امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

من فقط میتونم بگم که امیدوارم شرایط ازدواجتون هرچه سریعتر فراهم بشه و خودتونم یه کم باید کوتاه بیاین و صبوری کنین....

خدا اجر این صبوری ها رو ضایع نخواهد کرد....خودتون بهتر از من می دونین این مشکلات بی دلیل نیست....

خلاصه که :آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد...حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی53258zu2qvp1d9v

بدونید این تجربه هاتون برای همه هست...همه با این معضلات درگیرن....ولی مشکل و هرچی بزرگتر کنی بزرگتر و بزرگتر میشه....نذارین انقد بزرگ بشه که دیگه نشه جمع و جورش کرد..
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
داداش جون!

چقدر حرفای زلال و پر از امیدت رو دوست دارم.

داداش!
میدونی مثل ریشه ی تاریخی بت پرستی شده کارم

بت پرستا اول یه سنگایی رو که احتمالا متبرک همه بوده برای تقرب به خدا احترام میکردن
کمک اون بتی که وسیله بوده خودش میشه هدف
منم ازدواجی که برام یه وسیله بود کم کم برام شده هدف و شده یه بت
اینو مدتهاست بهش حواسم هست و دایما میگم که وای بر تو اگه بخوای تقرب به خدا رو وسیله کنی برای رسیدن به هدف ازدواج
این یعنی اوج حماقت
اما چه کار کنم؟ میدونم غلطه
میخواستم ذهنم رو عوض کنم نتونستم
فکر کنم باید راههایی که تو و دوستای خوب دیگه گفتین رو گوش بدم
تو اون شرایط باید از خودم بیام بیرون
دو سه روزی رو بیخیالی سیر کنم
باور کن راههای مختلف تست کردم
اما سالهاست که نتونستم از ذهن خودم عبور کنم
باید دورش بزنم
باید از خونه بزنم بیرون و دو سه روزی تو این گونه مواقع جلوی چشم خودم آفتابی نشم
من باید برم
شرمده مرد مجاهد
کار خیلی حیلی فوری پیش اومد
صبوری کن صبوری
موفق باشی
خانم بارونی!
هر کس دیگه که این شعرا رو میذاشت خیلی توجه نمیکردم
اما شما که میگین میخوره پس گردن آدم

و حسرتم بیشتر میشه که نتونستم به دانسته هام عمل کنم.

... عجب صبری دارد خدا ...
انشاالله یه بار دیگه بهم برگرده تا بهش برگردم؛ انه هو التواب الرحیم

ممنونم از هلپ می عزیز
از خانم می توانم پر خیر و برکت
از خانم ترک پاک
از خانم سها (همون اسمشون بهترین صفته)

اصلا یه بار دیگه میخوام تلاش کنم تا ثابت کنم ذهن انسان و ذات انسان قوی تر از این حرفهاست و میخوام خودم رو در معرض خدا قرار بدم.

انشاالله از همین الان هدایتم کنه به تصمیم های درست
و

شرمنده ام که حضورم در کانون حالت انگلی پیدا کرده

ممنونم از لطف همه
سلام
فکرکنم من دیررسیدم
مرد مجاهد همه کسایی که ازدواج خوبی داشتن میگن زمان انتخاب خیلی مهمه
یه دکترخیلی معروف میگفت وقتی به شدت احساس تنهایی میکنین هیچ وقت هیچ وقت اقدام به ازدواج نکنین
چون باعث اشتباه میشه
همینطور وقتی خیلی ترس از به گناه افتادن وجود داره بازم امکان خطا زیاده
و فقط پشیمونی میاره
یه کم زمان وتلاش همه چیودرست میکنهKhansariha (8)
[تصویر:  u2kig0x2xk6igwj759y.png]
داداش مرد مجاهد گل
من هم به افتخار شروع دوباره تو از نو می خوام شروع کنم
اما تا بیام یه تصمیم جدی بگیرم یه کم طول میکشه
دو سه روز شاید
اما از همین الان با خوندن نمازم شروع میکنم
یا علی داداش317
عالیه داداش جون
دو تا کار رو مثل ناموس ازش چشم بر ندار
یکی نماز
یکی هم کنترل چشم (تو خیابون که میریم سرا پایین!)

انشاالله این بار میتونیم
سلام خانم آسمان

ممنونم از کمکتون
انشاالله حواسم رو جمع میکنم احساسی تصمیم نگیرم
داداش این دفعه میشه
من بهت قول میدم
اصلا یه راه دیگه
من چشمام ضعیفه
توی اتوبوس عینکم رو بر میدارم !
(شیطونو ببین چه شکلی شد ::smiley-yell1
خدا خیلی دوست دارم!
اگه خدا قبول کنه امروز داریم میریم مشهد دعاگوی تک تک عزیزانخواهم بود
گهی بر درد بی درمان بگریم
                                  گهی بر حال بی سامان بخندم 




بودنم درد می کند از هبوط سخت آدم بر زمین..........
سلام هبوط گرامی

خوش به سعادتتون

دلمون خیلی تنگه اما رضا 53 هست،

التماس دعا دارم

آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده ... خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان ... دور مران از در و راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم ... اذن به یک لحظه نگاهم بده
لشگر شیطان به کمین من است ... بی کسم ای شاه پناهم بده
[تصویر:  05_blue.png][تصویر:  ec51f6eb240f.png]
هبوط گرامی سلام
یه سلام سفارشی برا من برسون و بگو هنوز روی قولی که ماه رمضان امسال موقع خروجم از مشهد دادم هستم
مرسی
سلام به همه ی دوستای خوبم
دیروز دلم درد میکرد اومدم پیش شما و خیلی بهم لطف کردید
حالا که دلم باز شده هم باز هم دوست دارم به شما بگمش
امروز باز هم صبح انقدر خود ازاری ذهنی کردم که شقیقه هام درد گرفت
اما
بالاخره الان خوبم

میدونید دوستان؟

دیروز بعضی چیزها رو که میگفتید من میگفتم اینو میدونستم اینو کاملا حواسم بهش بود
اما باز هم نتونستم
مشکل میدونید چیه؟
مشکل ازدواج نیست

ببینید
این سری من به خاطر ازدواج اینطوری شدم
اما قبلا چی؟
همین چند ماه پیش توی امتحانا اینطور شدم
قبل تر ها سر مثلا جر و بخث با خانواده
و ...

یه سوال؟ من چرا وقتی 50 روز از ترکم میگذره این فکر ها در من نیست؟ چرا آرومم؟ اون موقع که انباشتگی شهوتم خیلی بیشتره؟
چرا تا میشکنم اینطوری میشم؟
چرا بعد خ ا دیوونه میشم؟
یه بار توی اسفند بود،
صبح که شکستم
شدم عین روانی ها
یه نفر رو بدجوری هل دادم

میدونید چیه؟
دیروز خانم بارونی گفتن که جزع و فزع در مواقع ناگواری از پیمان مسلمونی به دوره
منم قبول دارم
پس چرا این طور میکنم؟
چون که بعد گناه قاطی میکنم
نمیفهمم که ناگواری های ذهینم از باب نقمت بعد از گناهه یا نعمت حکمت دار

تو بعد گناه نمیفهمی از کجا داری میخوری؛

پس مشکل چیه؟ مشکل یه مشکل کهنه است: خود ارضایی + ضعف توکل در هر ناگواری و ناآرامی + عدم صبوری + آرام نبودن (من حتی در راه رفتنم هم آروم نیستم و انقدر تند راه میرم که بعد از اینکه به مقصدم میرسم حالت برافروخته دارم و عقلم کامل سر جاش نیست.)

من اگه این مشکل بالا رو حل کنم همه چی برای همیشه تمومه
دیگه اصلا بحث، بحث ازدواج نیست
اما اگه حل نکنم
همین امروز هم ازدواج کنم
هیچ فرقی نمیکنه
این دنیا دنیایی هست پر از اگر ... ها و اما ... ها که دست من و تو نیست

از این اگر گذشتم، بعدی چی؟
بابا! من خیلی بچه ام؛ تا یه مشکل بهم میرسه نمیفهمم که میتونم بفهمم که اگه صبر کنم دو هفته ی دیگه هیچ خبری از اون نیست

من سالهاست که با یه پشت کار عجیبی دارم سعی میکنم خودم رو بدبخت کنم، اما خدا نمیذاره
اصرار داره که ما بدبخت نشیم
اصلا هم ول کن نیست
خب آخه چرا انقدر من گیر بدم؟

دیگه باید آدم بشم دیگه

و در مورد ازدواج:
من دو تا گیر داشتم: یکی سر همین صبر بود: وقتی تو گناهکاری نمیتونی آروم باشی. چون نمیفهمی واسه چی در این وضعی؟
یکی هم اینکه خیلی مشغولیت داشتم که بالاخره خودم بگردم یا نه؟
آخه من انقدر این چند سال روی کنترل نگاهم در بیرون کار کردم که نگاه به خانم ها شده برام یه غول
تازه وقتی میخوام نگاه کنم، حس میکنم تابلو بازی میشه و بلد نیستم چه جوری باید نگاه کنم4fvfcja

ولی بالاخره، من ارشد دارم
و این مشغولیت هم کم مشغولیتی نیست
پس از جانب خودم، گشتن توی دانشگاه رو متوقف میکنم تا تمرکزم به هم نخوره

واقعا نمیشه با هم جمعش کرد
پس این گیر ذهینم هم حل شد خدا رو شکر
پس توکل بر خدا

و گیر اول هم فقط و فقط با ترک خود ارضایی و تمرین صبوری و آرامش درست میشه

حالا همون ناگواری های سرکاری ذهنی که تا دیروز برام تهدید بود از الان میشه فرصت
میشن یه تمرین برای قوی شدن ذهنی
مهم اینه که بدونم میتونم از پسش بر بیام

یکبار برای همیشه باید آدم بشم.

ممنون
یه چیز دیگه
در این مواقع تنش های فکری نباید اصلا فکر کرد و سعی کرد این گیرهای ذهنی رو با منطق حل کرد

بهترین راه دور زدن ذهنه

باید خودم رو به نحو مناسب سر کار بذارم
باور کنید اگه دیروز صبر میکردم و فقط سه روز تحمل میکردم همه چیز درست میشد
خب
الان به اندازه ی یه روز دیر شده
اما امروز زودتر از فرداست
و شاید اگه امروز نخوام دیگه هیچ وقت نتونم
داداش پوریا Khansariha (8)
برگرد و بگو همه این چند روز غیبتت یه شوخی بوده Tears
دلم برای پست های قشنگت تنگیده Tears
 سپاس شده توسط
سلام بچه ها من یادمه شاید دبستان یا راهنمایی بودم دقیقا یادم نیست کم کم از روی کنجکاوی و بچگی با این کار زشت آشنا شدم راستش یه مدت بعدش احساس کردم این کارا واقعا زشته توبه کردم و تا چند سال گذاشتمش کنار و هر وقت یادم می افتاد احساس عذاب وجدان شدیدی منو آذار می داد خوب چون اون موقع کوچیکتر بودم و شاید این موضوعات نیاز و اینا در من هنوز بروز نکرده بود خیلی راحت کنار گذاشتمش تا اینکه رسیدم به سن 16 17 سالگی و این آتیش دوباره روشن شد حالا اینبار بدبختی اینه که می فهمم خالا اینبار باید از روی فهم و اراده ترک کنم نه نداشتن غریزه خدایا کمکم کن....
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم...

تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم...

تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم...

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم...

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟...
------------------------------
پیامبر اکرم( ص)فرمودند:
مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان