امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

سلام 
ظهر بخیر 4chsmu1
احساس می‌کنم ساعت گویا شدم میام شبانه روزی صبح بخیر، ظهر بخیر ، شب بخیر میگم میرم 65
نقل قول: به نظر من شما مقداری اضطراب پنهان دارید البته حدس میزنم دقیق ترش را باید فرد متخصص تایید کنه ولی اگه اطلاعات بیشتری میخواید پیشنهاد میکنم کتاب پیوند دوباره با جوهره خویشتن را بخونید انتشارات بینش نو نوشته کریستین نایب 
دقیقا 
قبلا با اطلاعات ناچیز خودم حدودی متوجه اینی که شما گفتین شده بودم ولی راه‌حلی نیافتم Hanghead
خیلی ممنونم بابت کتاب 53
ان‌شاءالله اگه نسخه چاپیش رو پیدا کنم میخونم  Khansariha (56)
خاطره خیلی خوبی از کتاب الکترونیک خوندن ندارم کلا حتی اگه مجبور باشم نصف شهرو دنبالش بگردم احتمالا ارزشش رو داشته باشه   4chsmu1
نقل قول: یه سوال دیگه هم داشتم البته اگه دوست داشتید میتونید جواب ندید اشکال نداره شما دیدگاه صفر یا صد دارید ؟
راستش دقیقا متوجه صورت سوال نشدم Gig
میشه بیشتر توضیح بدین Khansariha (56)
 سپاس شده توسط
نقل قول: دقیقا 
قبلا با اطلاعات ناچیز خودم حدودی متوجه اینی که شما گفتین شده بودم ولی راه‌حلی نیافتم [تصویر:  hanghead.gif]
خیلی ممنونم بابت کتاب [تصویر:  53.gif]
ان‌شاءالله اگه نسخه چاپیش رو پیدا کنم میخونم  [تصویر:  khansariha%20(56).gif]
خاطره خیلی خوبی از کتاب الکترونیک خوندن ندارم کلا حتی اگه مجبور باشم نصف شهرو دنبالش بگردم احتمالا ارزشش رو داشته باشه   [تصویر:  4chsmu1.gif]
منم همچین مشکلی داشتم خیلی وقت پیش یه قسمت از کتابی که گفتم را خوندم یه کارایی کردم بهتر شدم 65 ولی یادم نیست چیکار کردم  4chsmu1 به نظرم کتابا بخونید نکات خوبی دستگیرتون میشه 
فکر نکنم اصلا نسخه الکترونیکش باشه  65 :
نقل قول: راستش دقیقا متوجه صورت سوال نشدم [تصویر:  Gig.gif]

میشه بیشتر توضیح بدین
مثلا خیلی وسواس داشته باشید توی انجام کارها اگه خواستید کاری را انجام بدید یا باید بهترین نحو انجامش بدید یا کلا بیخیالش میشد  53258zu2qvp1d9v

امروز بالاخره شروع کردم کتاب خوندنو یه اسپند دود کنید چشم نخورم 4chsmu1 
خودمم باورم نمیشه ولی ۶۰صفحه خوندم   317 داستانش را دوست داشتم انگار یکی نشسته بود داشت برام از زندگیش می‌گفت بعضی جاهاش منو به فکر فرو میبرد بعضی جاهاش انگار خودم بودم 65 خلاصه اولین باره که انقدر از گوشی دور بودم 4chsmu1
نقل قول: [تصویر:  4chsmu1.gif] به نظرم کتابا بخونید نکات خوبی دستگیرتون میشه 

فکر نکنم اصلا نسخه الکترونیکش باشه  [تصویر:  65.gif]
خیلی ممنونم  53
ان‌شاءالله در اسرع وقت Khansariha (56)
نقل قول: مثلا خیلی وسواس داشته باشید توی انجام کارها اگه خواستید کاری را انجام بدید یا باید بهترین نحو انجامش بدید یا کلا بیخیالش میشد  [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]
خب راستش بله Khansariha (56)
یه وقتایی حتی به کار خیلی راحت هم برای اینکه در ایده‌آل ترین حالت ممکن انجام بشه انقدر به تاخیر ميندازم که دیگه برای انجامش دیر میشه 
بهترین حالت، بهترین شرایط با بهترین بازده 42

نقل قول: امروز بالاخره شروع کردم کتاب خوندنو یه اسپند دود کنید چشم نخورم [تصویر:  4chsmu1.gif] 
ماشاءالله  4chsmu1
خیلی خوش اومدین  Confetti
ان‌شاءالله بقیه هم ترغیب بشن و به ما بپیوندن 65 4chsmu1
نقل قول: خب راستش بله [تصویر:  khansariha%20(56).gif]
یه وقتایی حتی به کار خیلی راحت هم برای اینکه در ایده‌آل ترین حالت ممکن انجام بشه انقدر به تاخیر ميندازم که دیگه برای انجامش دیر میشه 
بهترین حالت، بهترین شرایط با بهترین بازده [تصویر:  p.gif]
فکر کنم یه قسمت دیگه از اون مشکلی که گفتید که مربوط به پای بند بودن به عهد هست مربوط بشه به همین  Khansariha (66) حدس میزنم که شما تا تموم شرایط محیا نشه به عهدتون پایبند نشید و خب این آسیب زننده هست شایدم هم عقیده داشته باشید تا شرایط کاملا محیا نشه و کل پازل چیده نشه نمی‌ تونید بگید به عهدتون پایبند بودید شاید هم اهدافی برای عهدتون تعیین می کنید که خیلی دست نیافتنی باشن 
چقدر شاید شد   65
نقل قول: و واقعا انقدر این چرخه شکستن عهد تکرار شده و انقدر اعتمادم نسبت به وفای به عهد خودم کمرنگ شده که واقعا ترجیح میدم سراغ عهد بستن نرم تا اینکه عهد ببندم و بازم شرمنده بشم [تصویر:  hanghead.gif]

دعای ۳۱ صحیفه سجادیه؛ در همین مورده.. اطمینان به عهدشکنی خودمون..
حتما بهش سر بزن 53258zu2qvp1d9v
.
.
.
سلام 

گفتم ما ک رشتمون انسانی و ادبیات مون تخصصی 
بزارید به علاقمندان ادبیات فارسی راهنمایی کنم چی بخونین 
از رو درسنامه کتاب فنون مون دارم می نویسم اینارو Gigglesmile
اگر ب اشعار شاد و واقع گرا و تقریبا ساده و روان و حماسی علاقه دارید باید شعر های سبک خراسانی رو بخونین 
شعرایی مانند ناصر خسرو _انوری_سنایی_خاقانی_نظامی _عبدالرزاق اصفهانی _رودکی


اگه به شعرای غمگین و تصوف و عرفان و برتری عشق نسبت ب عقل و...  و ی طورایی آرامش بخش علاقه دارید 

باید اشعار این شعرا رو بخونین: مولانا_  سعدی_ حافظ _نجم الدین رازی _ خواجوی کرمانی _ابن یمین_ عبید زاکانی و جامی 

جالبه بدونید دلیل غم انگیز بودن شعر هاشون بخاطر حمله مغول و فضای حاکم بر ایران اون زمان بوده Hanghead 

و اقای خواجوی کرمانی غزل هاشون روی حافظ تاثیر گذار بوده
بچه ها اینجا کسی تعبیر خواب بلده 4chsmu1 چند وقتیه خوابای بدی میبینم میترسم نشونه باشه چیزهایی که میبینم آخرش کار دستم بده 65
(1401 مهر 12، 6:24)New fighter نوشته است: بچه ها اینجا کسی تعبیر خواب بلده 4chsmu1 چند وقتیه خوابای بدی میبینم میترسم نشونه باشه چیزهایی که میبینم آخرش کار دستم بده 65


داداش شاید این خواب ها بخاطر وضعیت آشفته ذهنت هست که به شکل رویا شما میبینی...
قبل خواب سه بار سوره توحید بخون...
در پناه حق
یا علی مدد  53
در ارزوی شهادت، برایم دعا کنید.. 53 53
بهترین دعا برای بهترین دوست به قول سردار شهادت است 302 
 
هرگز از اهدافتون دست نکشید  Khansariha (46)
هرگز در برابر شیطان و دار و دستش کم نیارید   Khansariha (46) 
ارزش اهداف شما بیشتر از تنبلی و کاهلی است   Khansariha (69)  

4 انجمن شبانه روزی 4

گروه استوا  Smiley-face-cool-2  کنترل ذهن و نگاه

خوش امد گویی به تازه وارد ها

برنامه ریزی   درسیجات

اورژانس

قرار عاشقی (نماز اول وقت )


سلام، بچه ها امروز اولین تجربه تدریس به دخترا رو داشتم تو کلاس زبان... چند ماه هست تیچر هستم اما برا پسرا ، امروز تو تایم دخترونه یکی از معلم های خانم از اونجا که مشکلی براش پیش اومده بود من رفتم کلاساش چون نمیشد کلاسا لغو بشن، سه تا کلاس بود نزدیک 5 ساعت، از دختر 7 ساله تا 17 ساله، خیلییی دخترای کوچیک بامزه بودن و تدریس به اون کوچولو ها واقعا شیرین بود، تو بین این دخترا خواهرم هم بود و دانش آموزم بود، سه تا کلاس بود هر کدوم 13، 14 تا دختر بودن نزدیک 40 تا ولی اون کوچولو ها خیلی بامزه بودن با این ک یکیشون خیلی خجالتی بود اما تجربه جالب و زیبایی بود برام، یه کلاس دخترای کوچیک بودن از 7 ساله تا 13،12 ساله بعدیش بزرگتر بودن از 10 تا 14 اینا بودن بعد از اون آخریه که سطحشون بالاتر بود از 13،14 تا 17 سال بودن، ولی آخرش یکم خسته شدم انرژیه زیادی باید گذاشت  53258zu2qvp1d9v
اللهم عجل لولیک الفرج  302

بر آن عهد که بستم هستم 27 /04 / 1401
عید غدیر خم ‌18 /12 /1443
[تصویر:  img_20221006_212447_945_hai3.jpg]


عیدتون مبارک 302
.
.
.
(1401 مهر 14، 21:06)KingAmir نوشته است: سلام، بچه ها امروز اولین تجربه تدریس به دخترا رو داشتم تو کلاس زبان... چند ماه هست تیچر هستم اما برا پسرا ، امروز تو تایم دخترونه یکی از معلم های خانم از اونجا که مشکلی براش پیش اومده بود من رفتم کلاساش چون نمیشد کلاسا لغو بشن، سه تا کلاس بود نزدیک 5 ساعت، از دختر 7 ساله تا 17 ساله، خیلییی دخترای کوچیک بامزه بودن و تدریس به اون کوچولو ها واقعا شیرین بود، تو بین این دخترا خواهرم هم بود و دانش آموزم بود، سه تا کلاس بود هر کدوم 13، 14 تا دختر بودن نزدیک 40 تا ولی اون کوچولو ها خیلی بامزه بودن با این ک یکیشون خیلی خجالتی بود اما تجربه جالب و زیبایی بود برام، یه کلاس دخترای کوچیک بودن از 7 ساله تا 13،12 ساله بعدیش بزرگتر بودن از 10 تا 14 اینا بودن بعد از اون آخریه که سطحشون بالاتر بود از 13،14 تا 17 سال بودن، ولی آخرش یکم خسته شدم انرژیه زیادی باید گذاشت  53258zu2qvp1d9v


دمت گرم یعنی به همسن خودت تدریس دادی؟؟؟
در ارزوی شهادت، برایم دعا کنید.. 53 53
بهترین دعا برای بهترین دوست به قول سردار شهادت است 302 
 
هرگز از اهدافتون دست نکشید  Khansariha (46)
هرگز در برابر شیطان و دار و دستش کم نیارید   Khansariha (46) 
ارزش اهداف شما بیشتر از تنبلی و کاهلی است   Khansariha (69)  

4 انجمن شبانه روزی 4

گروه استوا  Smiley-face-cool-2  کنترل ذهن و نگاه

خوش امد گویی به تازه وارد ها

برنامه ریزی   درسیجات

اورژانس

قرار عاشقی (نماز اول وقت )


 سپاس شده توسط
(1401 مهر 14، 23:33)مرد مقاومت نوشته است:
(1401 مهر 14، 21:06)KingAmir نوشته است: سلام، بچه ها امروز اولین تجربه تدریس به دخترا رو داشتم تو کلاس زبان... چند ماه هست تیچر هستم اما برا پسرا ، امروز تو تایم دخترونه یکی از معلم های خانم از اونجا که مشکلی براش پیش اومده بود من رفتم کلاساش چون نمیشد کلاسا لغو بشن، سه تا کلاس بود نزدیک 5 ساعت، از دختر 7 ساله تا 17 ساله، خیلییی دخترای کوچیک بامزه بودن و تدریس به اون کوچولو ها واقعا شیرین بود، تو بین این دخترا خواهرم هم بود و دانش آموزم بود، سه تا کلاس بود هر کدوم 13، 14 تا دختر بودن نزدیک 40 تا ولی اون کوچولو ها خیلی بامزه بودن با این ک یکیشون خیلی خجالتی بود اما تجربه جالب و زیبایی بود برام، یه کلاس دخترای کوچیک بودن از 7 ساله تا 13،12 ساله بعدیش بزرگتر بودن از 10 تا 14 اینا بودن بعد از اون آخریه که سطحشون بالاتر بود از 13،14 تا 17 سال بودن، ولی آخرش یکم خسته شدم انرژیه زیادی باید گذاشت  53258zu2qvp1d9v


دمت گرم یعنی به همسن خودت تدریس دادی؟؟؟

یکی دو سال ازم کوچیک تر بودن، من خودم 18 هستم، تو کلاسای خودم دارم بچه ها هستن دو سه سال ازم کوچیکترین، یه کلاس بود یکی از دانش آموزا یه سال ازم کوچیکتر بود ، سختیای خودشو داره، دخترونه که فقط یدونه امروز فقط یبار رفتم اونم چون مدیر اونجا اعتماد داشت ، بهم کلاسا رو داد، وگرنه دخترونه پسرونه جداست، تو کلاسای خودم ک فقط پسرا هستن باید باهاشون رفیق شد و در عین حال بهشون زیادی هم رو ندی یه حد وسطی رعایت کنی اینطوری خیلی لذت بخش تر هم میشه هم تدریسه به جا، هم شوخی و خنده به جا، حسه خوب که ایجاد کنی نسبت به خودت و درس، بچها هم دل میدن به درس و جو خوبی ایجاد میشه
اللهم عجل لولیک الفرج  302

بر آن عهد که بستم هستم 27 /04 / 1401
عید غدیر خم ‌18 /12 /1443
Khansariha (56)  من بچه بودم کلاس زبان میرفتم.
معلممون یه بار بدجوری مسخرم کرد Hanghead
خانم زیبایی بود. و منو به خاطر ظاهرم شوخی شوخی جلو همه بدجوری مسخره کرد Hanghead
بدجوری خورد تو ذوقم. گمونم آخرین کلاس زبانی بود که رفتم.


کلا از کلاس زبان متنفر شدم  Hanghead
از زبان هم متنفر شدم  Hanghead

Khansariha (56)  کاش پرروتر بودم اون موقع Khansariha (56)

Hanghead  آقای امیر شاه از کلاس زبان گفتن یاد این خاطره تلخ افتادم
هنوز قیافه خانم را یادمه Hanghead
یه رفتار چقدر مسیر آدم را عوض میکنه  Khansariha (56)
هدف از ترک  / حس خوب ۱۵۷ روز /علت شکست 157 روز/   علت شکست 10 روزه  /  اهرم رنج و لذت / 1401   Khansariha (58)

دلایل وسوسه  / هدف از ترک تاثیر پاکی
خدایا چنان کن سرانجام کار  Confetti تو خشنود باشی و ما رستگار 317 بهترین خدای دنیا Khansariha (63) دعا میکنم بشم بهترین بنده دنیا برات  Khansariha (2)  الحمدلله رب العالمین Thankyou خداوندا مرا پاکیزه بپذیر  fly2  صبر داشته باش  خدا با صابران است  49-2  خداوند توبه کنندگان را دوست دارد Khansariha (84)  

 امام صادق(ع): روز قیامت خداوند با شخص خودارضا گفت و گو نمى کند و از چشم خدا مى افتد.  Hanghead
(1401 مهر 12، 6:24)New fighter نوشته است: بچه ها اینجا کسی تعبیر خواب بلده 4chsmu1 چند وقتیه خوابای بدی میبینم میترسم نشونه باشه چیزهایی که میبینم آخرش کار دستم بده 65


سلام خدمت دوستان  53
من با شخصه خیلی به فال تعبیر خواب اینا علاقه دارم 
چند سال پیش یع کتاب خریدم تحت عنوان تعبیر خواب 
فهرست داره 
مثلا خواب موش : 
خواب مردن  و ...
بعد وقتی میری مثلا تو صفحه ی موش چندتا تیتر داره 
مردن موش 
کشتن موش و ...
تو اینترنت هم اگه همینجوری سرچ کنید میاره 
ولی کابوس کلا خیلی معنا نداره 
برمیگرده به حالت روحی آدم ...
مثلا من که فوبیای حیوانات دارم هروقت آشبته میشم خواب میبینم گربه داره بهم حمله میکنه ...
ولی تعبیر حمله گربه دربارم صدق نمیکنه  ehteram


(1401 مهر 14، 21:06)KingAmir نوشته است: سلام، بچه ها امروز اولین تجربه تدریس به دخترا رو داشتم تو کلاس زبان... چند ماه هست تیچر هستم اما برا پسرا ، امروز تو تایم دخترونه یکی از معلم های خانم از اونجا که مشکلی براش پیش اومده بود من رفتم کلاساش چون نمیشد کلاسا لغو بشن، سه تا کلاس بود نزدیک 5 ساعت، از دختر 7 ساله تا 17 ساله، خیلییی دخترای کوچیک بامزه بودن و تدریس به اون کوچولو ها واقعا شیرین بود، تو بین این دخترا خواهرم هم بود و دانش آموزم بود، سه تا کلاس بود هر کدوم 13، 14 تا دختر بودن نزدیک 40 تا ولی اون کوچولو ها خیلی بامزه بودن با این ک یکیشون خیلی خجالتی بود اما تجربه جالب و زیبایی بود برام، یه کلاس دخترای کوچیک بودن از 7 ساله تا 13،12 ساله بعدیش بزرگتر بودن از 10 تا 14 اینا بودن بعد از اون آخریه که سطحشون بالاتر بود از 13،14 تا 17 سال بودن، ولی آخرش یکم خسته شدم انرژیه زیادی باید گذاشت  53258zu2qvp1d9v


چقدر خوش به حالتون که اینقدر زبان بلدید  53258zu2qvp1d9v


(1401 مهر 15، 13:18)*بنده پاک* نوشته است: Khansariha (56)  من بچه بودم کلاس زبان میرفتم.
معلممون یه بار بدجوری مسخرم کرد Hanghead
خانم زیبایی بود. و منو به خاطر ظاهرم شوخی شوخی جلو همه بدجوری مسخره کرد Hanghead
بدجوری خورد تو ذوقم. گمونم آخرین کلاس زبانی بود که رفتم.


کلا از کلاس زبان متنفر شدم  Hanghead
از زبان هم متنفر شدم  Hanghead

Khansariha (56)  کاش پرروتر بودم اون موقع Khansariha (56)

Hanghead  آقای امیر شاه از کلاس زبان گفتن یاد این خاطره تلخ افتادم
هنوز قیافه خانم را یادمه Hanghead
یه رفتار چقدر مسیر آدم را عوض میکنه  Khansariha (56)


وای ساناز جان یادش بخیر ۱۵ _ ۱۶ ساله که بودم میرفتم کانون زبان یه آقایی تدریس میکردن که بسی سخت گیر بودن 
از شانسم میوفتم با ایشون البته که استاد خوبی بودن ولی سرکلاسشون خیلی استرس میکشیدم 
یه خاطره ی با مزه هم ازشون دارم که تو پست بعدی تعریف میکنم
یادش بخیر زمانی که کانون زبان میرفتم یه ترم با یه استادی افتادم که کودک و نوجوان درس میدادن بسیار خوش برخود و مهربون و نمره بده بودن 
اتفاقی یه ترم اومده بودن بزرگسال که من با ایشون کلاس داشتم 
منم اجتماعی و سرو زبون دار بودم 
هی داوطلب میشدم استاد هم از این روحیه ی من خیای خوشش اومده بود و کلا هم هی به من میگفت با استعداد و اینا ..
منم دستم اومد که به احتمال زیاد قراره نمره ی مستمر بهم خوب بده دیگه واسه ترم هیچی نخوندم 
چشمتون روز بد نبینه افتادم  4fvfcja
اونم با چه شرایطی استاد بهم ۹۵ داد 
من فاینال زیر ۶۰ شدم  45
( اونموقع قانون بود کسی که فاینال زیر ۶۰ بشه با کلاسی جمع نمیشه ) 
خلاصه روز اول کلاس ها شد دنبالم کلاسم میگشتم یهو با یه استاد حیلی سختگیر که ترم های قبل باهاشون داشتم چشم تو چشم شدم ولی سلام علیک نکردم  Kool
رفتم پرسیدم کلاسم کجاست 
از قضا افتادم تو کلاس همین استاد  65
با بسی خجالت وارد کلاس شدم 
استاد هم نه گذاشت نه برداشت گفت تو باید یه ترم بالاتر باشی 
افتادی ؟ 
منم خیلی خجالت کشبدم هیچی نگفتم خیلی بد شد 
هیچی دیگه استاد شروع کرد به تخریب بنده  809197ps94ijjhwg
تا آخر ترم هم هی بهم یادآوری میکرد که افتادم  53258zu2qvp1d9v
هر جمله ای که درس میداد از من میپرسید الان بهتر یاد میگرم یا ترم پیش ؟  Shy


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان