1396 مرداد 25، 3:47
(1396 مرداد 24، 23:04)به نام خدای بخشنده یه روز سخت نوشته است: اقا یه موقع سو تفاهم نشه منظورم ۳۰صلوات بودمن که فکرم هزار جا رفت
(1396 مرداد 24، 23:15)rezaKy نوشته است: امید خیلی حال داد این متنی که برای عاشق نوشتی. درواقع به درد هممون میخوره ولی خطاب به عاشقِ عزیز. مخصوصا اون تیکه ی شعراش نایس نایس
مخلص جناب رئیس زودتر می گفتی هر روز برات شعر می خوندم
همه ی بچه های عزیز
به امید لطف سلطان عالم در این راه زیبا موفق باشین
نذر کرده ام یک روزی که خوشحال تر بودم بیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی