نقل قول: داداش تو میتونی کلی کتاب در مورد ماشین و مشکلات و تعمیرات بخونی ولی تا وقتی آچار به دست نشی یاد نمیگیری
با دیدگاه اقای باب الحوائج درمورد کتاب خوندن و اطلاعات از جای معتبر به دست اوردن خیلی خیلی موافقم
و حرف شما هم درسته
ولی بحث اینجاست که آدم واقعی خیلی فراتر از ماشین و پیچ گوشتیه که بخوایم دست بگیریم و کار باهاشو یاد بگیریم
روان ادمی پیچیده تر از این حرفاس
صرفا با کتاب خوندن قطعا نمیشه به نتایج قطعی رسید و بگیم طرف همه کاری بلده، همونطوری ک گفتید
ولی شما فکر میکنید رابطه دوست دختر دوست پسری چیزی به کسی یاد داده؟ اولا که اینا زیر یه سقف نمیرن ک
زندگی مشترک یاد بگیرن
بیشترش با چت و کافی شاپ و … پیش میره
مثلا با هدیه ولنتاین دادن و گرفتن و نصف شبا باهم چت کردنو قرار کافی شاپ گذاشتن کسی چیزی یاد گرفته درمورد جنس مخالفش؟
قطعا اون اقا پسر یه چیزایی یاد میگیره درمورد اینکه چطور دل دخترارو به دست بیاره یا اصطلاحا مخ بزنه!
اما طرف فقط یه مار هفت خطی ازش در میاد که درمورد چیزهای ضروری زندگی مثل تعهد فداکاری از خودگذشتگی و… چیزی یاد نگرفته چون در اصل در موقعیتش نبوده
اتفاقا رابطه بدون تعهد یعنی دقیقا همین ک به محض اینکه به مشکل برخوردیم یا حالا دلمونو زدی همدیگه رو رها کنیم
در نتیجه فکر نمیکنم اون شناخت چیز به درد بخوری باشه
و توی این قضیه کتاب ارجعیت داره
کسی ک کتابو نوشته خودش کسیه که هزارتا کیس مختلف دیده با مشکلات جامعه آشنا بوده و همینطور احتمالا درسش رو خونده
پس فکر میکنم اینجا کتاب و رفرنس های مختلف خیلی قابل تکیه تر از یه همچین رابطه ایه که نه ته داره نه سر داره نه قراره به جایی برسه
صرفا برای لذت بردن و وقت گذرونیه.
نقل قول: افراط تو هر موضوعی مسئله ساز میشه ولی وارد رابطه شدن (با فرض بودن فرهنگ رابطه) باعث اون شناخت کارآمد میشه ( هم یادمیگیری چطور رفتار کنی هم یاد میگیری چطور انتخاب کنی)
میدونم ک شماهم گفتید با روابط بی سر و ته مخالفید ولی وقتی میگید رابطه به شناخت منجر میشه پس یعنی خوبه و کمک میکنه
شما اینو در نظر بگیرید که همه به قول خودتون فرهنک عاطفه و همینطور توانایی تصمیم گیری تماما عاقلانه رو ندارن
و اصلا وقتی وارد رابطه میشی مگه میشه بدون احساس باشه؟ وقتی هم احساس بیاد وسط مغز خیلی جاها تعطیل میشه
درمورد چطور رفتار کردن هم گفتم فکر نمیکنم چیزای لازم رو یاد بده
نظر شما چیه؟
نقل قول: موقع تصمیم گیری کم تر هیجان زده میشی و منطقی تر تصمیم میگیری
اینم درسته ولی باز تبصره داره. ببینید اسلام میگه جز برای ازدواج اقدام برای آشنایی با کسی نکن و احساسات و هیجانات مال بعد ازدواج و برای همسرت.
اینکه توی جوامع بسته که بچه ها حتی مدارسشون تفکیک شده س خیلی به همدیگه حساسن
بحث درستیه
اما مسئله اینجاست که زمانیکه دختر و پسر باهم رابطه عاطفی و یا مثل خارج اصلا جنسی برقرار میکنن
اینجا تصمیم گیری غیر عقلانی پیش نمیاد؟ اینجا دیگه هیجان نیست؟ بنظرم اون موقع تازه وابستگی بوجود اومده و اینقدر احساسات درگیر شده که اصلا طرف کلا مغزش کار نمیده که بخواد تصمیمشومنطقی کنه
اگرم بخواد از اون رابطه برای دلایل عقلانی بیاد بیرون قطعا اسیب می بینه
مگه میشه نبینه؟ خارج و داخلم نداره
اینا پیوند روحیه بین دوتا جنس
ولی در جوامع مذهبی گرچه طرف حساس تره و زودتر تحت تاثیر هیجانات ممکنه قرار بگیره
اما دقیقا به دلیل همون مذهبش وارد رابطه نمیشه که وابستگی بوجود بیاد
درواقع این هیجان در یک حد سطحی باقی میمونه و اینجوری نیستش که طرف از یکی یه کوچولو خوشش بیاد سریع برن با همدیگه
حالا بعد مدتی هم به احتمال ۹۹ درصد جدا شن از هم با تمام خاطرات و احساسات رد و بدل شده
و این رو هم به عنوان نظر کاملا شخصی خودم بیان میکنم که برای شخص خودم در نظر گرفتم و انتخاب خودمه اما نمیدونم چقدر برای بقیه درسته
شخصا احساساتمو ارزشمند تر و پاک تر از اونی میدونم که خرج هرکسی کنم و همینطور قلب خودمو جایی میدونم که هرکس و ناکسی نباید واردش بشه و به علاوه نمیخوام اتوبان باشه، میخوام فقط کسی بیاد توش که با تمام وجود دوستش داشته باشم و برام ارزشمند باشه، اونقدر که قرار باشه کل زندگیم کنارم باشه، یعنی همسرم.
شخصا اعتقاد دارم آدمی که دختر ها یا پسر های متعددی توی قلبش و ذهنش راه داده اونقدر ظرفیت برای نگهداری از عشق و تعهد یک نفر رو نداره
حالا این بحث پیش میاد ک اصلا تعهد به چه درد میخوره
حالا چ اشکالی داره که ما هم مثل خارج با خیلیا باشیم و هی عوض کنیم مثلا؟
جوابش یه بحث خیلی طولانیه
اما خیلی خلاصه پاسخ میدم که تقدس عشق از بین میره و وقتی عشق وجود نداشته باشه و صرفا یه دوست داشتن عادی( ک توی خارج کم کم دوست داشتنم از مد افتاده و صرفا یسری جذابیته) و روابط سست و متعدد باشه، دیگه لذتی هم نیست.
نه اینکه رابطه با جنس مخالف تنها عشق دنیا باشه و تنها لذت دنیا
اما من
شخصا تمایل دارم یه رابطه عاطفی با کیفیت داشته باشم و از زندگی با جنس مخالفم نهایت لذت رو ببرم
و فکر میکنم این فقط در گرو یه فکر و ذهن آزاد میتونه اتفاق بیفته
بحث مقایسه ای که پیش میاد رو هم که خودتون ذکر کردید.
حالا شما مخالفتتون رو بفرمایید
میدونم نظراتمون متفاوته
کاری به فرهنگ ایرانی ندارم ک این چیزارو درست نمیدونه یا بحثای دست خورده شدن و… به خصوص برای دخترا
اینا فرهنگیه
میخوام با عقل و منطق و با در نظر گرفتن همه جوامع صحبت بکنیم به خصوص جوامع غربی ک دیگ این تفکرات رو کلا ندارن و فکر میکنن اگ طرف با کسی نیست مشکل داره تازه! میخوام اینا بررسی بشه و نظرات آقایون رو بدونم، به اندازه کافی با دخترا حرف زدم.