نصیحت میکرد و میخواست آنها را هدایت کنه.همه تلاش امام آن است که آن نور عظمت اسلام که برجان خودش افتاده و این همه برکت داشته ، برجان مردم هم بیافته!!

امام حسین(ع) خدارا دوست دارد.پیامبر و اسلام را هم دوست دارد و دوست دارد اسلام هم بماند.
دوست دارد اسلام حفظ بشه.اگر قرار است اسلام حفظ بشه،باید مسلمانان بمانند.اسلام را با کتابها نمیشه نگه داشت،بلکه اسلام باید در قلب های مومنین بماند و نسل به نسل ادامه پیدا کند.
برای همین  امام حسین(ع) اینقدر نگران هدایت مردم میباشد.

هرکس عشق الهی به جانش افتاد،عشق هدایت به خلق به جانش میافته.دوست داره دست بقیه را هم بگیره...اگر شما میروید و مباحث معرفتی را به دوستانتون معرفی میکنید و یا هرمطلب جدیدی که یاد میگیرید دوست دارید بقیه را هم در جریان بگذارید ،این بخاطر عشق به خداست.عشق به امام حسین(ع) است.
چون نوری در این مباحث است که شما اون نور را درک کردی و دوست داری بقیه هم این نور را بگیرند.
برای همین عشق به هدایت خلق در جانت میافته...

کسانی که در کربلا حاضر نشدند،هنوز عشق الهی برجانشان نیافتاده بود.
عبیدالله بن حر کسی بود که نمیاد ولی بعدا آنچنان پشیمون میشه که خودش میشه یکی از مبلغان کربلا.
یا ضحاک مشرقی کسی بود که به امام حسین(ع) گفت من باهات میام ولی هرجایی دیدم جانم در خطر است باید اجازه بدی من برم.امام هم قبول میکنه....
ضحاک اسبش را در خیمه ای نگه داشته بود و موقعی که امام حسین(ع) تنها شد،به امام حسین(ع) رو کرد و گفت که الوعده وفا. اجازه بده من برم.اسبش را برمیداره و فرار میکنه!!!
امام هم اجازه میده...ولی بعدش پشیمون میشه و خودش میشه یکی از مبلغان و راویان کربلا...

عشق چیز عجیبی است.

منظور از این جمله امام "هل من ناصرینصرنی" تلاش برای نگه داشتن اسلام است.
امام میخواهد حتی اگر یه کس دیگه ای هم هست که امکان هدایت براش هست،هدایت بشه...چون دوست داره مردم را به سمت خدا بکشونه!!!

کل الیوم عاشورا و کل الارض کربلا

کل الیوم عاشورا یعنی هر روز سریان و جریان عشق الهی در قلب کسانی که حسینی اند،هست.
کل الارض کربلا یعنی هر زمینی،زمینه ظهور بندگی است.

امام حسین(ع) و کربلا یعنی خوب امتحان دادن.
فقط کافی است میل خدا را جایگزین میل نفس کنیم.به عنوان مثال ساده، پوشیدن لباسی که جلب توجه کند در اسلام حرام است ولی نفس انسان دوست داره که جلب توجه کنه.دوست داره که لباسی بپوشه که همه ازش تعریف کنند.
اگر این شخص بیاد بخاطر اسلام و حکم خدا پا روی میلش بگذاره،کم کم و به مرور زمان میبینه عشق به حسین(ع) در جانش عمیق تر شده.
به مرور زمان میبینم که حسینی شدیم و میل خدا در جانمان افتاده.


برای همین است که آیت الله بهجت بهترین سیرو سلوک را انجام واجبات و ترک محرمات میدونند.
رعایت حلال و حرام یعنی میل خدا را داری انجام میدی.بهترین ریاضت ،همون ریاضت شرعی است.

یا علی مدد

http://almizan.lobolmizan.ir
راهكار الهي ترك

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٥﴾
 إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾


چرخه:
پس چون فراغت يافتي،[در طاعت] بكوش(٧) و با اشتياق بسوي پروردگارت روي آور(٨) -->آيا كار را بر تو راحت نكرديم؟(١-٢-٣-٤-٥-٦)

-->چون نفس را مشغول نكني،وي تورا به بازي ميگيرد<--
--->كار را بر نفست سخت گردان<---
(تو دهني به نفس با نه گفتن به تمايلات حتي حلال)
[تصویر:  05_blue.png]
من قصد دارم کتاب "قیام حسین علیه السلام" نوشته سید جعفر شهیدی رو بخونم.
دوست داشتم در کنار خوندن چند صفحه ای اون هر روز همزمان با مطالعه خودم اون صفحات رو براتون بگذارم که اگر دوست داشتید مطالعه کنید. برا همین کتاب pdf اشو دانلود کردم تا نخوام عکس از خود کتاب بگیرم و کیفیت پایین بیاد.


[تصویر:  %D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF.jpg]

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]
[تصویر:  Screenshot_2015_09_21_18_19_34.png]

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]
[تصویر:  Screenshot_2015_09_21_19_08_09.png]

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان