1394 مرداد 1، 17:42
ویرایش شده
"مسیری که پیش رو داشتیم ترسناک مینمود. ما نمیتوانستیم این مسیر را ببینیم و تنها چیزی که میدیدیم، کسانی بودند که قبلا این راه را طی کرده بودند. در هر لحظه که خود را بیشتر تسلیم راه پاکی میکردیم ، این احساس در ما به وجود می آمد که به مرز فراموش کشیده خواهیم شد ولی باز هم ادامه دادیم و اتفاقا برعکس، به جای اینکه تسلیم پاکی شدن، ما را بکشد وسوسه و افکار شیطانی را کشت."
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر