کانون

نسخه‌ی کامل: اگه می خوای اجتماعی بشی بیا اینجا
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
(1391 شهريور 14، 13:57)می توانم نوشته است: [ -> ]راستش منم فکر می کنم اینکه ادم خیلی کنار بکشه اشتباهه
شاید لازمه ما یاد بگیریم روابطمون با هر کسی فارغ ازجنسیتش یه رابطه است با یه انسان من فکر می کنم عادی بودن خیلی بهتره
تا اینکه بخوایم خیلی سر پایین بندازیم و اینا

خب از اونجایی که محتاطم تمام شرایط رو در نظر میگیرم.....

1-میتونم عادی رفتار کنم....
2-میتونم خشک رفتار کنم
3-میتونم اصلا رفتار نکنم
4-میتونم بذارم موقعش که رسید برم سراغ ارتباط.

(البته بحث سره اینه که اونایی که مثل من شماره 4 رو انتخاب کردن نمیتونن درست رفتار کنن چون یاد نگرفتن..........که من پیشنهادی ندیدم که کمک بکنه...)


بعدش میام یه نیگا میکنم به تجربه ی دیگران......ببینم اونا چیکار کردن........خب خشک رفتار کردن خب بیهوده ست....یه جورایی خودمو گول میزنم که صرفا دارم رفتار میکنم.....

میتونم عادی باشم.......اینجا یه سری ها از اینوره بوم میوفتن یه سری از اونوره بوم.....کلا از حالت عادی در میاد.......ولی خب استثنائات هم داریم

3 که وضعش مشخصه.....من بگم موافقم همه میاین منو میزنین......4fvfcja

من فعلا گزینه 4 رو باهاش کنار اومدم و راضی هستم.....

ولی یاور کنید رفقا اگه بتونید منو قانع کنید تجدید نظر میکنم.........Khansariha (18)
نقل قول: پیش داوری نکن داداش[تصویر:  e.gif]


دقیقا همین حس به من دست داده بود که بلافاصله اون جمله رو ویرایش کردم ولی مثل اینکه رو هوا زدی......4fvfcja


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خب بیشتر داریم اخلاق های همدیگه رو رو میکنیم............
خب مباحثه برای اینکه به حالت مچ گیری نکشه......من نمیگم چه گلی به سره کسی زدم.......4fvfcja
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خب من تو مرحله ی بعد به خودم میگم هدف از این کارم چیه؟؟

بیا به من بگو هدف از ارتباط با جنس مخالف چیه؟؟؟..............که صرفا عادی رفتار کنیم.......
میدونستی برادر ارتباط داشتن هم صرفا برای رفع نیازه درونیه.....(نه صرفا شهوت)......کاری به مرد و زن بودن طرف مقابل ندارم.......
اگه من فقط بخوام با جنس مخالف عادی رفتار کنم که عادی به نظر بیام احساس میکنم نمی ارزه واسش وقت بذارم......
سوال بعدیم......شما عادی رفتار کردنو با جنس مخالفو چی میدونی؟؟؟..........سلام علیکم....احوال شما........درس چطور پیش میره.........از این قبیل سوالاست؟؟؟؟

سوال میکنم البته ........سعی در تحمیل جمله های خودم ندارم.....تاق زدنه تجربست صرفا......

من که به اندازه کافی اجتماعی تشریف دارم اگه سوالی در این مورد داشتید در خدمتمKhansariha (48)
خب فرشاد جان شما بیا بگو چیکار میکنی که حس میکنی اجتماعی هستی؟؟Khansariha (56)
صرفا یه حسه یا وقتی میگی اجتماعی هستی یاده عمل یا کاری میفتی؟
درود بر شما دوست پاک دامن.....Khansariha (18)
سلام دورود
عجب بحثی میکنید شماها !!!! clapping
مشکل من اینه که نمیتونم کسی رو بیشتر از 4 دقیقه تنهایی کنار خودم نگه دارم. 4fvfcja خیلی سریع به یه بهانه که گاهی بدجور مسخرست از کنارم دور میشن.

در ضمن دانشجو ترم 5 هستم ولی شاید باورتون نشه ولی تا به حال با هیچ دختری حتی دقیقه ای رابطه گفتاری نداشتم.
یه سری از افراد حس میکنن به این رابطه نیاز ندارن پس هیچ تلاشی نمیکنن ولی من حس میکنم نیاز به یه رابطه دارم و عدم موفقیت تو این زمینه منو خیلی ضعیف کرده به طوری که تو رابطه با بقیه (پسر ها) هم مشکل پیدا کردم. 13
خب دوست من....یه خورده از ارده ت کمک بگیر....بهش اعتماد کنی تو رو به خیلی جاها میرسونه.......

یه دو دوتا چار تا کن ببین چیکار میتونی بکنی واسه حل مشکل......

اوایل میتونی تقلید کنی از دیگران ببینی که چیکار میکنن که یکی رو کنار خودشون نیگه میدارن.........

از دو کیلومتری که دوستتو میبینی لبخند بزن........باهاش محکم دست بده.......به هر کدوم جدا و محکم سلام کن.......پر انرژی ظاهر شو حتی اون روزایی که خسته ای میتونی اداشو در بیاری.......

وقتی دیدی دیگه کاری واسه انجام دادن نیست یا حرفی نیست وضعیت رو تغییر بدین پاشین برین یه جای دیگه.....پیشنهاد بده برین بیرون یه چیزی بخورین......

در مورد ارتباط با دختر من اظهار نظر نمیکنم.......
راستی یه چیزی یادم اومد الان 4fvfcja.
یه بار با خودم نشستم فک کردم دیدم منم اگه جای یه دختر بودم یه آدم کچل 165 سانتی رو انتخاب نمیکردم 1744337bve7cd1t81.
خدایاااااااااااااااااا اگه قضیه جام بلا و این حرفاست این خ ا چی بود دیگه ما درگیرش شدیم .
شانسم نداشتم از بچگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگی
بعد میگن کچل ها خوش شانسن wacko2
حاالا شما هی بگین تغییر سبک رفتار و این حرفا. 13 بابااااااااااااااااااااااااا به خدا جواب نمیده.
بیخیال این حرفارو بچه ها خیلی لذت میبرم میبینم همه دارن تلاش میکنن. از این چیزا فقط تو ایران پیدا میشه. ایول بچه های ایرونی.
41414141414141414141
آدم اگه تو کارش موفق باشه همه بهش احترام میذارن......

خیلی تو نخ چیزی نباش......میدونم شاید احساس ترسه که میاد سراغ آدم ولی خب نباید زیاد بهش توجه کرد

یه قاعده هست که میگه:تو چیزی که هستی بهترین باش.......در همون حدی که هستی بهترین باش......

به خدا ناشکریه!..........همین قدر که تن سالم باشه باید کلامونو بندازیم هوااااا....به خداااا.....53258zu2qvp1d9v

جنبه نصیحتی نگیره(گرفت البته!4fvfcja) چون خودمم بعضی اوقات مبتلا به این رفتار ها میشم ولی خب بعضی اوقات تو تلویزیون و مجله وقتی میبینم یارو دست نداره یا پا نداره....چه کارایی میکنه میرم تو توهم که سهیل خاک تو سرت.......4fvfcja
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نقل قول: بیخیال این حرفارو بچه ها خیلی لذت میبرم میبینم همه دارن تلاش میکنن. از این چیزا فقط تو ایران پیدا میشه. ایول بچه های ایرونی.


ایرانی جماعته که تو همه چی فضولی میکنه دیگه ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم...4fvfcja...داریم به هم تو ترک کمک میکنیم....4fvfcja

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

راستی گفتی کچل.........تو کچلا آدم های دوست داشتنی میشناسم.......4fvfcja

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در کل من نظرم اینه شما راهه خودتو برو........بعد بذار خدا هر چی خیره بندازه تو راهت....Khansariha (46).....هیجان هم داره.....آینده ی مبهم.....جالبه نه؟317
(1391 شهريور 16، 22:51)soheil70 نوشته است: [ -> ]راستی گفتی کچل.........تو کچلا آدم های دوست داشتنی میشناسم.......4fvfcja
شفقتو که نمی گی ؟ 4fvfcja

آقا خیالت جمع ، هیچ کی به خاطر کچلی از آدم فرار نمیکنه . اقلّا هیچ پسری این کارو نمی کنه53258zu2qvp1d9v
(1391 شهريور 18، 23:13)Amirhossein18 نوشته است: [ -> ]
(1391 شهريور 16، 22:51)soheil70 نوشته است: [ -> ]راستی گفتی کچل.........تو کچلا آدم های دوست داشتنی میشناسم.......4fvfcja
شفقتو که نمی گی ؟ 4fvfcja

آقا خیالت جمع ، هیچ کی به خاطر کچلی از آدم فرار نمیکنه . اقلّا هیچ پسری این کارو نمی کنه53258zu2qvp1d9v

من دوست داشتنی تر از دومیری ندیدم....4fvfcja
شفقت کیه بابا.......4fvfcja


ـــــــــــــــــــــــــــــ

هــــــــــــــــــــــــــــــی......53258zu2qvp1d9v

داشتم به این فک میکردم که اجتماعی شدن هم معناهای متفاوتی داره

شاید یه آدم کم حرف اجتماعی شدن رو تو معاشرت مناسب با دیگران یا به قولی کمپوت شخصیت بودن میدونه

شایدم یه آدم پرحرف اجتماعی بودن رو تو بذله گویی و شوخی میدونه......

ولی نظر من تعادل ایجاد کردن بین ایناست..........

اینارو نوشتم اسپم نشه........
سلام
راهکاری برای صحبت کردن و ارائه بحث با اعتماد به نفس کامل و بدون استرس در یک جمع آکادمیک ارائه بدید ؟
من خودم به شخصه می خوام تو یک جمع یا جلسه خصوصا اگه تو جمع شخص مهمی حضور داشته باشه صحبت کنم سرتا پام رو استرس می گیره و خودم رو گم می کنم ! خوب نمی تونم صحبت کنم به نظرتون چکار کنم ؟
دقیــــــــــــقا من هم مشکل اقای تندیس رو دارم22البته همیشه بر این باور که با گذشت زمان درست میشه . .42
سلام

تندیس جان

یادمه توی کتاب پیش دانشگاهی زبان یک درس درین باره بود

میگفت در طول روز جلو آینه با خودتون تمرین کنید و فکر کنید الان جلوی یک جمع کثیر هستید

قبل از شروع به محل برید و یکم اونجا چرخ بزنید تا با فضای اونجا متچ بشید

یادمه میگفت به مطلبتون احاطه کامل داشته باشید

ارتباط چشمی با همه برقرار کنید

شوخ طبعی کنید تا حضار باهاتون احساس راحتی کنن اما جلف نباشه

اینم تجربه منه وقتی که خنده رو باشی و لبخند داشته باشی خیلی چیزا حله

قبل از شروع هم به خدا توکل کن و ذکر بگو تا قلبت آروم باشه



یا علی
(1391 آذر 15، 23:37)تندیس نوشته است: [ -> ]سلام
راهکاری برای صحبت کردن و ارائه بحث با اعتماد به نفس کامل و بدون استرس در یک جمع آکادمیک ارائه بدید ؟
من خودم به شخصه می خوام تو یک جمع یا جلسه خصوصا اگه تو جمع شخص مهمی حضور داشته باشه صحبت کنم سرتا پام رو استرس می گیره و خودم رو گم می کنم ! خوب نمی تونم صحبت کنم به نظرتون چکار کنم ؟

دوست عزیز..

این ترس رو همه تجربه کردن و میکنن....پس تنها نیستی...

آدمهای کمال گرا هم این ترس رو از همه بیشتر تجربه میکنن....چرا؟؟

چون دوست دارن سخنرانی شون به نحو احسن انجام بگیره و هیچ اشتباهی نداشته باشن....

یکی تعریف میکرد(از زبون خودش میگم):

یادمه استاد بهم گفت بیا جلو در مورد این موضوع صحبت کن و من بهش میگفتم نمیتونم...نمیشه و جواب رد بهش میدادم....استاد در جواب بهم گفت:چرا میتونی.....منتها مغروری و خودت خبر نداری.....
ـــــــــــ
اینم تجربه ی اولین سخنرانی من تو دانشگاه:


یادمه خودم پارسال بر این ترسم غلبه کردم.....یه کنفرانسی بود در مورد یک درس که جلو چل پنجاه تا دانشجو باید انجام میشد که من تونستم از پسش بر بیام.....

خیلی میترسیدم.....یعنی واقعا به تمام معنا استرس داشتم...یادمه کتاب "سخنرانی موفق" برایان تریسی رو هم کامل خونده بودم بلکه فرجی بشه.....از بیشتر نکاتشم استفاده کردم.....و تا لحظه ی آخر هم استرس داشتم......

شب قبلش اونقد رو متن صحبتم کار کرده بودم که نگو!!

آخر کار استاد ازم راضی بود

به نظر خودم رمز موفقیتمم این بود:

بلند صحبت کردن.....

لبخند زدن به متلک های بعضی دوستان..(که نشون بده اعتماد به نفس داری...هر چند خودت هم باور نداشته باشی!)

استفاده از نکات جالب مربوط به درس برای ایجاد جذابیت....

بدون تپق صحبت کردن و همچنین بدون لرزش صدا(به خاطر تمرینی که شب قبل انجام داده بودم ..)

و به شنونده ها مستقیم نگاه کردن یا همون ارتباط چشمی...

ــــــــــــــــــــــــــ
ضمنا استرس بعد از یکی دو دقیقه ی اول تازه یه خورده کمتر شده بود و ریلکس تر شدم....

یعنی اینکه تو هر چقدر هم که تلاش کنی نمیتونی این استرس رو از بین ببری...پس دنبال این

نباش....


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خب حالا میخوام اینو بهت بگم:

اون کنفرانس کوچیک و چند دقیقه ای و تشویقی که استادم بهم کرد باعث شد که اعتماد به نفسم بیشتر بشه....طوری که واسه یه درس دیگه هم تو همون هفته کنفرانس دادم....اینم بگم که من واقعا از صحبت کردن تو یه جمع مهم خیلی میترسیدم.......

ولی همون روز واسه من شد یه نقطه ی عطف تا به ترسم غلبه کنم.....

پس دوست من راهکارش اینه که یه بار اینکارو انجام بدی تا ترست بریزه......اونوقت دیگه تو هیچ جمعی از اظهار نظر نمیترسی.....

یادمه روزای قبل از سخنرانیم سرمو بالا میگرفتم تا به خودم و دیگران نشون بدن اعتماد به نفس دارم.....

یه نکته ی دیگه اینکه سعی کن اولین بارت عالی باشه....

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اینایی که نوشتم تجربم بود.....

یکی میگفت شنیدن کی بود مانند دیدن.....منم میگم شنیدن و دیدن و فکر کردن و تخیل کردن و

اینا.......... کی بود مانند انجام دادن!!!!









(1391 آذر 16، 0:06)ترلان نوشته است: [ -> ]دقیــــــــــــقا من هم مشکل اقای تندیس رو دارم22البته همیشه بر این باور که با گذشت زمان درست میشه . .42

گذشت زمان هم شاید یه کمکایی بکنه......

ولی به قول یکی روزه ی شک دار نگیریم.......مستقیم بریم تو دهن شیر...به قول حضرت علی

بیفتیم تو اون کاری که ازش میترسیم تا ترسمون بریزه و ببینیم که چقدر الکی بابت چیزایی که

اهمیت ندارن عمرمون رو از دست دادیم....





و من الله توفیق...
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21