1401 مهر 26، 9:49
نقل قول:
مدت ها دنبال این عکس بودم
به نظرم خیلی متن قشنگیه و همیشه فراموشش می کنیم
نقل قول:
(1401 مهر 26، 9:49)حیدر کرار نوشته است:نقل قول:
مدت ها دنبال این عکس بودم
به نظرم خیلی متن قشنگیه و همیشه فراموشش می کنیم
(1401 مهر 27، 13:08)New fighter نوشته است: امروز خیلی اتفاقی داشتم توی کانون تاب میخوردم دیدم قدیم چقدر بچه ها باهم گرم و صمیمی بودن چقدر کانون روح داشته حتی موقعی که یه نفر میخواسته از کانون بره با چه حس حال خوبی از اونچه که باید انجام میداده کانون را ترک میکرده من موقعی که عضو کانون شده بودم میگفتم که وقتی ترک کردم میرم از کانون ولی حتی موقعی که ترک نکرده بودم هم وقتی میخواستم ازش فرار کنم نمیتونستم یه جورایی انگار معتادش شده بودم چند وقتی هست که دوباره به فکرم زده که وقتی یکسال پاکیم کامل شد برم از کانون برای همین دسترسیمو به کانون محدود کردم و با لپ تاب میام ولی امروز صحبت های خانم ایرانا که خوندم صحبت های مهدوی هم یه بار دیگه خوندم صحبت های کسانی که قبلا بودم را هم خوندم عذاب وجدان گرفتم باید اعتراف کنم که من قبلا به خاطر مشکلاتی که قبلا هم گفتم نتونستم یه سری مسئولیت ها را که قبول کرده بودم کامل انجام بدم نمیخوام توجیح کنم قطعا خودم نباید از اول اون مسئولیت را میپذیرفتم اگه مشکلی داشتم ولی به قول خانم ایرانا وقتی فیدبکی نمیگرفتم اصلا دیگه دست و دلم نمیرفت برای ادامه کار
نمیدونم دقیق الان باید چیکار کنم بمونم؟ برم؟ کسی اینجا حاضره اصلا به من یه فرصت دیگه بده ؟ درصورتی که فرصت داده شد میتونم از پسش بربیام؟حمایتی از بقیه بچه ها خواهم داشت یا نه ؟خلاصه به قول معروف نه پای رفتن هست نه تاب موندن
نقل قول: حالا یه سوال میپرسم اگر دوست داشتین بگین
اگر گفتین این آقا الان چیکاره است؟
نقل قول: خیلی آدم عجیبیه نه؟
نقل قول: خیلی ساده میتونست دستمون فرق کنه.
ما انتخاب نکردیم تو کدوم دسته باشیم. حتی دسته شماره ۳. تو نمیدونی اون تو چه خانواده ایه.
من دسته شماره یک بودم. ولی هر روز ناشکرم. هر روز و هر لحظه حتی همین الانم میتونم بابت شکست هام گریه کنم و ناشکری کنم
ولی این دفعه بخاطر این گریه میکنم که این همه بهم لطف شده و من هیچ نشدم.
نقل قول: نمیدونم دقیق الان باید چیکار کنم بمونم؟ برم؟ کسی اینجا حاضره اصلا به من یه فرصت دیگه بده ؟ درصورتی که فرصت داده شد میتونم از پسش بربیام؟حمایتی از بقیه بچه ها خواهم داشت یا نه ؟خلاصه به قول معروف نه پای رفتن هست نه تاب موندن
نقل قول: اگه فک میکنید اینجا براتون مفیده چرا برید؟ زندگی ک فقط خ.ا نیستاره خوب اصلا بدون انجام دادن حداقل 2 مورد کل از فعالیت هایی که توی کانون بهش پرداخته میشه، نمیشه که ترک کرد
هر کسی تو یه بخش زندگیش ممکنه دچار ضعف باشه ، مثلا یه نفر برنامه ریزیش ضعیفه
میتونه رو اون بخش کار کنه بیارتش بالا، یکی ورزش ، یکی معنویت یکی هنر، یکی تو درسا و آیندش
نقل قول: و جواب بقیه سوالاتون اینکه باید ریسک کنین
تجربه خوبیه
قلبتون میاد تو دهنتون اما میبینید چیز خاصی هم نبود ک انقدر ازش وحشت داشتم
نقل قول: الان مثلا بخوایین برید میتونید دیگه چک نکنین پروفایلتونو؟
شرط میبندم ک نمیتونید
نقل قول: پ.ن: مهر تموم شد اما همچنان موقع بیدار شدن دلم میخواد بیشتر چرت بزنممن هیچ وقت اینطوری نبودم حتی الان هم که فعلا درس نمیخونم صبح زود نهایتش7 بیدارم
مگه ادم فقط هفته اول مهر و بهار این شکلی نمیشه ؟
نقل قول: سر کلاس همش میخوابیدم اونم ردیف اولعااااااااااالی
نقل قول: مورد دیگه هم که هست اینکه تا وقتی چیز تازه ای نباشه و همیشه برای رسیدن به یه هدف موارد لازم را گفتیم چه فایده ای داره دوباره بریم همون موارد را تکرار کنیم؟به نظر من زیاده گویی هست خود من به شخصه عادت ندارم یکبار بیشتر نکته ای را بگم دفعات بعد واقعا برام اذیت کننده میشه
(1401 مهر 28، 0:21)silent scream نوشته است:من خیلی وقتا از بی کسی و تنهایی وسوسه میشم پ اورژانس پست میذارمنقل قول: مورد دیگه هم که هست اینکه تا وقتی چیز تازه ای نباشه و همیشه برای رسیدن به یه هدف موارد لازم را گفتیم چه فایده ای داره دوباره بریم همون موارد را تکرار کنیم؟به نظر من زیاده گویی هست خود من به شخصه عادت ندارم یکبار بیشتر نکته ای را بگم دفعات بعد واقعا برام اذیت کننده میشه
دقیقا؛ تکرار مکررات فایدهای نداره..
مثلا وقتی کسی اورژانس پستی میزاره من واقعا نمیدونم چی میتونم بگم، واقعا همه حرف ها و راهکارها توی چندهزار صفحه زده شده و چیز جدیدی برای ارائه نیست..
چند وقت پیش به یکی از بچهها چندتا راه حل گفتم..، چیزایی که به ذهنممیرسید و راهکار هایی که قبلا بقیه کاربرا گفته بودن..، میگفت همه اینا تکرارین و به من هیچ کمکی نمیکنن..
اونجا بود ک دیگه هیچوقت توی اورژانس پست نزاشتم:/ نه وقتایی ک خودم نیاز داشتم ن زمانی که بقیه نیاز داشتن، چرا باید بریم یه سری حرفای تکراری بزنیم که بعد مدتی تاثیری نداشته باشن؟!..
(1401 مهر 28، 12:16)*بنده پاک* نوشته است:منم خیلی وقت بود که به ارژانس پیامی نداده بود برای کمک توی اون لحظه فقط یه نفرو لازم داشتم باهاش صحبت کنم(1401 مهر 28، 0:21)silent scream نوشته است:من خیلی وقتا از بی کسی و تنهایی وسوسه میشم پ اورژانس پست میذارمنقل قول: مورد دیگه هم که هست اینکه تا وقتی چیز تازه ای نباشه و همیشه برای رسیدن به یه هدف موارد لازم را گفتیم چه فایده ای داره دوباره بریم همون موارد را تکرار کنیم؟به نظر من زیاده گویی هست خود من به شخصه عادت ندارم یکبار بیشتر نکته ای را بگم دفعات بعد واقعا برام اذیت کننده میشه
دقیقا؛ تکرار مکررات فایدهای نداره..
مثلا وقتی کسی اورژانس پستی میزاره من واقعا نمیدونم چی میتونم بگم، واقعا همه حرف ها و راهکارها توی چندهزار صفحه زده شده و چیز جدیدی برای ارائه نیست..
چند وقت پیش به یکی از بچهها چندتا راه حل گفتم..، چیزایی که به ذهنممیرسید و راهکار هایی که قبلا بقیه کاربرا گفته بودن..، میگفت همه اینا تکرارین و به من هیچ کمکی نمیکنن..
اونجا بود ک دیگه هیچوقت توی اورژانس پست نزاشتم:/ نه وقتایی ک خودم نیاز داشتم ن زمانی که بقیه نیاز داشتن، چرا باید بریم یه سری حرفای تکراری بزنیم که بعد مدتی تاثیری نداشته باشن؟!..
تقریبا ۹۰ درصد مواقع علت وسوسم همینه.
کسی نیست باهاش حرف بزنم عصبی میشم. ناراحت میشم. وسوسه میشم اورژانس پست میذارم.
راهکار نمیخوام. فقط نیاز دارم یکی ، دو کلمه باهام حرف بزنه از جو وسوسه بیام بیرون. تو فضای دیگه ای باشم. حواسمو به چیز دیگه ای پرت کنم
یعنی فقط منم که این مدلی وسوسه میشم. همه دنبال راهکارن
یه چیز دیگه هم بگم. خیلی از راهکارها شاید برامون خیلی تکراری باشه ولی واقعا بعضی از بچه های تازه وارد بلد نیستن
من از این راهکارها خیلی بلد بودم. فکر میکردم بقیه هم بلدن هیچ وقت نمیگفتم. تا اینکه نکته خوردن یه چیز خنک از یخچال تو اوج وسوسه کمک میکنه را تو اورژانس یه بار گفتم. مثل ماست.
دیدم خیلی ها بلد نیستن . یا خیلی ها میگن چه جالب.
کلا خواستم بگم ما فکر میکنیم بقبه ها میدونن ولی شاید ندونن
این همه وقت یا خودم دنبال مطلب برای ترکم. یا یکی بود نکات ترک را یادم میداد. بازم تو کانون کلی نکته برای ترک حتی کلی نکته برای زمان وسوسه یاد گرفتم.
اگر اینجا نکات ترکمون را نگیم. کجا بگیم پس؟
چقدر حرف زدم ببخشید
(1401 مهر 28، 14:10)KingAmir نوشته است: سلام رفقا حالتون چطوره؟
چند وقتیه باهاتون حرف نزدم دلم تنگ شد، گفتم یکم بیام اینجا یه اعلام حضوری کنم و از وضعیت این روزا بگم، یکی از عجیب ترین سن ها، این سن 18 سالگیه انتخاب مسیر های پیش رو تصمیم سختیه، درس ک تموم شد دیپلم رو گرفتیم، کنکور دادم دانشگاه قزوین در اومدم، خودم تهران ولی متاسفانه شرایط طوری نبود ک بتونم برم... بعد از گذشت فرصت ثبت نام تازه شرایط یکم تغییر کرد اما دیگه دیر شده بود و نشد که برم نمیدونم چرا تقدیر اینطور شد، حالا یه کاری تو یه شرکت از طرف یکی از آشنا هامون پیدا کردم، رفتم مصاحبه تا چند روز دیگه جوابش میاد که میخوان برم یا نه، قصدم این بود یه سالی ک فرصت دارم رو کار کنم و بعدش دوباره کنکور بدم و اینبار برم دانشگاه، معلوم نیس اون کار قبولم کنن یا نه، نمیدونم این روزا خیلی سردرگمم که چیکار کنم چه مسیری رو برم چون یکمم حال و اوضاع روحی روانیم خوب نیست نسبت به پشت کنکور و تو خونه موندنم موافق نیستم، با این ک کار نیمه وقتی هم دارم همین الان، اما یه فکره دیگه ای که این روزا تو سرم هست اینه که اگه این کاره جور نشد هرچی زودتر برم سربازی... من ک اول آخر باید دوسال برم سربازی، با این حالی که از خودم میبینم، خودمو آدمی نمیبینم ک فعلا بخوام بشینم تو خونه و درس بخونم بمونم خونه بدتر میشم، یا سرکار یا سربازی... کم کم ذهنمو دارم آماده سختی های سربازی هم می کنم، دور از خانواده، دور از گوشی و شرایط خاصی که داره
نقل قول: منم خیلی وقت بود که به ارژانس پیامی نداده بود برای کمک توی اون لحظه فقط یه نفرو لازم داشتم باهاش صحبت کنمدر مورد تکرار نکات هم فقط یه چیزی به ذهنم رسید.
ما هم نمیگیم که نکات ترک گفته نشه نه اتفاقا استقبال میکنیم ولی میگیم وقتی یه نکته گفته شد اگه کسی دنبالش باشه میاد میگرده توی تالارتجربیات پیداش میکنه دیگه حالا اگه یه نکته را هم توی تالار تجربیات بگیم هم تو ارژانس بگیم هم توی سایر قسمت های کانون که برای کار دیگه سازماندهی شدن خب همه چی قاطی میشه جدای از اینکه بالاخره اون شخصی که قراره راهنمایی کنه بقیه را یه جایی بالاخره خسته از بس یه نکته را بارها تکرار کرده باشه که مواردشون هم کم نیستن خیلی از افراد هستن که تجربه ترک طولانی مدت داشتن و رفتن ولی هنوز میتونیم تجربه هاشون را توی کانون پیدا کنیم