امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

لازم باشه تا ته دنیا هم می رم

خدایا کمکم کن

53258zu2qvp1d9v

[تصویر:  nasimhayat.png]
وای بچه ها ابروم رفت
رفتم تو یه سایت اجتماعی
دیدم یه جایی چند تا لایک نا به جا کردم
اصلا کی من این کار رو کردم؟
دارم خل می شم

ببین چطوری تو چند ثانیه مودمون عوض شد!

وای خدایا مردم از خجالت

یعنی فقط باید سوت زنان اون اکانت رو ببندم و متواری بشم

خدایا خر آدم رو لقد بزنه اما جو نزنه

با صدای بلند بگید آمین

13

[تصویر:  nasimhayat.png]
غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم
دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم
به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت
چرا که مصلحت خود در آن نمی‌بینم
ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر
چرا که طالع وقت آن چنان نمی‌بینم
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمی‌بینم
بدین دو دیده حیران من هزار افسوس
که با دو آینه رویش عیان نمی‌بینم
قد تو تا بشد از جویبار دیده من
به جای سرو جز آب روان نمی‌بینم
در این خمار کسم جرعه‌ای نمی‌بخشد
ببین که اهل دلی در میان نمی‌بینم
نشان موی میانش که دل در او بستم
ز من مپرس که خود در میان نمی‌بینم
من و سفینه حافظ که جز در این دریا
بضاعت سخن درفشان نمی‌بینم
گاهی خیلی دلتنگ میشم و برای رفع دلتنگیام ومشغول کردن خودم میام تو اینترنت ولی حجم دلتنگی من بیشتر از حجم همه کامنتا و عکسا و فیلمایی که دانلود میکنم.نمیدونم باید چیکار کنم؟
وقتی تونیستی بگو من با این همه دلتنگی چکار کنم؟Tears
حالم بده.شاید چند وقتی کانون نیام.بخاطر مشغله های درسی.یه وقتم اگه اومدم برای پر کردن حجم تو خالی دلتنگیامه.
برام دعا کنین.
مرسی.
یا حق53

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم
     
                                              پل الوار
بعد از اینکه به بهانه ی نمی تونیم باهم اینده ای داشته باشیم به خاطر تفاوت فرهنگی خانواده هامون ( خانواده ی من تقریبا مذهبی و  خانواده ی اون تقریبا بی تعصب از لحاظ حجاب و ...)و تفاوت سبک گذشته زندگیمون ، رفت ، من خیلی شکسته و خورد شدم.. غرور م رو زیر پام له کرده بودم و حتی کارم به التماس و قسم کشید که تمامشون با جواب منفی مواجه شد...منی که انقدر مغرور بودمو کسی به حساب نمیوردم جلوی دوستان نزدیکم هم خار و خفیف شدم ..همونایی که سعی داشتن از اینده بترسوننم ولی من باز هم با تمام غرور واسه خودمو  اون بین تمام دنیا حساب جدایی باز میکردم و میگفتم ما عشقمون رویاییه...ولی سادگی و بلد نبودن رابطه با یه دختر باعث شد از عشق و غیرت زیادیم از خودم برونمش...
خیلی ضعیف شدم...خیلی...من به خاطر اون ترک کرده بودم خ.ا رو و خیلی دیگه از عادت های بدم رو...و اون هم خیلی تغییر کرده بود ولی من با عجله هام برای تبدیلش به یه ادم دیگه طردش کردم.غافل از اینکه عاشقی یعنی همونطور که هست باید بخوایش...
این مدت که رفته روزانه دارن اون عادت های بد سابقم بر می گردن...روزانه تنها تر و سر خورده تر...
حتی خ.ا هم برگشته و داره میسوزونتم...
میدونم حتی هم اگه برگرده نه اون ادم سابق میشه و نه من
من با اینکه یه بچه مذهبی تو یه خانواده ی مذهبی بودم ولی به خاطر گناه هایی از جمله خ.ا از خدا دور بودم ولی بااومدنش و تغییرات من خدا رو پیدا کردم ..عاشقانه و عارفانه زندگی کردم ولی الان نه تنها خدا رو گم کردم ، خودمم گم شدم...
نمیدونم چیکار کنم دیگه...
ساربان اهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دل ستانم میرود

شدم یه کالبد بی روح..برعکس اون چیزی که توی توضیحات ایدیم نوشتس...به ارامش رسیده بودم ولی مسیر برعکس شد و به اولخخط و شاید عقب ترش برگشتم:11:
[تصویر:  05_blue.png]
درد اصلی ما انسان ها این است که ما آدم‌ها درد اصلی خود را درک نمی‌کنیم.

هر کسی بتواند درد اصلی خود را درک کند، رنج‌هایش کاهش خواهد یافت.

درد اصلی همۀ انسان‌ها چه خوب و چه بد، دوری از خداست. خوب‌ها یک جور، بدها یک جور.


استاد پناهیان 53
[img=0x0]http://www.ehda.ir/StaticPages/Pictures/468X60-1.gif[/img]

تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد ... این است راز جاودانگی...

اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ...
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و  آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟

53بیا ما هم جاودانه شویم . ما می توانیم 53

به اینجا سر بزن : اهدای زندگیKhansariha (8)
هی عاشق جون جاش نیست من از خودم بگم من تقریبا اینجا هیچ چی از قبلم نگفتم
 ولی بدون اگه بخاطر اون از کارای بد مثل خ . ا کناره گیری کرده بودی و ترک کرده بودی و الان دوباره برگشتی به قبلت
الان اگه هنر داری بخاطر خودت و خدا ترکش کن ... مطمئن باش در های رحمت و امید به روت باز میشه
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و خود پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ ...

[تصویر:  05_blue.png]

لوتی ها [تصویر:  khansariha%20(18).gif] 

عاشق فاطمه زهرا    هادی   همت   الون واریور

شعار ما:
مردانه و دست در دست هم تلاش می کنیم

تا از ننگ خلاص شویم و به دنیای سبز پاکی قدم بگذاریم
منم میدونم...دردم اینه که با اون خدا رو پیدا کردم...و با رفتنش خدا رو گم کردم...
هرچی هم جون می کنم الان وضعم بدتر میشه...:11:
[تصویر:  05_blue.png]
امروز از بس مورد افسرده و غمگین دیدم تو کانون حس غم روزگار ریخت تو دلم
یاد روزای سخت کنکور
یاد روزای مریضی بابام
یاد روزای سخت عاشق شدنم
یاد .....
هییییییی دنیا
میبینین دنیا همینه ,یه روز خوشی یه روز غم
یه روز عشق یه روز فراق(یا شایدم فراغ)
من فهمیدم که اینا همه میگذره و آخرش فقط خود خودتی تک و تنها با خدا ....
میدونم شعاره ها,عملش واقعا سخته!خودمم نتونستم درست و حسابی عمل کنم ولی تو خیلی از لحظات این طرز فکر تونسته کمکم کنه
ولی خب غصه نخورید ,دنیا فانیه
اینا همه میگذرن بالاخره
2uge4p42uge4p42uge4p42uge4p4
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.

[تصویر:  nasimhayat.png]
اره...بش رسیدم..ولی در کل وقتی فقط به خدا فک کنی حالت خوب میشه...حالم خیلب بد بود عصر...ولی موقع اذون نمیدونم چی شدککه با یه لبخند حالم خوب شد...خدا خیلی مهربونه
[تصویر:  05_blue.png]
خداروشکر حال شما خوب شد
عوضش من خودم رفتم تو فکر و خیال;)
به قول معروف فیل ام یاد هندستون کرده
خیلی وقتا احساساتی که فکر میکنیم عشقه واقعا عشق نیستن و این رو همون لحظه نمیفهمیم وقتی گذشت و خاک خورد تازه میفهمیم که چقدر پوچ بودن....
اونموقع به خیلی از حماقتامون میخندیم یا شایدم عصبی بشیم از دستشون...
همه اینا یه طرف ,عشق یه طرفه از همه خانمان سوز تره
خدا هیچکس رو گرفتارش نکنه
اونایی رو هم گرفتارن نجات بده
خیلی از این ها هم با زمان حل میشه و بخاطر سن و احساساته خاصه
2uge4p42uge4p42uge4p42uge4p4
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.

[تصویر:  nasimhayat.png]
حالم خراب بود داشتم سعی میکردم یکم به زور فیزیک بخونم ببینم کار پیش میره یا نه...همش این میومد توی ذهنم که چرا من 

13 ساله اینکارو میکنم؟!!!

روزایی که واقعا پاک باشم نداشتم....نمیدونم چه حسی داره..از بچگی پاک بودن رو احساس نکردم!

این خیلی بده....کنار خونمون همش بیابونه که بعضی وقتا معتادا میان اونجا...امروز یکیشون اومده بود و منم از پنجره نگاش میکردم.......

داشت کارشو میکرد...بدنش شل شد بود هی میخواست بیوفته....

همش توی دلم به معتاده میگفتم تو جسمت رو داغون کردی...ما روحمونو...

باز تو یه زمانی پاک بودی...مثلا وقتی بچه بودی...اما من چی؟ 

تو اگه مواد نداشته باشی نمیتونی کاری کنی....به زور ترک میکنی...ولی من هیچی لازم ندارم..

قوه ی تخیلم که ماشالاه هرروز میخواد بکشمون!

گریم گرفته بود به حال هر دومون....

خیلی دلم میخواد ببینم بقیه چطورن....اونایی که بدون اینکارا زندگیشون میچرخه چه حسی دارن.....خدایا نمیشد یه روز منو 

بزاری جای اونا؟!

هرباری که انجامش دادم ضعیفتر شدم.......

این فکرا میومدن و میرفتن که صدای تلویزیون میومد....فهمیدم اون سریالست که اسمش نمیدونم همه چیز اونجاسته چیه!!!

کم خودم ناراحتی داشتم اونم اضافه شد...

یه کوچولو نگاش کردم دیدم انگار فقط میخوان اشک ادمو در بیارن............

همون تو حال خودم باشم بهتره.....

وضعیت درسم هم شده یه سقوط وحشتناک! کارم به جایی رسیده که کارنامه ی جعلی میدم دست مامان بابام که ناراحت نشن!

چند ساله ناامیدشون کردم دیگه.....

همش دارم فیلم بازی میکنم براشون....

فقط دارم به خودم مهلت میدم که ترک کنم....به استعداد خودم توی درس خوندن شک ندارم...اگه اینکار بهم اجازه بده بخونم!

امسال اخرین فرصتم برای همه چیزه...

اگه ترک نکنم کنکورمم مثل سالای گذشته خراب میکنم....باید بازم قرص بخورم....همه ی ارزوهام از بین میرن و آرش با اینکه 

میتونه راه بره یه مردست!!!  روزی که بشم مثل همین معتاده کنار خیابون رو اصلا دور نمیبینم...چون کسی حمایتم نمیکنه 

.........

اگه ترک کنم میشم قهرمان خدا روی زمین.....میشم پزشکی که مراقب همه هست....

میشم تکیه گاهی برای بقیه که خودش فقط خدارو داره....

میخوام وقتی ازدواج میکنم پاک باشم....براش اونی باشم که میخواد.....

باید درسم رو خیلی خوب بخونم...تمرینامو برم.....کامل ترک کنم....

دیگه هیچ فرصتی ندارم....همه فرصتارو از بین بردم......

خدایا توکل به تو میکنم........

.........53
ممکنه گاهی یه چیزی درست نباشه از نظر عقلانی ولی از لحاظ دل و احساس درسته و قشنگ البته اگه پاک باشه...دوران خیلی قشنگی باش داشتم...اگر هم خدا بخواد بازم سر راه هم قرارممیگیریم...

مریم حیدر زاده جمله جالبی میگهمیگه من هیچ وقت با فکرم تصمیم نگرفتم.همیشه احساس محض بوده.

ممکنه از لحاظ عقلانی خیلی درست نباشه...ولی هیچ چی زیبا تر عشق پاک نیست...نشونه ی کوچیکی از عشق الهیه...ادم رو جدا میکنه از این دنیا...کاش میشد برگشت...شایدم دوباره یه روز سر راه هم قرار گرفتیم
[تصویر:  05_blue.png]
جالبه!

همیشه همون کارهای همیشگی...
همیشه همون حرفا و همیشه همون فکرای همیشگی...
همیشه در تکاپوی همشگی...

و بعدم ماییم و همون طلب کار همیشگی!

تا وقتی خودمونو تغییر ندیم، هیچی عوض نمیشه... 53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

ارش جان اگه کتابخونه بری خیلی بهتره...پیش دوستات ...گروهی درس بخونید.وقتای ازادتم برو تفریح...ورزش یا هرچیزددیگه...خودتو توی مسایل خونه خیلی درگیر نکن...خودتو محدود نکن به یه قفس...


تو می تونی...یعنی باید بتونی....چون همیشه امید هست...توی بد ترین شرایط خدا هست...
بش توکل کن...
میشه...مطمئن باش:rolleyes:
[تصویر:  05_blue.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان