1390 شهريور 28، 10:50
1390 شهريور 29، 16:55
راست می گین بچه ها نباید دنباله این باشیم که همه از ما خوششون بیاد.........................................چون هیچوقت از ما خوششون نمیاد..............................
به نظر من کافیه به همه محبت کنی...........یا راحت تر بگم........واسه اونایی که میشناسی یا نمیشناسی مرام بزاری...............اونوقت اگر هم نخوای.....همه ازت خوششون میاد.......................یه اصل هست که من بهش اعتقاد دارم..........................اونم اینه که.................یه چیزی رو بخواه و نخواه..........................منظورم اینه که یه هدفی رو تعیین کن و در راستای اون تلاش کن ولی اصلا برات مهم نباشه که بهش برسی یا نرسی......منظورم اینه که موفق شدن در اون کار واست دغدغه نشه....بلکه تلاش بشه دغدغه اصلیت........................همین کافیه تا به هدفت برسی............................
به نظر من کافیه به همه محبت کنی...........یا راحت تر بگم........واسه اونایی که میشناسی یا نمیشناسی مرام بزاری...............اونوقت اگر هم نخوای.....همه ازت خوششون میاد.......................یه اصل هست که من بهش اعتقاد دارم..........................اونم اینه که.................یه چیزی رو بخواه و نخواه..........................منظورم اینه که یه هدفی رو تعیین کن و در راستای اون تلاش کن ولی اصلا برات مهم نباشه که بهش برسی یا نرسی......منظورم اینه که موفق شدن در اون کار واست دغدغه نشه....بلکه تلاش بشه دغدغه اصلیت........................همین کافیه تا به هدفت برسی............................
1390 شهريور 30، 21:09
هان وونگ عزیز، به نکته خوبی اشاره کردید
بهتره بگیم تقویت اعتماد به نفس تا اجتماعی شدن
در مورد مرام گذاشتن، اگر هدفمون این باشه که دیگران از ما خوششون بیاد، این باعث ضعف اعتماد به نفس میشه
موفق باشید
بهتره بگیم تقویت اعتماد به نفس تا اجتماعی شدن
در مورد مرام گذاشتن، اگر هدفمون این باشه که دیگران از ما خوششون بیاد، این باعث ضعف اعتماد به نفس میشه
موفق باشید
1390 مهر 4، 11:21
لاکی جان
از مطلبت ممنونم
اعتماد به نفس کاذب همون خود شیفتگیه یا معنی دیگه ای داره ؟
این مقاله رو هم در مورد شخصیت نمایشی پیدا کردم، به نظرم به بحثمون مربوط میشه
از مطلبت ممنونم
اعتماد به نفس کاذب همون خود شیفتگیه یا معنی دیگه ای داره ؟
این مقاله رو هم در مورد شخصیت نمایشی پیدا کردم، به نظرم به بحثمون مربوط میشه
1390 مهر 4، 11:38
راستی دوستان، من قبلا گفتم که اجتماعی شدم ، اما الآن فکر می کنم که شاید اجتماعی شدن نبوده باشه.
یه تعریف از اجتماعی شدن لازم داریم.
یه تعریف از اجتماعی شدن لازم داریم.
1390 مهر 6، 20:49
سلام
سحرگاه جان من وضعم کم از شما نیست منم با جنس مخالف نمیتونم صحبت کنم
ولی اینو میدونم تو چشماشون نگاه نکنین حرفتونو بزنین راحتترین
....................
یا غفور
سحرگاه جان من وضعم کم از شما نیست منم با جنس مخالف نمیتونم صحبت کنم
ولی اینو میدونم تو چشماشون نگاه نکنین حرفتونو بزنین راحتترین
....................
یا غفور
1390 مهر 6، 20:55
سلام دوستان کسانیکه میتونند به سحرگاه جان کمک کنند ...
(1390 مهر 6، 20:02)سحرگاه نوشته است: [ -> ]یکی بیاد منو راهنمایی کنه
من وقتی که دخترا را میبینم کپ میکنم
رنگم میپره . سرخ میشم - کبود میشم - زرد و سفید میشم
خلاصه همه میفهمن
تازه من یه عادت خیلی بد دارم . اونم اینه که وقتی زیاد استرس میگیرم . تند تند عرق میکنم . قلبم تند تند میزنه و صدای نفس کشیدنم طوری میاد که همه میتونن گوش کنن ( ولی خودم نمیتونم گوش کنم)
خلاصه چی بگم
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی کم رو هستم
همچنین اگه در این موقعه بخوام حرف بزنم. صدام اصلآ شنیده نمیشه و همچنین صدام به صوورت لرز لرز میاد
مثل یه رایو که داره کم کم باطریش تمام میشه
نمیدانم چکار کنم . تازه شنبه باید برم دانشگاه . بیشتر جمعیت کلاس دخترا هستند و همچنین باید در آنجا صحبت کنم
(1390 مهر 6، 20:18)سحرگاه نوشته است: [ -> ]اتفاقآ من یه بار امتحان کردم
با دخترایی که نه فامیل بودن نه چیزی نشتم حرف زدم ( همکلاسی بود)
تلفی و حضوری و یا با اس مس با هم در ارتباط بودیم
دیگه اصلآ برام این چیزا معنیی نداشت
ولی از وقتی که از هم جدا شدیم . بازم این عادت داره بر میگرده
1390 مهر 10، 7:37
نقل قول: یکی بیاد منو راهنمایی کنهمن هم این حالت رو دارم
من وقتی که دخترا را میبینم کپ میکنم رنگم میپره . سرخ میشم - کبود میشم - زرد و سفید میشم
بیشتر روی حرف زدنم تاثیر می گذاره
1390 مهر 10، 18:37
خود درگیری مزمن رو سرچ کردم، مطلب علمی و روانشناسی در موردش پیدا نمیشه. شاید یه اصطلاح عامیانه باشه.
چطوره تو یکی از سایتهای روانشناسی مطرحش کنیم ؟
چطوره تو یکی از سایتهای روانشناسی مطرحش کنیم ؟
1390 مهر 10، 21:38
(1390 مهر 10، 7:37)کریم نوشته است: [ -> ]نقل قول: یکی بیاد منو راهنمایی کنه من وقتی که دخترا را میبینم کپ میکنم رنگم میپره . سرخ میشم - کبود میشم - زرد و سفید میشممن هم این حالت رو دارم بیشتر روی حرف زدنم تاثیر می گذاره
این مشکل و خیلیا دارن. تازه شاید توی پسرا کمتر باشه.
رابطه مستقیمی با اعتماد به نفس داره.
ضعف اعتماد به نفس مثل ضعف زور بازوست. اگه به یه دکتر بگین بدنم ضعیفه چی کار باید بکنم میگه باید هزاران چیز در بدنتون تنظیم باشه تا قدرت بدنی خوبی داشته باشین. اعتماد به نفس هم همین طوره. باید عوامل مختلفی رو با هم داشته باشین تا اعتماد به نفستون درست بشه.
اتفاقا همون عوامل ضعف اعتماد به نفس باعث رفتن به سمت خودارضایی میشن. من قدم اول و اصلیش رو (از نظر خودم) میگم:
هدفت توی زندگی رو تعیین کن و ساعتها درباره ش فکر کن.
1390 مهر 10، 21:56
(1390 مهر 10، 21:20)lukylouk نوشته است: [ -> ]عالیهتوی اینترنت که سرچ کنیم چند تا سایت پیدا میشه، ولی دقیقا نمی دونم کدومش خوبه
ولی مگه همچین سایتی بطور فعال به زبان فارسی هم هست؟:s:
یه تلفن 148 هم شنیدم هست که تا حالا استفاده نکردم.
لاکی جان، سایت انگلیسی هم سراغ داشتی معرفی کن. میشه اون رو هم استفاده کنیم. (با گوگل ترانسلیت و ...)
1390 مهر 11، 8:04
(1390 مهر 10، 22:30)HWANWOONG نوشته است: [ -> ]خدا رو شکر که من کم حرفم و نمیخواد زیاد با دختر ها حرف بزم....خیلی جاها لازم میشه که صحبت کنید
1390 مهر 11، 16:29
سلام بچه ها
همون طور که بقیه اینجا گفتن برای این که بتونید بهتر افراد دیگه کنار بیاید احتیاج به اعتماد به نفس داریم
یعنی بیشتره این مشکلاتی که اینجا من خوندم با اعتماد به نفس به راحتی حال میشه.
اعتماد بنفس چیزیه که ما از اول نداریم و در طول زندگی با بازخوردهای مثبت یا منفی که ما از افراد گوناگون میگیریم به صورتی به دست میاریم.
افرادی که "اعتماد به نفس" دارن از نقطههای قوت و ضعف خودشون خبر دارن و سعی میکنن با ضعفشون کنار بیان. ادمهایی که اعتماد به نفسه ضعیفی دارن میتونن نقطههای ضعفشون رو بشمرن ولی از نقطههای قوتشون بی خبرن.
ادمهای که اعتماد به نفسه ضعیفی دارن نسبت به خودشون بزرگترین انتقادگرها هستن.
هرکسی از خودش انتقاد میکنه......ولی همیشه از خودتون بپرسید: آیا کسی که من رو دوست داره و من براش عزیزم هم من رو این قدر سخت انتقاد میکرد؟؟؟؟؟
نتیجه: به انتقادگر توی مغزتون بگین که باهاتون انقدر سخت رفتار نکنه.
اگه از افراد دیگه انتقاد میشین سعی کنین این انتقاد رو به دل نگیرید. هیچ وقت نباید این انتقاد رو به عنوان قضاوت شخصیت خودتون ببینید. یادتون باشه:
انتقاد چیزی در مورد شخصیت انتقادگر میگه، ولی در مورد شما نه!!!!
مثلا وقتی رئیس تون از پیراهن سبزتون انتقاد میکنه، این انتقاد چیزی در مورد شما نمیگه بلکه نشانگر اینه که رئیس تون از پیراهنهای سبز خوشش نمیاد. این انتقاد چیزی در مورد ارزش پیراهن نمیگه بلکه فقط به معنی اینه که رئیس تون به دلایلی که حتما خودش هم نمیدونه از پیراهنهای سبز خوشش نمیاد.
این انتقاد حالا در مورد شخصیت شما چی میگه؟؟؟؟هیچی!!!
پس اعتماد به نفس تون رو وابسته به نظر دیگران نکنین .
خودتون رو همون طور که هستین بپذیرین، با تمام نقطههای قوت و ضعف.
هیچ کسی پرفکتperfect ( عالی) نیست. همین ضعفها شخصیت شما رو درست کردن، اگه اونها نباشن شما دیگه خودتون نیستید. من و شما به خاطره این ضعف هامون استثنائی هستیم. اگه دیگران شما رو به خاطره این ضعفهاتون نمیخوان بپذیرن، خوب نپذیرن. اجتماعی یعنی چی؟؟؟؟
یعنی جمعی از افرادی که مثل هم هستن. سعی نکنید خودتون رو به خاطره دیگران تغییر بدین.
سعی کنید با ضعفهاتون کنار بیاید و کنترللشون کنید. ولی این که بخواید شخصیتتون رو به خاطر "اجتماعی" شدن تغییر بدین به نظرم احمقانست.
اگر هم به زور اجتماع وارد بشین هیچ وقت واقعا خوشبخت نمیشید چون اونها با شما فرق دارن.
شما باید دنبال کسانی بگردید که مثل شما هستن تا واقعا خوشبخت شید.
هر چیز دیگهای احمقانست
همون طور که بقیه اینجا گفتن برای این که بتونید بهتر افراد دیگه کنار بیاید احتیاج به اعتماد به نفس داریم
یعنی بیشتره این مشکلاتی که اینجا من خوندم با اعتماد به نفس به راحتی حال میشه.
اعتماد بنفس چیزیه که ما از اول نداریم و در طول زندگی با بازخوردهای مثبت یا منفی که ما از افراد گوناگون میگیریم به صورتی به دست میاریم.
افرادی که "اعتماد به نفس" دارن از نقطههای قوت و ضعف خودشون خبر دارن و سعی میکنن با ضعفشون کنار بیان. ادمهایی که اعتماد به نفسه ضعیفی دارن میتونن نقطههای ضعفشون رو بشمرن ولی از نقطههای قوتشون بی خبرن.
ادمهای که اعتماد به نفسه ضعیفی دارن نسبت به خودشون بزرگترین انتقادگرها هستن.
هرکسی از خودش انتقاد میکنه......ولی همیشه از خودتون بپرسید: آیا کسی که من رو دوست داره و من براش عزیزم هم من رو این قدر سخت انتقاد میکرد؟؟؟؟؟
نتیجه: به انتقادگر توی مغزتون بگین که باهاتون انقدر سخت رفتار نکنه.
اگه از افراد دیگه انتقاد میشین سعی کنین این انتقاد رو به دل نگیرید. هیچ وقت نباید این انتقاد رو به عنوان قضاوت شخصیت خودتون ببینید. یادتون باشه:
انتقاد چیزی در مورد شخصیت انتقادگر میگه، ولی در مورد شما نه!!!!
مثلا وقتی رئیس تون از پیراهن سبزتون انتقاد میکنه، این انتقاد چیزی در مورد شما نمیگه بلکه نشانگر اینه که رئیس تون از پیراهنهای سبز خوشش نمیاد. این انتقاد چیزی در مورد ارزش پیراهن نمیگه بلکه فقط به معنی اینه که رئیس تون به دلایلی که حتما خودش هم نمیدونه از پیراهنهای سبز خوشش نمیاد.
این انتقاد حالا در مورد شخصیت شما چی میگه؟؟؟؟هیچی!!!
پس اعتماد به نفس تون رو وابسته به نظر دیگران نکنین .
خودتون رو همون طور که هستین بپذیرین، با تمام نقطههای قوت و ضعف.
هیچ کسی پرفکتperfect ( عالی) نیست. همین ضعفها شخصیت شما رو درست کردن، اگه اونها نباشن شما دیگه خودتون نیستید. من و شما به خاطره این ضعف هامون استثنائی هستیم. اگه دیگران شما رو به خاطره این ضعفهاتون نمیخوان بپذیرن، خوب نپذیرن. اجتماعی یعنی چی؟؟؟؟
یعنی جمعی از افرادی که مثل هم هستن. سعی نکنید خودتون رو به خاطره دیگران تغییر بدین.
سعی کنید با ضعفهاتون کنار بیاید و کنترللشون کنید. ولی این که بخواید شخصیتتون رو به خاطر "اجتماعی" شدن تغییر بدین به نظرم احمقانست.
اگر هم به زور اجتماع وارد بشین هیچ وقت واقعا خوشبخت نمیشید چون اونها با شما فرق دارن.
شما باید دنبال کسانی بگردید که مثل شما هستن تا واقعا خوشبخت شید.
هر چیز دیگهای احمقانست
1390 مهر 11، 17:16
(1390 مهر 11، 17:09)HWANWOONG نوشته است: [ -> ]ما که گفتیم کم حرفیم درست ...
ولی اطلاعاتم در حد خداسسسسسسسسسسسست
کم حرفی من ذاتی اگر هم با کسی سر صحبت رو باز کنم پشیمون میشه
منم از پر حرفی متنفررررم
نمیخوام با حرف زدن دهن دیگران رو .........کنم.
سعی نکن خودت رو به خاطره دیگران تغییر بدی
سعی کن با کم حرفیت کنار بیای.
وابسته به دیگران نباش که همش با خودت بگی: وای دیگران در موردم چی فکر میکنن.....
خودت باش، همون HWANWOONG کم حرف
یه نگاهی به پست آخریم بزنی توضیح دادم
1390 مهر 11، 18:19
من معتقدم آدم انعطاف پذیر باشه بهتره....................یه جاهایی کم حرف بزنه.................یه جاهایی به مقداره لازم....................یه جاهایی هم زیاد........................
وقتی من میبینم طرف حسابم چار تا آدمن که دو برابر من سن دارن..................به نظرتون میشه پر حرفی کرد؟.................نه.......................البته میشه پر حرفی کرد ولی اصلا فک نکنم به مزاقشون خوش بیاد.....................پیش خودشون میگن:تو یه علف بچه چی چی میدونی؟.........................ولی تو این شرایط من سعی میکنم اول طرف مقابل سر صحبتو باز کنه مگه تو شرایط خاص که اونوقت خودم سر صحبتو باز میکنم...................................
یا مثلا یه موقعی دوستت نیاز داره تو کمکش کنی....................یه مشکل بزرگ واسش پیش اومده.....یه جا کز کرده نشسته.................اونجا از نظر من تا می تونی باید بهش امید بدی.............چون این روزا با چار تا کلمه ی :خوب میشه و امیدتو از دست نده و این جور چیزا طرف راضی نمیشه...................
من پیش خودم پر حرفی رو اینطور معنی کردم که یه جایی طرف با صحبتای تو حال نمیکنه و تو در کمال پر رویی به حرفات ادامه بدی........................
زیاد حرف زدن به نظر من تا جایی که اعصاب بقیه رو بهم نریزه اشکالی نداره.....................همین امروز دوتا دوست تو اتوبوس دانشگاه نزدیک یک ساعت با هم حرف زدن............کلی خاطره و چیزای خنده دار.............کلی هم خوشحال......................اونچیزی که منه آدم و اذیت میکنه زیاد حرف زدن با من نیست.............بد حرف زدن با منه..........بی احترامی به منه..............پشت سر من حرف زدنه................بی ملاحظگی نسبت به منه....................
شوخی بکنیم ولی تا حدی.................من خودم شاید زیاد پیش اومده بادوستام شوخی کنم ولی تا یه حدی.............مگر اینکه با طرف صمیمی باشم که اون بحثش جداست
من سعی میکنم به حالت چهره ی طرف نگاه کنم ببینم شرایط مناسبه به حرفام ادامه بدم یا نه.................
بعضی اوقات پیش خودم فک می کنم که اینجا بیشتر از اینکه به بحث نیاز داشته باشه بیشتر نیاز به آموزش داره.......................کاش میشد اگی کسی کتابی در مورد صحبت کردن.........یا اعتماد به نفس..یا نحوه ارتباط داره...بیادو مطالبشو اینجا بزاره........................
ما ها آدمای متفاوت با اخلاق و سلیقه های متفاوتیم.....................من دوست دارم زودتر سلام کنم................یکی دوست داره دیرتر...........یکی دوست داره اصلا سلام نکنه
یکی میخنده..................یکی خیلی جدیه..................
یکی مردم و دوست داره...یکی نه.................یکی بدبینه.........یکی خوشبینه...........................به نظرتون اینا تو نحوه ی ارتباط تاثیر نمیذاره؟...............
به نظرتون اینکه مثلا من بدبینم باعث نمیشه که کمتر با دیگران صحبت کنم؟..........که مثلا نکنه طرف تو زرد از آب در بیاد...............که مثلا ممکنه افسوس بخورم که این چه رفیقه بی خودی بود من گیر آوردم...............
یا اینکه مثلا من جدی باشمو انتظار داشته باشم دامنه ارتباطم وسیع باشه.....................
اینا همه سلیقه ای یه.........................من نمیتونم به کسی تحمیل کنم شما باید زیاد حرف بزنی شما باید کم..................چون اصلا فک نمیکنم مشکل از اونجا آب بخوره.....................
وقتی من میبینم طرف حسابم چار تا آدمن که دو برابر من سن دارن..................به نظرتون میشه پر حرفی کرد؟.................نه.......................البته میشه پر حرفی کرد ولی اصلا فک نکنم به مزاقشون خوش بیاد.....................پیش خودشون میگن:تو یه علف بچه چی چی میدونی؟.........................ولی تو این شرایط من سعی میکنم اول طرف مقابل سر صحبتو باز کنه مگه تو شرایط خاص که اونوقت خودم سر صحبتو باز میکنم...................................
یا مثلا یه موقعی دوستت نیاز داره تو کمکش کنی....................یه مشکل بزرگ واسش پیش اومده.....یه جا کز کرده نشسته.................اونجا از نظر من تا می تونی باید بهش امید بدی.............چون این روزا با چار تا کلمه ی :خوب میشه و امیدتو از دست نده و این جور چیزا طرف راضی نمیشه...................
من پیش خودم پر حرفی رو اینطور معنی کردم که یه جایی طرف با صحبتای تو حال نمیکنه و تو در کمال پر رویی به حرفات ادامه بدی........................
زیاد حرف زدن به نظر من تا جایی که اعصاب بقیه رو بهم نریزه اشکالی نداره.....................همین امروز دوتا دوست تو اتوبوس دانشگاه نزدیک یک ساعت با هم حرف زدن............کلی خاطره و چیزای خنده دار.............کلی هم خوشحال......................اونچیزی که منه آدم و اذیت میکنه زیاد حرف زدن با من نیست.............بد حرف زدن با منه..........بی احترامی به منه..............پشت سر من حرف زدنه................بی ملاحظگی نسبت به منه....................
شوخی بکنیم ولی تا حدی.................من خودم شاید زیاد پیش اومده بادوستام شوخی کنم ولی تا یه حدی.............مگر اینکه با طرف صمیمی باشم که اون بحثش جداست
من سعی میکنم به حالت چهره ی طرف نگاه کنم ببینم شرایط مناسبه به حرفام ادامه بدم یا نه.................
بعضی اوقات پیش خودم فک می کنم که اینجا بیشتر از اینکه به بحث نیاز داشته باشه بیشتر نیاز به آموزش داره.......................کاش میشد اگی کسی کتابی در مورد صحبت کردن.........یا اعتماد به نفس..یا نحوه ارتباط داره...بیادو مطالبشو اینجا بزاره........................
ما ها آدمای متفاوت با اخلاق و سلیقه های متفاوتیم.....................من دوست دارم زودتر سلام کنم................یکی دوست داره دیرتر...........یکی دوست داره اصلا سلام نکنه
یکی میخنده..................یکی خیلی جدیه..................
یکی مردم و دوست داره...یکی نه.................یکی بدبینه.........یکی خوشبینه...........................به نظرتون اینا تو نحوه ی ارتباط تاثیر نمیذاره؟...............
به نظرتون اینکه مثلا من بدبینم باعث نمیشه که کمتر با دیگران صحبت کنم؟..........که مثلا نکنه طرف تو زرد از آب در بیاد...............که مثلا ممکنه افسوس بخورم که این چه رفیقه بی خودی بود من گیر آوردم...............
یا اینکه مثلا من جدی باشمو انتظار داشته باشم دامنه ارتباطم وسیع باشه.....................
اینا همه سلیقه ای یه.........................من نمیتونم به کسی تحمیل کنم شما باید زیاد حرف بزنی شما باید کم..................چون اصلا فک نمیکنم مشکل از اونجا آب بخوره.....................