خانوم رعنا
هممون تو زندگی با اطرافیانمون مشکل پیدا میکنیم
از پدر و مادر گرفته تا دوست و فامیل و آشنا
یکی از بهترین کارها اینه که سعی نکنیم اخلاق و رفتار اونها رو تغییر بدیم
اونها با همین ها بزرگ شده ان پس برای اینکه تنش و مشکلاتمون کم بشه سعی کنیم اونا رو همونجوری که هستن بپذیریم
ما تنها شخصی که باید به فکر تغییرش باشیم خودمونیم
ما اگه فرکانس شخصیتیمونو بالا ببریم اطرافیانمون یا سعی میکنن که خودشونو به فرکانس ما برسونن یا اینکه از زندگیمون حدف میشن این قانون طبیعته
همه کسایی که الان تو زندگیمونن به این دلیله که باهاشون هم فرکانسیم اگه میخوایم آدم های دیگه ای به زندگیمون بیاد باید فرکانسمونو تغییر بدیم
و یه نکته میخوام بگم
قدر نعمت پدر و مادر رو بدونیم این دوتا خیلی خیلی فرق دارن با بقیه آدمای زندگیمون
هرچند شاید باهاشون خوب نیستیم ولی باز قدرشونو بدونیم
بعضی وقتا خیلی زود دیر میشه
و اونوقت حسرتش تا عمق وجودمون میسوزنه
ما تا ابد زنده نیستیم هیچکس تا ابد زنده نیست و از چند لحظه بعدمون خبر نداریم پس همین حالا از نفس هایی که میکشیم بهترین استفاده رو ببریم شاید برای نفس بعدی مجالی نباشد همین حالا بگیم که دوستشون داریم همین حالا بشینیم فقط نگاهشون کنیم به صداشون گوش بدیم بعدا حسرتش خیلی کشندس
من اینو تجربه کردم وقتی مامان بزرگم از پیشمون رفت و دیگه هیچوقت هیچ چیزی حسرتشو جبران نمیکنه
من همیشه این جمله رو اول صبح وقتی از خواب بیدار میشم با خودم میگم اگه امروز آخرین روز زندگیت بود چیکار میکردی؟
و همین باعث میشه سعی کنم این وقتمو به پوچی نگذرونم
خیلی حیفه
قدر هر لحظتونو بدونین هیچی قابل پیش بینی نیست
بسی ممنونم آقا هادی
من نکته جدیدی فهمیدم. واقعا ادمایی که حس تنفر را نسبت بهشون دارم ، ادمایی ان که خیلی خیلی دوسشون دارم.
حس عجیبیه. تنفر و دوست داشتن با هم. حتی نمیدونم چرا دوسشون دارم.
خیلی وقتا احساس میکنم این من نیستم که این حس تنفر را ازشون دارم
انگار من نیستم انگار ذهنمه
خودش چند تا عکس العمل رفتاری از فرد مقابل را برای خودش ذخیره کرده همشم مرور میکنه و هی این حس تنفر را بیشتر میکنه
خیلی حس عجیبیه نمیتونم درست توصیفش کنم
ولی حس بدیه. کلا دوسشون دارم ولی در یه زمان های خاص واقعا ازشون متنفرم. حتی دلم نمیخواد صداشون را بشنوم. یا حتی نگاهشون کتم. معمولا وقتی ذهنم خاطره بد را به یاد میاره این مدلی میشم. یا یه دفعه ای بی خودی حس تنفر در درونم شروع میشه. خیلی زورش زیاده.اشتباهات آدم ها را پررنگ تر از خوبی هاشون نشون میده. جوری که هر چی فکر میکنم نمیتونم خوبی های طرف مقابل را پیدا کنم.
خیلی وقته سعی کردم بهش رسیدگی کنم درست بشه.
از پسش بر نمیام
ممنونم برای نکته هایی که گفتین. تشکر
من میدونم اون دنیا باید بابت این حس تنفر جواب پس بدم. مخصوصا حس تنفر به پدر و مادرم .برای همین کمک میخوام
(1400 بهمن 18، 23:18)_رعنا_ نوشته است: [ -> ]بسی ممنونم آقا هادی
من نکته جدیدی فهمیدم. واقعا ادمایی که حس تنفر را نسبت بهشون دارم ، ادمایی ان که خیلی خیلی دوسشون دارم.
حس عجیبیه. تنفر و دوست داشتن با هم. حتی نمیدونم چرا دوسشون دارم.
خیلی وقتا احساس میکنم این من نیستم که این حس تنفر را ازشون دارم
انگار من نیستم انگار ذهنمه
خودش چند تا عکس العمل رفتاری از فرد مقابل را برای خودش ذخیره کرده همشم مرور میکنه و هی این حس تنفر را بیشتر میکنه
خیلی حس عجیبیه نمیتونم درست توصیفش کنم
ولی حس بدیه. کلا دوسشون دارم ولی در یه زمان های خاص واقعا ازشون متنفرم. حتی دلم نمیخواد صداشون را بشنوم. یا حتی نگاهشون کتم. معمولا وقتی ذهنم خاطره بد را به یاد میاره این مدلی میشم. یا یه دفعه ای بی خودی حس تنفر در درونم شروع میشه. خیلی زورش زیاده.اشتباهات آدم ها را پررنگ تر از خوبی هاشون نشون میده. جوری که هر چی فکر میکنم نمیتونم خوبی های طرف مقابل را پیدا کنم.
خیلی وقته سعی کردم بهش رسیدگی کنم درست بشه.
از پسش بر نمیام
ممنونم برای نکته هایی که گفتین. تشکر
من میدونم اون دنیا باید بابت این حس تنفر جواب پس بدم. مخصوصا حس تنفر به پدر و مادرم .برای همین کمک میخوام
خواهش میکنم خانوم رعنا
عشق بعضا نفرت میاره درسته
وقتی از عشق به درستی مراقبت نکنی و آسیب ببینه آخرش خیلی ضرر میرسونه شاید از شدت دوست داشتن نفرت ایجاد کنه
شما برگردین به اول رابطه و سعی کنین دوباره این رابطه ها رو بسازین اینبار با دیدگاه جدیدتر یکم بیشتر از این عشق مراقبت کنین
پدر و مادر ارزش داره که برای عشقشون بجنگیم تلاش کنیم که باهم دیگه حالمون خوب باشه
شکرگزار وجودشون باشیم و بپذیریمشون با همه کم و کاستی و عیب هاشون
ساختارهای ذهنی خودمون رو میتونیم عوض کنیم و بیشتر اطرافیانمون رو دوست داشته باشیم تلاش کنیم این کار واقعا شدنیه
یه چیز هم هست یکم بیشتر مثبت حرف بزنیم
همین تکرار کلمه تنفر خودش حس تنفر میاره کلمات بار معنایی دارن مراقبشون باشیم
بشینیم در موردشون مثبت بنویسیم اولش سخته ولی کم کم دلمون باز میشه و چیز های جدیدی میبینیم
بالاتر کتاب معجزه شکرگزاری رو معرفی کردن دوستان
اگه تونستین حتما یه بار بخونینش خیلی کتاب خوبیه
بسی ممنونم آقا هادی
نقل قول: عشق بعضا نفرت میاره درسته
من تا حالا اینجوری بهش نگاه نکرده بودم
نقل قول: ساختارهای ذهنی خودمون رو میتونیم عوض کنیم و بیشتر اطرافیانمون رو دوست داشته باشیم تلاش کنیم این کار واقعا شدنیه
کار سختیه به گمانم.
به قول آقا مجید یه شبه نیومده که یه شبه هم درست بشه.
ولی فکر کنم با تمرین درست بشه
بسی ممنونم.
فکر نمیکردم برای این مشکلم خواندن کتاب شکرگذاری بهم پیشنهاد بشه.
باشه سعی میکنم بخوانمش
بسی ممنونم
سلام دوستان
نمیدونستم این ها رو بایستی کجا نوشت چون هم گلایه ان هم درد و دل
چند روزی هست که به جمع شما اضافه شدم ولی چیزای زیادی از اینجا نمیدونم جز این که باید تو گروه های ترک ثبت نام کرد
اما من نیومدم اینجا برا ترک گروهی چون ترک مسئله ی شخصی هست . من اومدم اینجا که با درست کردن دینم این اتفاق بیوفته چون از قبل میدیدم که اینجا کاربرا مذهبی هستن .
اینا رو به ایمیلی که واسم اومد گفتم ولی دیگه بهم نگفتن باید چه کار کنم . کار کردن با این سایت سخته . من نمیتونم برا کسی یادداشت بذارم یا جواب یادداشت کسی رو بدم . چجوری باید درخواست کمک و مشاور کرد ؟ اینجور سر در گم بودن مگه به ترک کمک میکنه ؟ چرا باید برا راهنمایی دربارهی سایت با ایمیل کمک خواست ؟ چطور میتونم از یه کاربر سوال بپرسم ؟
من میخوام ترک کن ولی چیزی نمیدونم از این جا
بچه ها خیلی ناراحتم
نمیدونم چ کنم
من و دوستم هر دو با هم افت تحصیلی داشتیم من اومدم بالا و تلاش هامو مداوم شروع کردم اما اون زیر خط فقر تلاش مونده و تنبلی میکنه شدیدا
کلی راه جلو پاش گذاشتم
اخرش میگه من خجالت میکشم بیام برات از وضعیتم بگم
میگم تو رو خدا از سه ماه دیگت خجالت بکش از خودت نه از من
نمیدونم چیکارش کنم
خیلی براش نگرانم اخه خیلی دوسش دارم
به من نگید اون مسئول زندگی خودشه ولش کن
نههههههه
اون خبر نداره داره با خودش چ میکنه
دلم میخواد بهترین کمک ها رو که موثرن بهش بکنم
اما نمیدونم چ کنم
(1401 فروردين 8، 10:43)БЯΞΛКłЛg БΛÐ نوشته است: [ -> ]بچه ها خیلی ناراحتم
نمیدونم چ کنم
من و دوستم هر دو با هم افت تحصیلی داشتیم من اومدم بالا و تلاش هامو مداوم شروع کردم اما اون زیر خط فقر تلاش مونده و تنبلی میکنه شدیدا
کلی راه جلو پاش گذاشتم
اخرش میگه من خجالت میکشم بیام برات از وضعیتم بگم
میگم تو رو خدا از سه ماه دیگت خجالت بکش از خودت نه از من
نمیدونم چیکارش کنم
خیلی براش نگرانم اخه خیلی دوسش دارم
به من نگید اون مسئول زندگی خودشه ولش کن
نههههههه
اون خبر نداره داره با خودش چ میکنه
دلم میخواد بهترین کمک ها رو که موثرن بهش بکنم
اما نمیدونم چ کنم
فکر نمیکردم اینطور دوستی ها هنوزم باشن
که به موفقیت هم کمک کنن
جو اکیپ ماطوریه که هیچکس از موفقیت دیگری خوشحال نمیشه
البته خودمم نسبت به موفقیت اونها همین حسو دارم
رقابت بین ما خیلی رقابت بدیه
ولی ایول به شما
عزیزم تا خودش نخواد تلاش کنه تو نمیتونی واردارش کنی که درس بخونه
شاید به درس علاقه نداره که از زیرکار شونه خالی میکنه
برای موفقیت حتما که نباید درس خوند
بنظرمن بذار خودش تصمیم بگیره برای ادامه مسیرش،تو کمکی که میتونستی وانجام دادی
(1401 فروردين 8، 12:32)selin نوشته است: [ -> ]فکر نمیکردم اینطور دوستی ها هنوزم باشن
که به موفقیت هم کمک کنن
جو اکیپ ماطوریه که هیچکس از موفقیت دیگری خوشحال نمیشه
البته خودمم نسبت به موفقیت اونها همین حسو دارم
رقابت بین ما خیلی رقابت بدیه
ولی ایول به شما
عزیزم تا خودش نخواد تلاش کنه تو نمیتونی واردارش کنی که درس بخونه
شاید به درس علاقه نداره که از زیرکار شونه خالی میکنه
برای موفقیت حتما که نباید درس خوند
بنظرمن بذار خودش تصمیم بگیره برای ادامه مسیرش،تو کمکی که میتونستی وانجام دادی
راستش باید درس بخون رسالتش همونه اما دچار ناامیدی شده یه زمانی تو اوج بوده اونم و به دلایلی اومده پایین دقیقا عین خودم
اون میدونه که به یه رشته خاص علاقه داره اما مشکلش ناامیدی هست
دوستم از هیچ کاری لذت نمیبره بگم مثلا یه کار هست لذت میده بهش نمیره سمت درس فقط ناراحته اکثرا
بنظرمن اون چیزی که نمیذاره دوستت تلاششو ادامه بده
عذاب وجدان ودرگیریش با تایمیه که از دست داده
اگر برای این ناراحته بگو خودشو ببخشه و دوباره شروع کنه
اخه سه ماه باقی مونده تایم کمی هم نیست
از همین حالاهم شروع کنه نهایتش اینه قبول نشه اماحداقل تلاشو کرده،پایه شم برای سال بعد قویتر کرده
الان واقعا دلیل منطقی نیست که دست رو دست بذاره وکاری نکنه
خیلی وقتهاتومسیر کنکور ادم بی انگیزه میشه
اگر بخوایم تلاش کردنمو به انگیزه وابسته کنیم که موفق نمیشیم
شروع کردن از الان درهرصورت براش سودمنده
من خودم پارسال بعداز عید دیگه درس نخوندم
اگر همون موقع درس ورها نمیکردم الان پشت کنکور نبودم
امااگر همه ی اینهارو بهش،گفتی وبازم نمیخونه بهتره حواست به درس وروحیه خودت باشه،چون این روحیه اش میتونه تواین زمان حساس روی انگیزه توهم تاثیر بذاره
(1401 فروردين 8، 12:29)(آرین) نوشته است: [ -> ]БЯΞΛКłЛg БΛÐ
خب مخاطب محترم ما باید بدونیم مشکل اوشون چیه و چه مشکلاتی داره تا راه حل پیشنهاد بدیم
بله درست میگید داداش
ببینم امروز باهاش حرف نمیزنم دقیق ازش بپرسم بگم بهتون ان شاء الله
(1401 فروردين 8، 13:08)БЯΞΛКłЛg БΛÐ نوشته است: [ -> ] (1401 فروردين 8، 12:29)(آرین) نوشته است: [ -> ]БЯΞΛКłЛg БΛÐ
خب مخاطب محترم ما باید بدونیم مشکل اوشون چیه و چه مشکلاتی داره تا راه حل پیشنهاد بدیم
بله درست میگید داداش
ببینم امروز باهاش حرف نمیزنم دقیق ازش بپرسم بگم بهتون ان شاء الله i
شما اینقد قوی و محکم باش ایشونو بکشی میدونه خودت گاها ادما به تنهایی نیاز دارن زیاد پیگیرش نشو خودش به حال خودش برگرده اگر واقعا رسالتش درس خوندن باشه شروع میکنه بهدرس خوندن
من خودم درگیر ادمایی شدم که هدفشون با من یکی نبود ولی چون دوسشون داشتم باهاشون موندم و خب اسیب جدی دیدم گاها برا اهدافم به خاطر اونا میزدم و دلم میخواست از دست ندمشون چیشد خودشون برگشتن گفتن تو باید تلاش کنی و از ما جدا شی و من کلی وابستگی و خیلی سخت بود هنوز که هنوزه یادشونم
اگر دوستت مسیر دیگه ای میخواد بره که مسیرش سطحش از تو پایین تره جدا شو بیخیال احساسات منطقی فکرکن رفیقته مامان بابات که نیست کلی رفیق میاد و میره موقعیت ایندت مهمه
(1401 فروردين 8، 13:21)بنت الهدا نوشته است: [ -> ]شما اینقد قوی و محکم باش ایشونو بکشی میدونه خودت گاها ادما به تنهایی نیاز دارن زیاد پیگیرش نشو خودش به حال خودش برگرده اگر واقعا رسالتش درس خوندن باشه شروع میکنه بهدرس خوندن
من خودم درگیر ادمایی شدم که هدفشون با من یکی نبود ولی چون دوسشون داشتم باهاشون موندم و خب اسیب جدی دیدم گاها برا اهدافم به خاطر اونا میزدم و دلم میخواست از دست ندمشون چیشد خودشون برگشتن گفتن تو باید تلاش کنی و از ما جدا شی و من کلی وابستگی و خیلی سخت بود هنوز که هنوزه یادشونم
اگر دوستت مسیر دیگه ای میخواد بره که مسیرش سطحش از تو پایین تره جدا شو بیخیال احساسات منطقی فکرکن رفیقته مامان بابات که نیست کلی رفیق میاد و میره موقعیت ایندت مهمه
هدف کسی از کسی پایین تر نیست
اونم نمیخواد منو بکشونه عقب
و از همه مهمتر من کارم همینه که بقیه رو اروم کنم خخ
ضربه ای به من نزده
اون فقط ناامید هست
منم نمیخوام وادارش کنم درس بخونه
بلکه میخوام کمکش کنم تکلیفش رو با خودش و کتاب هاش و کتکورش مشخص کنه
یا بخونه محکم یا نه ول کنه اگر راهش نیست
احساسات نیست بلکه حس نوع دوستی هست
و چون ایشون رو میشناسم و میدونم چجوریه میخوام کمکش کنم میدونم اگر اهدافش رو روشن کنه حال و عملش عالی میشه
منطق من نمیذاره یه مسلکانی که دوست داره بر امام زمانش بجنگه و راهش رو بلد نیست ول کنم
ممنون بابت راهنمایی
(1401 فروردين 8، 13:41)БЯΞΛКłЛg БΛÐ نوشته است: [ -> ] (1401 فروردين 8، 13:21)بنت الهدا نوشته است: [ -> ]شما اینقد قوی و محکم باش ایشونو بکشی میدونه خودت گاها ادما به تنهایی نیاز دارن زیاد پیگیرش نشو خودش به حال خودش برگرده اگر واقعا رسالتش درس خوندن باشه شروع میکنه بهدرس خوندن
من خودم درگیر ادمایی شدم که هدفشون با من یکی نبود ولی چون دوسشون داشتم باهاشون موندم و خب اسیب جدی دیدم گاها برا اهدافم به خاطر اونا میزدم و دلم میخواست از دست ندمشون چیشد خودشون برگشتن گفتن تو باید تلاش کنی و از ما جدا شی و من کلی وابستگی و خیلی سخت بود هنوز که هنوزه یادشونم
اگر دوستت مسیر دیگه ای میخواد بره که مسیرش سطحش از تو پایین تره جدا شو بیخیال احساسات منطقی فکرکن رفیقته مامان بابات که نیست کلی رفیق میاد و میره موقعیت ایندت مهمه
هدف کسی از کسی پایین تر نیست
اونم نمیخواد منو بکشونه عقب
و از همه مهمتر من کارم همینه که بقیه رو اروم کنم خخ
ضربه ای به من نزده
اون فقط ناامید هست
منم نمیخوام وادارش کنم درس بخونه
بلکه میخوام کمکش کنم تکلیفش رو با خودش و کتاب هاش و کتکورش مشخص کنه
یا بخونه محکم یا نه ول کنه اگر راهش نیست
احساسات نیست بلکه حس نوع دوستی هست
و چون ایشون رو میشناسم و میدونم چجوریه میخوام کمکش کنم میدونم اگر اهدافش رو روشن کنه حال و عملش عالی میشه
منطق من نمیذاره یه مسلکانی که دوست داره بر امام زمانش بجنگه و راهش رو بلد نیست ول کنم
ممنون بابت راهنمایی
تجربه خودم را میگم در مورد خودم ولی نه اینکه توصیه کنم چون این روش من بود و خیلی اذیتم کرد ولی خب ..
ته همه ناامیدی ها امید هست منتهی به شرط اینکه دل و جرعت اینو داشته باشی که خودت بری توی قعر اون ناامیدی با گوشت و استخون بفهمی ته ناامیدی چیه بعدش یه مدت کلا بیخیال همه چی میشی به مرور زمان میبینی که نمیتونی بیخیال همه چی هم بشی باید از یه جایی شروع کنی اون شروع کردنه خیلی مهمه اگه درست شروع نکنی معلوم چه بلایی بیاری سر خودت
البته باز هم میگم به کسی پیشنهاد نمیکنم این روش ولی خب این روشم هست و البته که من خودم تصمیم گرفتم ته اون دره ناامیدی را ببینم کسی بهم نگفت به همین دلیل نمیدونم در مورد بقیه چطوری صدق میکنه