کانون

(1392 خرداد 8، 0:16)مـَرد نوشته است: [ -> ] (طلا و هزار تا کوفت زحر مار)

(1392 خرداد 8، 8:29)جوان نوشته است: [ -> ]

(1392 خرداد 8، 0:16)مـَرد نوشته است: [ -> ] (طلا و هزار تا کوفت زحر مار)

زحر؟!

حله داداش فقط با ماره هماهنگ کن

(1392 خرداد 12، 21:06)لبخند نوشته است: [ -> ]منم که از خدا خواسته سریع تلفونو برداشتم که زنگ بزنم به دوستم بگم که یه وقت در نیاد به سمت قرار معتل بشه بد قول از آب در بیام من.(آخه من رو وقت یه کم حسّاسم:!!)

(1392 خرداد 13، 19:36)لبخند نوشته است: [ -> ].....................دوستان من جدیداً یه ....البتّه ..........البتّه.............مثلاً.........حسّ ....

(1392 خرداد 13، 19:36)لبخند نوشته است: [ -> ] ریشه ی فیزیکی نداره و اساسش فقط بر لحاظ روانی و تلقین و یادآوری استواره..............و به عظمت خدا قسم میخورم ........

(1392 خرداد 13، 19:36)لبخند نوشته است: [ -> ]......... یه لحظه باایست اخوی.....

(1392 خرداد 13، 19:36)لبخند نوشته است: [ -> ]دوستان من جدیداً یه راهکار جدید(البتّه واسه من شاید فقط جدید باشه)برای دور کردن وسوسه :6: از خودم کشف کردم که تا حالا دستش درد نکنه ناامیدم نکرده.

البتّه این که میگم ریشه ی فیزیکی نداره و اساسش فقط بر لحاظ روانی و تلقین و یادآوری استواره.

اونم اینه که هر موقع وسوسه شدم و :6: اومد سراغم باهاش حرف میزنم.(همینجا یه لحظه باایست اخوی...:-w...اینکه میگم باهاش حرف میزنم نه اینکه میبینمش و :6: پرستی 

میکنم خدانکرده و این جور چیزا هاااا...بلکه فقط به خودم یادآوری میکنم که اون الآن تو محیط حظور داره و اونه که داره آتیش میندازه به جونم.)

هااان...عزیز دل برادر ...مثلاًبهش میگم که ازم دور شه و به عظمت خدا قسم میخورم که اگه یه بار دیگه وسوسم کنه صدقه میدم(آخه طبق روایت داریم که صدقه کمر :6:و میشکنه ولی اینم بگم

هااا نه اینکه هر بار دوهزار تومن صدقه بدین بعد سه روز کفگیرتون بخوره ته دیگ......همین 50 تک تومن هم بسه)

اینطوری هم وسوسه ها ازم دور میشن و هم اینکه یه کار خیری هم میکنم و با یه تیر دو تا هدف میزنم.

لازمم نیست که بخوای حرف ادبی بزنی و حسّ شاعریت گل کنه تو اون لحظه......همین که به زبون خودتون بگین کافیه...به مرور خبره میشین.

امیدوارم که این روش به دردتون بخوره.امتحانش کنین...ضرر نداره.

یاحق

(1392 خرداد 14، 14:01)mehdi0 نوشته است: [ -> ]برادر اگه این روش ها مؤثر بود الان همه پاک بودن 

........  به من ریطی نداره(فرض کنیم اشتباه تایپی باشه نیم نمره)................میزارن نگم فردا ترک می

کنم(بالفرض اینم زبان اسلنگ ) ....دائیه ی حق رو لبیک گفت (%$؟@!).......میخوام از همین الان برای آخرتم توشعه فراهم کنم (توشه به این سفتی کولتو اذیت می کنه همون توشه برداری بهتره)..................لا اعقل

این توشعه بار گناهانم رو سبک کنه (منظورت که لا اقل نیس ؟)

.......................فاطحه می فرستن خب من رفتم پرسیدم گفتن فاطحه رو یک بار طعام می خورند تموم میشه

(این فاطحه رو که خانما بایس بفرتسن رژشون وانره شما که همون فاتحه رو بفرست بره)

اگه می خوای تا آخر عمرت صواب به دست بیاری یه کاری بکن تا میتونی مادیات به مساجد و کمک به نیاز مندان بکن (ثواب اون صواب که یعنی صحیح)

(1392 خرداد 15، 22:20)حمید خان نوشته است: [ -> ]یا اینکه مثل دو تا مرد بشینیم پای مظاکرات 1+5... و در آخر کانون رو تحریم کنیم دیگه نیاییم کانون
یه راه ساده تر هم هست
گل یا پوچ بندازیم

مخلص حمید خان

(1392 خرداد 16، 15:41)مجتبی نوشته است: [ -> ]سختی ترکمون بخاطر تازه بودن سیگنال های لذتی هست که مدام توی شرایط مختلف به مغز فرستادیم ، حالا مغزمون برای رضایت و آرامش بش وابسطه شده ، استرس میگیریم دلش میخواد ، عاطفه میخوایم دلش میخواد ، نمی دونم درگیری داریم دلش میخواد ، 

وابسته

(1392 خرداد 17، 18:28)be yade hagh نوشته است: [ -> ]
اینا که می توانم جان همشون زیر آب همدیگه رو میزنن با هم فامیل نیستن خیلی!!! حتی اون سه نفری که می خواستن اعتلاف کنن به قول یکی از کاندیداها!!!

(1392 خرداد 28، 22:33)ramtin2012 نوشته است: [ -> ]راستي، سعود ايران به جام جهاني رو يادم رفت بهتون تبريك بگم.

(1392 خرداد 30، 19:33)سـُـها ^‿^ نوشته است: [ -> ]اجالتا صبر پيشه كنين..

(1392 تير 5، 19:33)همای رحمت نوشته است: [ -> ]خوبید ؟ من نبودم خبرخواصی نبود؟؟؟ تحستس خوبی دارم

صیح تالا بس که حرف زدم فکم درد می کنه....
دعا کنید مرسی
فعلا شب خوش

راستی با تاخیر عیداون هم مبارک
صعود به جام جهانی هم تبریک (تا به حال بدون کیبورد فارسی تایپ کردید؟؟؟)

(1392 تير 11، 19:25)bahar2 نوشته است: [ -> ]بنده رسما ابراض میدارم که از امروز سرپرستی این تاپیک را به عهده خواهم گرفت