(1401 مرداد 10، 23:46)KingAmir نوشته است: [ -> ] (1401 مرداد 1، 22:19)صادقین نوشته است: [ -> ]سلام داداش جان
بابت اینکه در مسیر زندگی گرفتار موانع هستی ناراحت هستم.
این موانعی که مطرح کردی، فقط دغدغه شما نیست. همون طور که خودت هم گفتی مشکل خیلی از نوجوان ها و جوان هاست.
نیاز عاطفی و نیاز جنسی جزء نیازهایی هستند که بایستی به درستی و در وقت مناسب تامین بشه.
حق داری که ناراحت باشی از اینکه نمی تونی این نیازها رو برآورده کنی.
متاسفانه عوامل بسیاری در به وجود اومدن و تشدید این موانع نقش دارند.
داداش جان، وقتی از طرف خانواده ات محبتی که انتظار داشتی و دریافت نکردی راه چاره اش چی می تونه باشه؟
در دورانی هستیم که رابطه ها بسیار سست شدند نه فقط رابطه های نامشروع که از اساس باطل و سست هستند بلکه حتی رابطه های خانوادگی، خویشاوندی و دوستانه هم همین طور شده.
علت های زیادی داره، یکی از علت های مهمش وابستگی انسان ها به دنیای مجازی و به نوعی فرار از دنیای حقیقی هست.
حالا داداش جان، در این وضعیتی که نمیشه به هر رابطه ای اعتماد کرد، تنها تکیه گاه محکم در روابط انسانی، رابطه با خانواده ات هست.
می دونم در این سنی که هستی، احساس نیاز شدیدی به محبت شدن و محبت کردن داری که البته با تایید طلبی هم همراه میشه.
همین نیاز باعث میشه که عده ای از نوجوان ها و جوان ها احساس کنند با انجام کارهایی که باعث دیده شدنشون میشه، می تونن جلب توجه کنند و محبت سایرین رو به خودشون جلب کنند.
پس داداش جان هر چه قدر هم به نظرت خانواده ات در محبت کردن کم گذاشتند، باز هم نزدیک ترین افراد به شما هستند و بیشتر از هر کسی می تونن وضعیت شما رو درک کنند.
اینکه میگی محبت همسر با محبت مادر تفاوت داره درسته.
اما داداش جان خودت هم می دونی که اوضاع ازدواج خوب نیست و متاسفانه از ملاک های دین مبین اسلام بسیار فاصله گرفتیم.
تا جایی که بسیاری از ازدواج هایی هم که صورت می گیره دیر یا زود منجر به طلاق میشه.
رسیدن به معیارهای اسلامی برای تشکیل خانواده بسیار سخت شده چه از طرف پسرها و چه از طرف دخترها.
موانع زیادی بر سر راه ازدواج هست که بیان کردن اون ها از حوصله این بحث خارج هست.
قبلاً در گروه صراط مستقیم راجع به ازدواج صحبت می کردیم. این پست یکی از اون موارد هست.
در هر حال داداش جان وقتی امکانی برای برآورده شدن نیازهای عاطفی و جنسی ار راه حلال و شرعی نیست، تنها راهی که باقی می مونه اینه که برای حفظ پاکی تلاشمون رو خیلی بیشتر کنیم.
و از خدا کمک بخواهیم و هر چه بیشتر ارتباط معنوی مون با خدا و معصومین علیهم السلام رو بهتر کنیم.
و البته سعی کنیم ارتباطمون رو با اعضای خانواده که نزدیک ترین افراد به ما هستند رو قوی تر کنیم.
مطئمناً راه هایی وجود داره بتونی محبت خانواده ات رو جلب کنی.
ببین خانواده ات رو چه طور می تونی خوشحال کنی. حتماً راه هایی وجود داره.
تا جایی که اگر خدای نکرده کار حرام ازت نخوان می تونی کارهایی که باعث خوشحالیشون میشه رو انجام بدی.
داداش جان در کنار همه این ها هم تلاش کن تا آگاهیت رو نسبت به ازدواج و حقوق زن و شوهر نسبت به هم و وظابف پدر و مادر نسبت به فرزندان و بالعکس و به طور کلی حقوق هر کدوم از اعضای خانواده نسبت به هم رو بیشتر کنی.
البته این کسب آگاهی باید از مسیر مورد تایید قرآن و اهل بیت علیهم السلام بگذره تا ضامن خوشبختی بشه.
و تلاش کن تا شرایط ازدواج و نیازهای مالی رو تا جای ممکن و در حد توانت فراهم کنی.
ان شاء الله موفق باشی
یا علی
سلام خدمت داداش صادقین، از اونجا که میگی رابطه ها سست شدن، درست ولی هنوز رابطه های محکم و پایداری هستن که با وفاداری ادامه میدن و یه زندگی رو باهم میسازن، البته ک این رابطه ها، از مجازی و لانگ دیستنس نیست، بلکه با این که داخل مجازی هست بلکه خانواده های هم دیگه خبر دارن از رابطشون و این دو دارن به رابطشون ادامه میدم حالا بماند اوضاع واقعا خوب نیست نمیدونیم یقه کی هم بگیریم، و دستمون جایی بند نیست، رابطه های نامشروع سرجاش که چه قد شل و سست و آبکی هستن، رابطه های پایدار و سالم هم سرجای خودش...،
سلام داداش جان
بابت پاسخت ممنونم
درسته داداش جان، هنوز هم رابطه های محکم و پایدار وجود داره.
اما صحبت بنده کلی بود و منظورم این بود که بسیاری از رابطه هایی که در خانواده ها وجود داره، سست شدند.
به علت وابستگی به فضای مجازی و درگیر شدن به مشکلات اقتصادی و خانوادگی و سایر مشکلاتی که باعث تضعیف این ارتباطات میشه.
اگر بگم همه رابطه ها سست شدند حرف عاقلانه ای نزدم و قطعاً منظور بنده این نبوده.
(1401 مرداد 10، 23:46)KingAmir نوشته است: [ -> ]گفتی خانواده حقیقتش خانواده ما هم تو این شرایط سخت اوضاع پایداری نداره، تو زندگی پر از دغدغه و مشکلات از اقتصاد و... هست که میگم پدرم ذهنش درگیره مشغوله ما خودمون هم همینطور توی زندگی در حال حاضر توی بحران هستیم و من با این حاله الانم نمیتونم با خانواده ارتباط برقرار کنم چطور ارتباطی برقرار کنم؟ وقتی مشکلاتم رو توضیح دادم که طرد شدم تو این مدت از طرف خانواده بهم محبت نشده، دوسم دارن خیلییی هم دوسم دارن بهم لطف دارن رابطم باهاشون خوبه اما از لحاظ عاطفی تو یه زمانی خیلی به من بی مهری شد ناخواسته و ناآگاهانه، وقتی من 13 سالم بود 14 سالم بود تازه به سن بلوغ رسیده بودم میدیدم پدرم چطور با من برخورد می کنه و چطور با خواهرم برخورد می کنه... خواهرم که 8 سالش بود، وقتی صبح میشد چه صبح بخیری به اون میگفتن و به من زوری نگاه می کردن، یه طوری شده بود ک دیگه برام عادی شده بود... انقدر هم اون موقع به من زور میگفتن کار ازم میخواستن قبول نمی کردم دعوا و بحث باهام می کردن... هرچیم میشد هرچیم میگفتم میگفتن تو پسری اون دختره،
تو بزرگی اون کوچیکه، من حتی به مادرم اینو وقتی 8 سالم بود گفتم که فقط به اون محبت می کنید و گفت تو بزرگ شدی تو پسری... با این ک بعدش خواست به من محبت کنه دستی بکشه رو سرم ولی من دیگه غرورم نذاشت اون محبت اصلا به چشم نمیومد و نمیخواستم دیگه...،
من الان با این حالم که انقد اعتیادم شدید شده دیگه اصلا نمیتونم با مادرم رابطه برقرار کنم انقدر که این اعتیاد آسیب زا هستش، یه زمانی وقتی 40 50 روز پاک بودم آره دلم میخواست حتی قدم برداشتم به خواهرم محبت کردم البته که محبت می کنم و دوسشون دارم، بی نهایت هم دوسشون دارم، اما وقتی از طرف خواهرم ک ازم 5 سال کوچیکتره بعد از چندین بار محبت کردن تو دعوامون یهو کوتاه اومدم و محبت کردم بهش، بعد از چند بار وقتی ازش خواستم و اون واکنشی نداد تو جواب محبت هام همین اول دلمو شکوند دلمو سرد کرد نسبت به محبت هایی که کردم، و بعد از این لغزش ها و اعتیاد به شدت شدیدم، دیگه اون مهر و محبتی که بخوام به مادرم بکنم با این اتفاق هایی که گفتم فرصت نشد و الانم به دلایلی که گفتم نمیشه، و اگر اگر اگر هم بر فرض مثال میشد، همونطور ک گفتم و گفتید بازم رابطه ی با مادر با رابطه ای که آدم بخواد با جنس مخلافش داشته باشه از لحاظ عاطفی و مهر محبت متفاوته و فرق داره، منم تا وقتی که حالم خوب نباشه اوضاع ترکم اینطور باشه نمیتونم با مادرم ارتباط عاطفی برقرار کنم حتی حالت عادیش هم سخته برام، ولی به هرحال خانواده الان نمیشه ارتباطم رو دارما با پدرم رابطمون الان اوکیه اما چی بگم از این وضعیت...
داداش جان، اینکه خانواده ات در موقعی که نیاز به محبت داشتی، محبتی که مورد نظرت بوده رو تامین نکردند، اتفاقات ناراحت کننده ای برای شما محسوب میشه.
به هر حال این طور مواقع انسان احساس کمبود محبت می کنه و احساس می کنه برای خانواده اش کمتر اهمیت داره.
این ها حس هایی هست که به انسان منتقل میشه.
در عین حال این رو هم باید در نظر داشته باشیم که پدر و مادرها خوبی بچه هاشون رو می خوان و دوست دارند بهشون محبت کنند.
منتها ممکنه اون ها در مواجهه با فرزندانشون آگاهی لازم رو نداشته باشند.
البته برای بنده تا حد زیادی قابل درک هست که پدر و مادرها نسبت به دخترشون طور دیگه ای محبت کنند و با نوع محبتشون نسبت به پسرشون تفاوت داشته باشه.
تفکرشون این هست که روحیه دخترها لطیف تر هست ولی پسرها بایستی آبدیده تر و قوی تر بزرگ بشن.
به هر حال همون طور که عرض کردم این ها بیشتر به نوع آگاهی برمی گرده.
مشکلات اقتصادی و درگیر شدن خانواده به این مشکلات و همچنین وابستگی به فضای مجازی هم در به وجود اومدن این طور کم توجه کردن ها بی تاثیر نیست.
اما داداش جان شما هر چه قدر هم سعی کنی آگاهی خانواده ات رو بیشتر کنی، باز هم نمی تونی تغییر زیادی در نوع نگرش خانواده ات به وجود بیاری.
شما فقط می تونی روی خودت کار کنی و شخصیت خودت رو شکل بدی.
برای همین در پست قبلیم گفتم که تا می تونی آگاهیت نسبت به حقوق هر کدوم از اعضای خانواده نسبت به هم دیگه رو البته از مسیر قرآن و اهل بیت علیهم السلام بیشتر کنی.
برای اینکه در آینده وقتی تشکیل خانواده دادی بدونی که چه طور مسئولیت هایی داری و چه طور می تونی به اعضای خانواده و به فرزندان محبت کنی.
البته کسب آگاهی به تنهایی کافی نیست. بلکه بایستی آگاهیت رو در زندگی واقعی تمرین کنی.
و به مرور و با مداومت شخصیتت رو قوی کنی تا بتونی با صبر و با آگاهی و با ایمان قوی برای مشکلاتت راه حل پیدا کنی و اون مشکلات رو پشت سر بذاری.
شما فقط می تونی سعی کنی رابطه ات رو با خانواده ات بهتر کنی یا دست کم نگذاری رابطه ات باهاشون ضعیف تر بشه.
برای ارتباط با خانواده هم نیاز نیست فقط مشکلاتت رو بگی.
می تونی اول خودت شروع کنی به محبت کردن. البته نبایستی وقتی محبت می کنی همون ابتدا انتظار داشته باشی الزاماً اون محبت رو در پاسخ دریافت کنی.
بلکه ممکنه به خاطر عدم آگاهی لازم، حتی در پاسخ محبتی هم دریافت نکنی.
ولی این محبت کردن برای خودت بهتره. چون این طوری می تونی محبت کردن رو برای زندگی آینده تمرین کنی.
ضمن اینکه این طور محبت کردن باعث میشه شخصیت خودت قوی تر بشه. چون بدون مزد و منت محبت کردن رو تمرین می کنی.
در مورد اینکه میگی چون اون محبتی که می خواستی رو بروز نداده بودند پس غرورت اجازه نداد که دیگه محبت مادرت رو دریافت کنی، داداش جان بایستی نکته ای رو در نظر داشته باشی.
همین غرور خیلی اوقات اجازه نمیده که رفتار درستی داشته باشیم.
همون طور که عرض کردم ممکنه پدر و مادرها از روی ناآگاهی و بلد نبودن یا به خاطر درگیر بودن به مشکلات، یه سری محبت ها رو انجام ندن.
ولی این دلیل نمیشه به خاطر این موضوع ازشون دلخوری به دل بگیریم.
در هر خال بایستی قدر پدر و مادرهامون رو بدونیم. اون ها حق هایی به گردنمون دارند که خیلی از اوقات این حق ها به طور کامل نمی تونه از سوی ما ادا بشه.
ضمن اینکه این نکته رو هم باید در نظر داشته باشیم که قدرشون رو بدونیم.
خیلی ها هستند از وجود و حضور پدر و مادر محروم شدند، خیلی ها یتیم بزرگ شدند.
خیلی ها با وجود یتیم بودن از همون بچگی چند تا خواهر و برادر کوچک تر رو هم سرپرستی کردند.
خیلی ها هم پدر و مادرهاشون از هم جدا شده بودند. خیلی ها هم متاسفانه اعتیاد داشتند.
پس داداش جان بایستی مراقب باشیم یه موقع در مقابل پدر و مادرمون غرور نداشته باشیم.
امیدوارم برای ساختن آینده بهتر، برای پاکی سخت تلاش کنی و سعی کنی الزامات مالی و اقتصادی برای تشکیل خانواده رو تا حد امکان فراهم کنی.
و البته همون طور که قبلاً عرض کردم اگاهیت رو هم بیشتر کنی.
ان شاء الله بتونی مشکلات رو با موفقیت پشت سر بذاری
در پناه خدا موفق باشی.
یا علی