ناصر کاظمی از اول ناصر کاظمی نبود
یکی بود مثل بقیه مردم مدرسه می رفت درس می خواند ، بازی میکرد،
اما جنگ که شد درس و بازی و مدرسه همه اش شد جنگ
هرجا کلاس درسی بود به قول خودش در دانشگاه جنگ ناصر هم بود سیستان خوزستان و کردستان
تو ی پاوه بود که کاظمی شد کاظمی
از ان جا بود که مردم کردستان اسمش را شنیدند
توی قلبشان جا باز کرد هنوز هم وقتی سراغش را بگیری چنان از او می گویند که خواهری از برادری
یا پدری یا مادری از فرزند
با مردم ماند با انها زندگی کرد و کشته شد
با مرگ مانوس بود اما اهل زندگی هم بود
زندگیش با مرگ گره خورده بود و از مردن طوری حرف می زد که از زندگی
چیزهای زیادی از او به جا مانده بسیار بزرگ تر و وصف نشدنی تر از این خاطره ها
چیزهای بزرگی از جنس همین یادها و خاطره ها که نمی شود گفت
نمی شود نوشت
چیزهایی به بزرگی کارهایی که او کرد
به وسعت دلی که او داشت ...