1396 مرداد 17، 3:43
واقعا به کمک شما دوستان نیاز دارم
(1396 مرداد 17، 3:43)meep نوشته است: سلام بچه هاطبق معمول دوباره به اوج خرابی برگشتم و هر روزم این فاجعه داره بدتر و بدتر میشه
واقعا به کمک شما دوستان نیاز دارم
(1396 مرداد 17، 17:57)engineer نوشته است: سلام به همه، امروز ختم صلوات منه، دیدین همیشه احساس میکنید خیلی جک تو ذهن تون دارید که برای بقیه تعریف کنید ولی وقتی میخواین برای یه جمع تعریف کنید هییچی یادتون نمیاد؟هوووو. پس من دیروز پریروزا واسه کی صلوات فرستادم نوبت تو که امروزه قربونت برم
منم دقیقا همیشه روزشماری میکنم برای نوبت ختم صلواتم، ولی وقتی میرسه،انگار حافظمو فرمت میکنن
خداروشکر اوضاع خوبه و سعی میکنم خوبتر بشه و کاش بتونم بهتر بشم. یه سوال رودرواسی یا رودربایستی؟
یه موردی که خیلی بهش بر میخورم و شاید شما هم این مشکلو داشته باشید رودرواسی هست چه با فامیل یا چه با خونواده. چون همه میدونیم رودرواسی کردن درست نیست پس نمیخوام کلی گویی کنم، دوتا موقعیت میگم شما خودتون رو جاش بزارید و بگید اگه تو اون موقعیت بودید چیکار می کردید.
1- به دوستتون پول قرض دادید و از زمانی که بهش گفته بودید پس بده چند ماه میگذره و الان اون پول رو میخواید ولی هی با خودتون میگید شاید الان وضعیتش خوب نباشه، شاید فلان باشه، شاید بیسار باشه و اون آدم هم عین خیالش نباشه( البته شاید )، اینجوری هم از اون بیشتر زده می شید و هم بعضی وقتا میره رو مخ تون.
2- به یه نفر از آشناها کتاب قرض دادید و یه مدتی میگذره و دوباره شما به اون کتاب نیاز دارید.وقتی بهش میگید متوجه میشید اون کتاب رو گم کرده و مجبوری دوباره بری کتاب رو بخری. شما تو این موقعیت باشید بهش میگید که پول کتاب رو باید بده؟ ( یه بحث اخلاقه که میگه نه نگو یه بحثم حساب حساب کاکا برادر)
(1396 مرداد 18، 18:41)aliunknown نوشته است: خسته شدم ...
دیشب خوابم نمیبرد بعدم نفهمیدم چی شد ساعت پنج صبح اینکارو کردم
خواب هم نبودم که بگیم خ.ا محسوب نمیشه
نمیدونم چرا شیطون از این طرف منو مورد حمله قرار داده
خیلی خیلی سخته ....
منطورم اینه که خیلی سخته تو این شرایط بتونی به نفست غلبه کنی چون گیج هستی و هنوز سر حال نیومدی ، یجورایی فکر میکنی کار درست رو داری انجام میدی
(1396 مرداد 18، 19:12)engineer نوشته است: علی منم دیشب همینجوری شدم، میدونی یه سری قوانین برای خودم وضع کرده بودم و بهشون عمل می کردم
یکیش این بود موقع اعصاب خوردی و بی حوصلگی پای لبتاب نشینم
اون یکیش این بود آخرشب پای لبتاب مخصوصا تلگرام نباشم.
یه مدت که از ترکم گذشت کم کم داشتم بی تفاوت میشدم به این قانونا، حتی هیج برنامه ای هم نداشتم و عمل نمیکردم
و متاسفانه شکستم و نزدیک 80 روز خوب رو از دست دادم و باید دوباره شروع کنم
و خوشبختانه شکستم تا دوباره به خودم بیام و برنامه هام رو شروع کنم و بی تفاوت نباشم،
میگه : صدبار اگر توبه شکستی باز آ
نقل قول: 1- به دوستتون پول قرض دادید و از زمانی که بهش گفته بودید پس بده چند ماه میگذره و الان اون پول رو میخواید ولی هی با خودتون میگید شاید الان وضعیتش خوب نباشه، شاید فلان باشه، شاید بیسار باشه و اون آدم هم عین خیالش نباشه( البته شاید )، اینجوری هم از اون بیشتر زده می شید و هم بعضی وقتا میره رو مخ تون.خب تقریبا درکت می کنم.
2- به یه نفر از آشناها کتاب قرض دادید و یه مدتی میگذره و دوباره شما به اون کتاب نیاز دارید.وقتی بهش میگید متوجه میشید اون کتاب رو گم کرده و مجبوری دوباره بری کتاب رو بخری. شما تو این موقعیت باشید بهش میگید که پول کتاب رو باید بده؟ ( یه بحث اخلاقه که میگه نه نگو یه بحثم حساب حساب کاکا برادر)
نقل قول: خسته شدم ...علی جان
دیشب خوابم نمیبرد بعدم نفهمیدم چی شد ساعت پنج صبح اینکارو کردم
خواب هم نبودم که بگیم خ.ا محسوب نمیشه
نمیدونم چرا شیطون از این طرف منو مورد حمله قرار داده
خیلی خیلی سخته ....
منطورم اینه که خیلی سخته تو این شرایط بتونی به نفست غلبه کنی چون گیج هستی و هنوز سر حال نیومدی ، یجورایی فکر میکنی کار درست رو داری انجام میدی
نقل قول: علی منم دیشب همینجوری شدم، میدونی یه سری قوانین برای خودم وضع کرده بودم و بهشون عمل می کردمما شا الله مهندس جان ، ۸۰ روز خیلی عالیه خیلی.
یکیش این بود موقع اعصاب خوردی و بی حوصلگی پای لبتاب نشینم
اون یکیش این بود آخرشب پای لبتاب مخصوصا تلگرام نباشم.
یه مدت که از ترکم گذشت کم کم داشتم بی تفاوت میشدم به این قانونا، حتی هیج برنامه ای هم نداشتم و عمل نمیکردم
و متاسفانه شکستم و نزدیک 80 روز خوب رو از دست دادم و باید دوباره شروع کنم
و خوشبختانه شکستم تا دوباره به خودم بیام و برنامه هام رو شروع کنم و بی تفاوت نباشم،
میگه : صدبار اگر توبه شکستی باز آ