امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

سکوت را بخاطر بسپار
دردهایت را همچون بغضی در گلو نگهدار
و مردانه بایست و بگو 
حال من خوب است.
 سپاس شده توسط
(1395 تير 16، 0:17)پارادایس نوشته است: یادمه منم اینطوری فکر میکردم انقدر مزمت پدر و مادرم میکردم که نگو انگار اونا دشمن خونی ام هستن
ی روز با دوستم رفتیم بیرون تازه بچه دار شده
نشیت نصیحتم کرد
گفت پدر و مادر بهترینشو داری چون خیلی خیلی مواظبتن و دوست دارن خداروشکر که همچین پدر و مادر خوبی بهت عطا کرده
من اب شدم .تا اینکه چن روز بعد مادرم ده روز رفت مسافرت ...
تمام کارای خونه بخش زیادیش پای من افتاد و اون موقع فهمیدم پدرم واقعا چه صبری داره منو تحمل میکنه
من جای اون بودم می انداختم بیرون خودمو
اره میتوانم خانم و نورماه خانوم
نمیخوام پیشقضاوت کنم چون کاملا من این احساسات رو داشتم
اما بهتون تبریک میگم
چه پدر خوبی دارید که در قبالتون احساس مسئولیت 
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
شما درست میگین ولی اخه چیشده بگین ماهم بتونیم کمک کنیم هیچ کس اینجا درست حسابی جواب نمیده خانم زینبی
دقیقا مشکلو بفهمیم بتونیم کمکی ازمون برمیاد کنیم
هر چی باشن والدینمونن و باید بپذیریم نمیتونیم عوضشون کنیم و تغییزشون بدیم
پس بهتره سعی کنیم خودمونو اروم کنیم و ب فکر خودمون باشیم و زندگیمونو بسازیم. و از تنش این روزها سریعتر رد شیم. سخته دیدن رفتارای والدینمون با خودمون یا با خودشون. سخته ببینی یکی ب اون یکی بگه متنفرم ازت سخته ببینی طلاق بخوان بگیرن. سخته ببینه از سر خودشون میخواد تو رو وا کنند. سخته ببینی هر کاریم بکنی باز بچه همسایه عزیزتره. سخته بیینی ادم حسابت نمیکنن. سخته ببینی هر چی دلشون میخواد بهت میگن و انتظار دارن مث سابث باهاشون رفتار کنی. سخته بخدا سخته. ولی اخرش چی تا کی باید گرفتار این حسا باشبم زندگی خودمون چی کسی کمک نمیکنه فدای سرمون خودمون زندگیمونو بسازیم شده حتی از صفر چ دختر باشیم چ پسر.  حتی اگه زیر صفرم شروع کنیم بازم ما جلوویم چون خدا رو داریم چون خدا رو داشته باشیم یعنی همه چیو داریم.
 سپاس شده توسط
یه دعایی خوندم خیلی زیبا بود

خدایا اونایی که خوبن و دوسشون داریم حالشونو بهتر کن
و اونایی که بدن رو خودت کمک کن هدایت کن خوب بشن
 سپاس شده توسط
(1395 تير 16، 0:35)پارادایس نوشته است: شما درست میگین ولی اخه چیشده بگین ماهم بتونیم کمک کنیم هیچ کس اینجا درست حسابی جواب نمیده خانم زینبی
دقیقا مشکلو بفهمیم بتونیم کمکی ازمون برمیاد کنیم

خداروشکر مشکلی ندارم من تنها اختلاف نظر با پدرمه که اونم میدونم از رو نگرانیه 
من همیشه شرمنده ام که حق فرزندی رو نتونستم بجا بیارم
من با همین حرفا اروم میشم ولی متاسفانه دیگه نمیتونم کسی رو اروم کنم مشکلمم با اطرافیانم همینه که چرا ادم مغرور سابق نیستی خواستن دردودل کنم کردم ولی حالا میخوان که ادم سابق باشم وحرفی نزنم
چقدر درهم وبرهم گفتم ببخشید بخاطر اشفتگیه
این از خودم ولی درمورد بقیه دوستان نمیتونم حرفی بزنم
اخییییسش راحت شدم Khansariha (13) Khansariha (13) Khansariha (13)
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
(1395 تير 16، 0:35)شادبانو نوشته است: هر چی باشن والدینمونن و باید بپذیریم نمیتونیم عوضشون کنیم و تغییزشون بدیم
پس بهتره سعی کنیم خودمونو اروم کنیم و ب فکر خودمون باشیم و زندگیمونو بسازیم. و از تنش این روزها سریعتر رد شیم. سخته دیدن رفتارای والدینمون با خودمون یا با خودشون. سخته ببینی یکی ب اون یکی بگه متنفرم ازت سخته ببینی طلاق بخوان بگیرن. سخته ببینه از سر خودشون میخواد تو رو وا کنند. سخته ببینی هر کاریم بکنی باز بچه همسایه عزیزتره. سخته بیینی ادم حسابت نمیکنن. سخته ببینی هر چی دلشون میخواد بهت میگن و انتظار دارن مث سابث باهاشون رفتار کنی. سخته بخدا سخته. ولی اخرش چی تا کی باید گرفتار این حسا باشبم زندگی خودمون چی کسی کمک نمیکنه فدای سرمون خودمون زندگیمونو بسازیم شده حتی از صفر چ دختر باشیم چ پسر.  حتی اگه زیر صفرم شروع کنیم بازم ما جلوویم چون خدا رو داریم چون خدا رو داشته باشیم یعنی همه چیو داریم.

بچه ای که باید قربونی ندونم کاریهای والدینش بشه جلو هستش؟
چه گناهی کرده ؟گناهش اینه که بچه ی پرومادرش شده؟کسی هم این وسط نباید باشه ک بچه رو درک کنه ؟همه چی همه زندگی فقط پدرومادره؟
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
خیلی خوابم میاد..اما...
اولش یه سلامی بدم خدمت دوستان قدیمی و جدیدم.
بعدشم ازتون ممنونم که راهنماییم کردین در مورد خواهر کوچیک ترم که تیزهوشان میخواست بره.
رفتم با مدیرشون صحبت کردم کاراش تقریبا درست شده فقط مونده ثبت نام.
........
راستی از دست پدر و مادرم این روزا خیلی شاکی ام...اما چیزی که باعث میشه به زبون نیارمش و چیزی بهشون نگم اینه که : از دست خوددم از همه شاکی ترم!...

البته فقط یه لحظه چشمم خورد به یکی از پیام ها که مضمونش ظاهرا گله ی یکی از دوستان از پدر و مادر بود اما هر موقع که یه مقدار سرحال تر باشم میشینم پیامارو میخونم و نظرمو مینویسم.....
....
عذر که کلی گویی یا زیاده گویی شد.
شب همگی همونجوری که میخوایین باشه! 303
 سپاس شده توسط
خدایا....
ای خدا!
بیا و بذار ادم بمونم....خراب نکنم یه وقت...خلاصه دستت برداشته نشه از رو سر ما....سایه تم کم نشه که همینجوری اوضاع خوبه...دمت هم گرم که هستی...محتاجم به خلق نیستیم تا خودت  هستی....
ارادتمند..
[تصویر:  MuALi.png]
 سپاس شده توسط
بگیم قربانی شده درست. ولی ایا تا اخر عمرش باید حس تنفر ار والدینش داشته باشه و دست رو دست بذاره ک من شکستم من بدبخت شدم و خودشو دستی دستی بدبخت کنه ؟
چرا در چنین شرایطی باید دنبال جواب سوالایی از این دست باشیم. چرا دنبال راه چاره نباشیم تا از این بحران سریعتر بگذریم. من نمیگم سخت نیست. دل شکسته شدن خیلی بده بخصوص از جانب والدینت باشه اما چکار میشه کرد مثل زلزله. سیل طوفان اومذه رخ داده و تموم شده. تو بم مردن بعد از اون فاجعه چکار کردن؟ دارن با همون اوار و خاک زندگی میکنن ؟ نه جانم کمرشون شکست دلشون شکست از خدا گله مند شدن اما اخرش دوباره توکل کردن به همون خدا و قبول کردن و زندگیشونو دوباره شروع کردن. خاطرات اون رویداد تو تک تک سلولتی مغزشون وجود داره و یادشون نرفته اما حسرت دیگه نمیخورن تلاش میکنن برای بهتر شدن.
 سپاس شده توسط
(1395 تير 16، 0:54)شادبانو نوشته است: بگیم قربانی شده درست. ولی ایا تا اخر عمرش باید حس تنفر ار والدینش داشته باشه و دست رو دست بذاره ک من شکستم من بدبخت شدم و خودشو دستی دستی بدبخت کنه ؟
چرا در چنین شرایطی باید دنبال جواب سوالایی از این دست باشیم. چرا دنبال راه چاره نباشیم تا از این بحران سریعتر بگذریم. من نمیگم سخت نیست. دل شکسته شدن خیلی بده بخصوص از جانب والدینت باشه اما چکار میشه کرد مثل زلزله. سیل طوفان اومذه رخ داده و تموم شده. تو بم مردن بعد از اون فاجعه چکار کردن؟ دارن با همون اوار و خاک زندگی میکنن ؟ نه جانم کمرشون شکست دلشون شکست از خدا گله مند شدن اما اخرش دوباره توکل کردن به همون خدا و قبول کردن و زندگیشونو دوباره شروع کردن. خاطرات اون رویداد تو تک تک سلولتی مغزشون وجود داره و یادشون نرفته اما حسرت دیگه نمیخورن تلاش میکنن برای بهتر شدن.

به همین راحتیام نیس حرف زدن درموردشه که اسونه
ی دختر چجوری میتونه از جزئی از وجودش ک پدرومادرشن بگذره؟خودم بگم با نابودی خودش روحش،کسی نمیفهمه دختره جوونه از برگ گل لطیف تره حساسه زندگیش به فنا میره
به هرکی بگی ی چندتا مثال میزنه ک ببین فلانی تونست 
درسته میتونه ولی بهای تونستن خیلی سنگینه وپدرومادر  بیخیال مسببشن که همچین شرایطی برا فرزندشون بوجود میاد
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
من تو تمام پستام اینجا اشاره کردم به سختیش. من نظرمو گفتم و بحثی با کسی ندارم. 
اگه ناخواسته به کسی برخورد همینجا جلوی همه ازش عذر میخوام. 
من هنوز یاد نگرفتم تو مواردی ک ب من مربوط نی دخالت نکنم. 
موفق باشید.
 سپاس شده توسط
خانم نورماه
من از خدا میخوام مشکلتونو هر چه زودتر حل کنه
اگه اون چیزی باشه که خودم حدس میزنم بله مشکلش حاده اما امشب براتون دعا میکنم خدادارامش قلبی بهتون عطا کنه و مشکلتون هر چه زوتد حل بشه
دوستان ازتون میخوام شمام دعا کنین مشکل ایشون هر چه زوتر حل بشه انشالله.
 سپاس شده توسط
(1395 تير 16، 1:07)شادبانو نوشته است: من تو تمام پستام اینجا اشاره کردم به سختیش. من نظرمو گفتم و بحثی با کسی ندارم. 
اگه ناخواسته به کسی برخورد همینجا جلوی همه ازش عذر میخوام. 
من هنوز یاد نگرفتم تو مواردی ک ب من مربوط نی دخالت نکنم. 
موفق باشید.

به کسی برنخورد به دیوار کانون خورد از پنجره رفت بیرون Khansariha (13)
به دل نگیر خواهری عذرخواهیم نکن من به شخصه فردا یادم میره 4
به شمام مربوطه همینجوری Gigglesmile
نمیخواستم بحث شه گرچه درد دل بود ولی خب واقعا نمیتونم ظلم به کسی رو ببینم وبی تفاوت باشم 
کاش پدرومادرام بدونن علامه ی دهر نیستن
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
خدایا من حقیر خیلی حقیرتر از این حرفام
خودت منو دریاب ک کسی جز تو یاری دهنده ای برتر نیست. 
دلمونو ب خدا بسپریم. همه چی گیرمون میاد.
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان