امتیاز موضوع:
- 16 رأی - میانگین امتیازات: 4.19
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
گروه ۲ خانمها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)
ارسالها: 5,135
تاریخ عضویت: آبا 1391
اعتبار:
438
جنسیت: خانم
1402 دي 13، 7:48
ویرایش شده
سلام سلام
عیدتون مبارکا باشه
عارفه جان ممنون از پذیرایی اون قسمت پولاش برا خودم
بقیه ش برا خودتون
تقسیم کردم عادلانه جای هیچ صحبتی هم نمی مونه
در مورد ورزش :
روحت شاد میشه به تمام معنا
مخصوصا اگر بزنی به آب و آب بازی
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,588
تاریخ عضویت: دي 1399
اعتبار:
950
جنسیت: خانم
سلام
نقل قول: چهارشنبهها روز تفریح و جوک و شوخی هست. معما و سرگرمی و بازی.
“ببخشید دیگه، خوب نشده بود” چیست؟
یکی از جملاتی که میزبان بعد شام میگه
تا مهمون ها شروع کنن به تعریف از غذاهاش.
آن چیست که چشم دارد ولی نمیبیند ؟
پا دارد ولی حرکت نمیکند ؟
بال دارد ولی پرواز نمیکند ؟
نوک دارد ولی غذا نمیخورد ؟
ﻫﯿﭻ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺨﻮﺭﻩ
ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﮐﺴﭙﻠﻮﺭﺭ، ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻪ،
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﮕﻪ !
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,588
تاریخ عضویت: دي 1399
اعتبار:
950
جنسیت: خانم
سلام و درود
نقل قول: پنجشنبهها صحبت آزاد هست. اعضا دور همدیگه جمع میشن گپ میزنن. یا هر کس یه تجربه از زندگیش که دوست داره به بقیه انتقال بده رو بگه.
سپاس شده توسط
ارسالها: 6,245
تاریخ عضویت: آذر 1398
اعتبار:
2,268
جنسیت: خانم
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,588
تاریخ عضویت: دي 1399
اعتبار:
950
جنسیت: خانم
سپاس شده توسط
ارسالها: 9,082
تاریخ عضویت: تير 1391
اعتبار:
971
جنسیت: خانم
سپاس شده توسط
ارسالها: 9,082
تاریخ عضویت: تير 1391
اعتبار:
971
جنسیت: خانم
راستی
امروز روز تجربیاته
این تجربه از آقای محسنین رو نخونی ضرر کردی
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,588
تاریخ عضویت: دي 1399
اعتبار:
950
جنسیت: خانم
سپاس شده توسط
ارسالها: 6,245
تاریخ عضویت: آذر 1398
اعتبار:
2,268
جنسیت: خانم
سلام چطورین
شما از زندگیتون راضی هستید؟
چی باعث میشه ازش راضی باشین؟
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,588
تاریخ عضویت: دي 1399
اعتبار:
950
جنسیت: خانم
(1402 دي 16، 22:03)*بنده پاک* نوشته است: سلام چطورین
شما از زندگیتون راضی هستید؟
چی باعث میشه ازش راضی باشین؟
سلام عزیزم.
من اینطوری حلش کردم:
ببین
مشکلات دو جورن
۱) می دونستم و نخواستم درست انجام بدم مشکل ایجاد شده،
۲) من کاره ای نبودم، در توانم نبوده و ایجاد شده.
اولی تقصیر خودمه و باید نتیجه بدش رو تحمل کنم و گردن کسی نندازم. می خواستم نکنم!
دومی، وجودش دلیل داره. خدا گذاشته به یک هدف مثبتی.
یوقتا برای اینه که تلاش کنم قوی تر بشم.
یوقتا گذاشته صبورتر بشم.
یوقتا گذاشته یاد بگیرم برا حلش به خدا پناه ببرم،
و ...
ولی مطمئنم دلیل خوبی داره که اگه بفهمم راضی میشم و می بینم خدا دوسم داشته. مثل قصه موسی و خضر می مونه.
وقتی اینطور فکر می کنم، مشکلات ترسناک نیستن. به خدا می سپارم که خدایا من توانایی ندارم تو منو قوی من تو بهم صبر بده تو کمکم کن پا شم. و چون مطمئنم می شنوه و وقتی با دل شکسته بگم مستجابه ته دلم حالم خوبه.
سپاس شده توسط
ارسالها: 156
تاریخ عضویت: آذر 1400
اعتبار:
109
جنسیت: خانم
سلام دخترا
خوبید؟
می بخشید من نمی تونم منظم بیام. کار توی خونه زیاده.
امروز رفتم دکتر ویزیت هم دادم بعد نوبتم ساعت 12 ظهر بود دکتر هم از 8 صبح ویزیت می کرد. بعد من نفر 9 ام بودم 12 هم تو کلینیک رسیدم. هیچی ویزیت رو دادم دیدم تازه نفر 3 رفته داخل. دیدم بخوام بشینم تا 5 عصر هم نوبتم نمی شه گفتم برگردم خونه رفتم پیش منشی دیگه ویزیت رو پس نداد و منم دیگه حوصله نداشتم بمونم برگشتم خونه.
دیروز یه اتفاقی افتاد که نمی دونم باهاش چطور باید برخورد کنم گفتم نظر شما رو بپرسم شاید کسی بتونه راهنماییم کنه. حتی اگر نباید هم کاری کنم بهم بگید.
دیروز ساعت مثلا حدودای 11 ظهر بود همسایه مون دخترشو آورد خونه ما، خودش می خواست بره جایی. دخترش 14 سالش هست. به من گفت خاله می شه گوشی ت رو بهم بدی می خوام برم سایت مدرسه مون کلاسام رو ببینم و بعدش فیلم ببینم. منم مشغول آشپزی و اینا شدم با مامانم. خلاصه تا ساعت حدودا 8 شب پیش ما بود تا مامانش اومد بردش. منم گوشی م رو برداشتم که پیام هام رو چک کنم دیدم بسته 15 گیگ که داشتم و تازه گرفته بودم داره تموم می شه. گفتم خب حتما فیلم دیده بالاخره مصرف شده. شب که دراز کشیده بودم دیدم فضای گوشیم هم پر شده. دیدید پیام می ده اونطوری. رفتم دیدم پوشه تلگرامم مثلا 12 گیگ حجمش هست باز کردم ببینم چیه دیدم کلی فیلم ناجور توشه. 12 گیگ خیلیه ها.... نمی دونم چیکار کنم به مامانش بگم؟ با خودش صحبت کنم؟ کاری نکنم و فقط دیگه نذارم بیاد خونه مون؟
به نظرم خیلی براش زوده. البته به این مشکل یعنی مشابهش قبلا برخوردم. نمی دونم داستان اونو گفتم یا نه.
به هر حال نمی شه بی تفاوت هم موند. خیلی وضعیت سختی هست.
پیش خودم می گم حتما مامانش هم می دونه که براش گوشی نگرفته اونم الان که همه درس ها اینترنتی هست.
از یه طرف هم می ترسم کتک بخوره یا از خونه فرار کنه و ...
به نظرتون چیکار کنم؟
آهان یه چیز دیگه. همه این فیلم هایی هم که گرفته بود یه سبک خاص بود که من رو به این فکر برد که ممکنه دوست پسری یا پسر عمویی پسر خاله ای چیزی داشته باشه و باهاش در ارتباط باشه. خلاصه اینم از دیروز ما.
خودمم بهتر هستم ولی به هر حال وسوسه و اینا هست ولی دارم مبارزه می کنم. مثلا همین قضیه ای که گفتم خب بالاخره یه دیدی به فیلم ها زدم که ببینم چیه.
راستی کسی دعای نور اصلی رو داره؟ متن کاملش رو می خواستم. دوستم می گه اگر 40 شب بخونی خدا هرچی بخوای بهت می ده. منتها گفتم متنش رو بده گفت از نت بگیر. راجع به این دعا هم اگر اطلاعاتی دارید که چیه و تاریخش چیه بهم بگید.
ممنونم
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,588
تاریخ عضویت: دي 1399
اعتبار:
950
جنسیت: خانم
سلام سارا جان
چه ماجرایی...
والا نمی دونم چی بگم. بگی یجور، نگی یجور.
به مامانش بگی حتی ممکنه با شما دعوا کنه که تهمت زدی... بعضی مامان ها حتی اگه بدونن تقصیر بچه خودشونه باز هم ازش دفاع می کنن و شما هم که همسایه این
من به نظرم می دونسته دخترش مشکل داره که دختر ۱۴ ساله رو تو خونه تنها نذاشته. ۱۴ ساله بچه نیست که نشه تو خونه تنها گذاشتش. حتما دلیل دیگه ای داشته.
نه من ندارم عزیزم.
سپاس شده توسط
ارسالها: 35
تاریخ عضویت: مرد 1402
اعتبار:
18
جنسیت: خانم
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,588
تاریخ عضویت: دي 1399
اعتبار:
950
جنسیت: خانم
(1402 دي 19، 0:59)Mobinaaa نوشته است: سلام
100روز خوب
سلام خواهری
مبارکه
سپاس شده توسط
ارسالها: 6,245
تاریخ عضویت: آذر 1398
اعتبار:
2,268
جنسیت: خانم
سپاس شده توسط
موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 10 مهمان