انجمن شبانه روزی

[rezaKy]

حرف غذا درست کردن شد یاد خابگاه افتادم که من مسئول غذای پنج شنبه و جمعه بودم!!!
کلا آشپزی بلد نبودم، خودمو مسئول آشپزی کردم که یاد بگیرم،
اولاش هم فقط ماکارونی درست میکردم
بار اول سویا اینقد سوخته بود سفت شده بود انگار سنگ ریخته بودن توی ماکارونی!
بار دوم رب گوجه نداشتیم و نریختم و اینقدر سفیده شده بود مثل برنج  
بار سوم اصلا نمک نداده بودم اینقدر بیمزه شده بود که نمیشد خورد اصلا  
بار چهارمم داره دیگ نمیگم  
ولی عوضش یادگرفتم
این رفیقامونم هر دفعه میخوردن و میگفتن به به چه ماکارونی و منم کلی ذوق میکردم

احیانا دفه چهارم به جای ماکارونی، رشته آشی به خوردِ بچه ها ندادی؟  چون دیگه هیچ چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه

[عاشق فاطمه زهرا]

سلام

صبح جمعه همگی بخیر

ممنون عاشق جان از حرفات

منم این غذاها رو تا بحال پختم:
برنج کته ای، کباب تابه ای، گوجه پلو، مرغ، خوراک مرغ، ماهی، نیمرو، املت

البته زمینه تخصصیم، سالاده
پارسال با بر و بچه ها زده بودیم تو کار سالاد برای نهار،
انقدر که موادش متنوع بود، خودش یه پا کله پاچه بود
منو که واقعا سیر میکرد؛ حالا دیگه بقیه شاید بدشون نمیومد برن اون پشت مشتا یه پرس کوبیده هم بزنن

غروب جمعه ی شما به خیر باشه مهدیارجان 
بچه ها ماشاالله همه متخصص در غذا درست کردن و البته خراب کردن غذا   هستن


چقدر آرمین خوب از آدم تعریف می کنه.  
یعنی آدم یه لحظه می ره توی فضا.....

چند جایی که آرمین از من تعریف کرده، واقعا احساس خوشایندی بهم دست می ده.
هی بهش می گم آخه برادر ما ظرفیتش رو نداریم، گوش نمی کنه که....
کسی هم نیست یه سوزن بزنه به آدم، این باد بخوابه  

جناب خان توی درد و دل یاد گذشته کرد و خاطرات خوبی که اون موقع داشتیم.
واقعا هم من خیلی خاطرات خوبی دارم.
یادش بخیر
یه چیزی بگم....

فکر می کنم قبلا ها کاربرها خیلی بیشتر هوای تازه وارد ها رو داشتن.
ولی الان این طوری نیست.

یه مشکل دیگه هم این هست که الان تالارهای شاد شاد و سرگرمی فعال نیستن.
اون دوره ی قبل از من و اوایل ورود من این تالارها به نسبت خیلی فعال تر بود. اون جا بود که بچه ها با هم گرم می گرفتن و آشنا می شدن

[آرمین]

سلام
امشب جشن داریم اونم چه جشنی.   

بله. جشن چهره های ماندگار سال 96 کانون. 

به افتخار همه شون یه جیغ و هورا. 

هلی کوپتر اختصاصی به دنبال شون رفته و به زودی میرسن. 

ما یه ذره این جا رو جمع و جور کنیم تا برسن. 

من که مسواکم رو زدم که تر و تمیز شم.   دسته گلم رو هم خریدم. 

جشن ما اختصاص داره به این خوبان:

  شازده کوچولو عزیز   

و

  خانم می توانم   

و

  رضا کی وای عزیز   

و

  اینجانب آرمین   

ای وای من. 

همین الان خبر رسید که هلی کوپتر در محل فرود اومده و دارن با مینی بوس اختصاصی به سمت ما میان. 

ردیف اول: شازده کوچولو

ردیف دوم: رضا کی وای

ردیف سوم: می توانم خانم

ردیف چهارم: آرمین 

(من دارم مناظر بیرون رو می بینم. بقیه رو جاده متمرکزن. ای ول.   )

اما دی جی اختصاصی این مراسم: 

ببینین عجب آهنگ قشنگی رو هم دارن پلی می کنن:

 

به این بخش از شعر توجه کنید:
اگه عشقه، شبیه بهشته. چه خوب که رسیدی مثل یه فرشته.
اگه عشقه که من سرحالم. همش آروم آروم میای تو خیالم.

چقدر شاعرانه و عاشقانه است. به به. 

این در توصیف همه بچه های خوب کانونه که هر کدوم مثل یه فرشته حس و حال دیگه ای به اینجا دادن و اون رو تبدیل به بهشت کردن. 

همین وسط مسط ها تشکر می کنم از رامین. عزیز بابت توصیه های فنیش جهت پخش سیستم صوتی این مراسم. خیلی کارش درسته.

و اما گروه نوازنده امشب:

با همراهی این دوستان:

گروه سرود کانون رو ببینین:

اما از هر چی بگذریم از حرکات موزون نمیشه گذشت. 

گروه هیولا:  

برو بچ اسکلت:  

گروه ارواح: 

(یعنی نیت کردم امشب خواب به چشم بچه ها نیاد )

تیم فیل ها:

ماشالله به همگی. 

نمی دانم رو ببینید که با عروس خانم داره خودش رو به مراسم ما می رسونه:

داداش درخشنده رو ببینید با چه سرعتی داره خودش رو می رسونه:

جناب خان داره بدنش رو می سازه. گفت حرکات تموم شه خودش رو می رسونه: (ماشالله بدن که نیست. فنر می مونه. )

همساده سوار بر اسب داره میاد:

برادران عزیز حامد حامد و صدف1 رو داشته باشید:

بابابزرگ علیرضا مهمان ویژه مراسم امشب:

و سها خانم میهمان افتخاری این مراسم:

برادر گرافا در حال ثبت تک تک وقایع مراسم امشب

و در صورت نیاز ارجاع اون به مراتب ذی ربط: 

بخش خوشمزه مراسم امشب: 

عجب کیکیه. واو.  

دست پخت خانم ها حوا هستم، زینبی و اس ام واریور. 
تزئینات روش هم به عهده چیکا خانم و خاله شادن و خانم کویین بوده.   

اما می دونم که گرسنه تون هم شده. 

به سفارش می توانم خانم، شام امشب به آقایون سپرده شد. 

هادی و اینجینیر و عاشق فاطمه زهرا این مسئولیت خطیر رو برعهده گرفتن.
مرد مجاهد هم در نقش سرآشپز. فقط تست می کنه. 

خدا از این سرآشپزها نصیب گرگ بیابون هم نکنه. 

ببینید چی پختن:

 

آقا ای ول دارید. درود بر شما آقایون آشپز. 

کباب برگ بزنید به رگ حالش رو ببرید. 

و

غنیمت بدونیم لحظه لحظه ی زندگی و کنار هم بودن در هر جمع خوبی که داریم رو.

امروز هستیم. فردا معلوم نیست من باشم یا تو یا اون دیگری.

امروز رو دریابیم. 

[می توانم]

سلام

خیلی از همه شما ممنونم
به خدا شرمنده م کردین
واقعا از تک تک کسانی که بهم دید به این مثبتییییی داشتن ممنون
آقا آرمین میدونم این پست حدود یک ساعت زمان برده واقعا قدر تلاشتون رو میدونم

از همه ممنون
امیدوارم لیاقتش رو داشته باشم

[زینبی]

دست خودم درد نکنه عجب کیکی پختم خیالتو
ن راحت با دست کش پختیم با وسیله های استریل شده
الان باید قهرمانی رو تبریک بگیم یا برنده شدن رو یا حضور مفید تو کانون و...
خلاصه که هرچی هست من به این 4نفر تبریک میگم
به بقیه هم تبریک میگم بابت حضور این 4نفر
از بقیه ی اشپز ها ونوازندگان و رقصنده ها ودونده ها و..هم تشکر میکنم بابت حضورشون

[انیس]

واااای آقا آرمین عجب جشنی
حال و هوام عوض شد...
ان شالله همه بچه های کانون حال دلشون خوب باشه
و مث یه فرشته باشن و زندگیشونم مث بهشت

[می توانم]

وااای کباب برگ عالی بود
من چرا انقدر دوست دارم ؟؟؟



دست نزنین بذارید بقیه ش رو من فردا ناهار داغ می کنم


دلم میخواست یه پست خوشگل در حد و اندازه های پست آقا آرمین بذارم اما امان از میگرن
خدا نصیب گرگ بیابون و باآبون نکنه


بچه ها حال نداشتم قوانین مسابقه آواتار رو بذارم
فردا شب قوانین و شرح جوایز رو میذارم
ثبت نام از ۱۲ فردا شب
فقط ظرفیت محدوده شرمنده


ببخشید این وقفه ی خیلیییی طولانییی


دعا کنید این میگرن لعنتی ولم کنه

[حوا هستم]

کیک  .آقا من تو گروه سرودم بودما .
 وای خیلی باحالید عاشقتونم اصن نمیتونم احساسم توصیف کنم 
تبریک به هر 4 قهرمان همگی باعث افتخار کانونید

ردیف اول: شازده کوچولو

ردیف دوم: رضا کی وای

ردیف سوم: می توانم خانم

ردیف چهارم: آرمین

و  تشکر از همه کسایی که برای کانون زحمت میکشن
 

[شادن]

سلااام به همگی
آقا آرمین خیلی زحمت کشیدید لطف کردید برادرخوب
ان شاالله هیچوقت چراغ کانون کم سو نشه
الهی همیشه پررونق باقی بمونه و محفلی بشه برای امیدبخشی برای همه اونایی که از همه جا بریدن
جایی بشه برای تغییر مسیر زندگی اعضاش و نقطه عطفی تو زندگی معنوی و مادی اونا
خداقوت به همه تون 
تنتون سالم باشه الهی و ثابت قدم تو مسیر و هدفتون باشید
ممنون از دوستانی که به من لطف داشتند ان شاالله ک بتونم درست و بوقت انجام وظیفه کنم

[chika]

سلاممممم
تبریک میگگگگگم
به همممه کانونیا و افتخار میکنم به بودن ۴نفر عزیز ماندگار ۹۶

وای ک منم چقدر کباب برگ دوس دارممم


یکم  

سال جدید کانون چلچراغون و سببببز باشه انشالله

[آرمین]

بچه ها همه نگران بهداشتی نبودن کیک بودن که خانم زینبی خیال ما رو راحت کردن.
با خیال راحت بکشید. زیاده. تموم نمیشه. 

اینم چای که نگید از گلومون پایین نرفت:

یه روزه کل بودجه سال 97 کانون رو خرج کردیم. 
و
این طور که بوش میاد کباب برگ آخراشه.
می توانم خانم و چیکا خانم در لحظات نخست سکان دار کباب شدن و از باقی اون هنوز خبری در دست نیست. 

شادی هاتون ماندگار. 

[Queen]

ُسلااااااااااااام
به به عجب جشنی
روانمون شاد شد
تبریک فراااوااان به چهار عزیز، همشون بهترینن

سپاااااس ویژه از آقا آرمین، فکر کنم از صبح زحمت کشیدن و این جشن فوق العاده رو تدارک دیدن


سپااااس از خودم برای تزیین کیک چقدر من هنرمندم

[rezaKy]

به نام خدا

واقعا چه پستی عریض و طویلی بابا دست خوش... مرسی آرمین جون برای وقتی که گذاشتی و این پستِ بسیار خاص رو گذاشتی. 

خوشحالم که این افتخار نصیب من شد و خوشحالم که از دید بچه ها من لایق این بودم که تاثیر گذار باشم. از خدا ممنونم که به من توفیق داد.

به شازده ی عزیز، خودِ آرمین عزیز و میتوانم جان تبریک میگم.  واقعا اثری بزرگتر مساوی با زندگی بخشیدن دارین برای بچه های اینجا. ایشاالاخدا توی زندگیتون جبران کنه.

پ.ن: بیارم ناپلئونی ره؟
پ.ن 2: اشکمونو دراوردین دیگه.
پ.ن 3: به همه بچه های کانون تبریک میگم چون خدا دعای مارو شنیده که میگیم : "اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم"

[می توانم]

آقا رضا شما واقعا شایسته انتخاب بودی

سریع ناپلئونی رو بیار تا دست زیاد نشده
سریع ها

[rezaKy]

    

اینم اون ناپلئونی ره که آوردمش ... بخورین با چایی خیلی میچسبه. 

فقط زیردستی فراموش نشه چون این شیرینی همونطور که میدونین، خدای ریخت و پاشه