1398 شهريور 22، 22:43
1398 شهريور 22، 23:06
امروز از خانواده خبر گرفتم که رسیده ان به مقصد یا نه.
خیلی براشون اهمیت داره این موضوع. اگر خبر نگیرم احساس می کنم که نسبت بهشون بی تفاوتم
خیلی براشون اهمیت داره این موضوع. اگر خبر نگیرم احساس می کنم که نسبت بهشون بی تفاوتم
1398 شهريور 22، 23:27
بعد از مدتها آشپزی کردم
1398 شهريور 23، 15:29
امروز به دیدن مادرم رفتم. وسط همه ی گلایه کردن ها و غر زدن های ویژه ی مادرانه سعی کردم فقط گوش بدم و اون احساس کنه بدون قضاوت دارم به حرفاش گوش میدم. خدا نگهدارش باشه.
1398 شهريور 23، 21:31
امروز خرید های خونه رو انجام دادم
1398 شهريور 24، 20:55
۱- دیروز گوشیم رو برای تعویض باتری تحویل دادم و امروز تحویل گرفتم.
چقدر خوب بود یک روز بدون گوشی.
چقدر آدم آرامش داره.
۲-
امروز رفتم مراسم ختم پدر رئیسم.
دیروز هم تشییع جنازه.
از روی قبور که آدم رد میشه شوک میشه.
۶ سال. ۸ سال. ۱۲ سال. ۱۵ سال.
اون هم نه یکی و دو تا.
شاید اون قدرها هم که آدم فکر میکنه وقت نداشته باشه.
چقدر خوب بود یک روز بدون گوشی.
چقدر آدم آرامش داره.
۲-
امروز رفتم مراسم ختم پدر رئیسم.
دیروز هم تشییع جنازه.
از روی قبور که آدم رد میشه شوک میشه.
۶ سال. ۸ سال. ۱۲ سال. ۱۵ سال.
اون هم نه یکی و دو تا.
شاید اون قدرها هم که آدم فکر میکنه وقت نداشته باشه.
1398 شهريور 26، 21:42
۱-
امروز روز اولی بود که رئیسمون برمیگشت سر کار.
یکی رفت دم خونهشون و آوردش محل کار.
یکی موند دفتر تا دفتر ما خالی نمونه.
من هم رفتم گل خریدم برای روی میزشون و همین طور حلوا.
آقای گلفروش شاید همسن پدرم بود. یه شخصیت فوقالعاده دوستداشتنی.
بهش گفتم که چقدر خوشحال شدم از چند دقیقه دیدن و آشنایی باهاش.
بهش گفتم چقدر ویژه است طرز برخورد و شخصیتش.
تو این دوره زمونه کسی که جواب سلام آدم رو درست بده به اندازه کافی خودش نشونه تمایزه.
داشتن چنین شخصیتی که دیگه جای خود.
۲-
یکی از دوستانم رو که ۶ ماه میپیچوندم برای دیدار امروز بهش پیام دادم که آمادهام برای ملاقات.
از اون دوستهای درجه یک.
حیف از اوقاتی که با او به سر نشد.
امروز روز اولی بود که رئیسمون برمیگشت سر کار.
یکی رفت دم خونهشون و آوردش محل کار.
یکی موند دفتر تا دفتر ما خالی نمونه.
من هم رفتم گل خریدم برای روی میزشون و همین طور حلوا.
آقای گلفروش شاید همسن پدرم بود. یه شخصیت فوقالعاده دوستداشتنی.
بهش گفتم که چقدر خوشحال شدم از چند دقیقه دیدن و آشنایی باهاش.
بهش گفتم چقدر ویژه است طرز برخورد و شخصیتش.
تو این دوره زمونه کسی که جواب سلام آدم رو درست بده به اندازه کافی خودش نشونه تمایزه.
داشتن چنین شخصیتی که دیگه جای خود.
۲-
یکی از دوستانم رو که ۶ ماه میپیچوندم برای دیدار امروز بهش پیام دادم که آمادهام برای ملاقات.
از اون دوستهای درجه یک.
حیف از اوقاتی که با او به سر نشد.
1398 شهريور 26، 22:10
امروز
درس خوندم قرآن خوندم ورزش کردم مطالعه کردم زبان خوندم کلی برنامه ریزی کردم واهداف کوتاه مدت وبلند مدت ریختم و پاک موندم
درس خوندم قرآن خوندم ورزش کردم مطالعه کردم زبان خوندم کلی برنامه ریزی کردم واهداف کوتاه مدت وبلند مدت ریختم و پاک موندم
1398 شهريور 27، 13:42
امروز رفتم و یه سری از کارها و وسایلم رو برای سر کار آماده کردم
یه چند تا پیشنهاد خوبم دادم که رییسم خوشش اومد البته خیلی آدم تعریف کن نیست ولی به زبون گفت فکر خوبیه
دیشب تا نزدبک صبح بیدار بودم که این کارها رو برسونم
امیدوارم در نهایت موفق بشم
یه چند تا پیشنهاد خوبم دادم که رییسم خوشش اومد البته خیلی آدم تعریف کن نیست ولی به زبون گفت فکر خوبیه
دیشب تا نزدبک صبح بیدار بودم که این کارها رو برسونم
امیدوارم در نهایت موفق بشم
1398 شهريور 28، 1:05
درود
عملیات تحریر البیت و حرس الجمهوری(کُد عملیات) با موفقیت تقریبا کامل انجام شد
حالا من موندم و اجتماع و حقهایی که باید از جامعه بگیرم
یه هدف بلند مدت با کُد (بَدر الکبری) هم شروع شده . امیدوارم به درازا نکشه. و راهم آسون باشه
باید نقشه ی این سال رو کامل و در طی یک ماه طرح کنم
عملیات تحریر البیت و حرس الجمهوری(کُد عملیات) با موفقیت تقریبا کامل انجام شد
یه هدف بلند مدت با کُد (بَدر الکبری) هم شروع شده . امیدوارم به درازا نکشه. و راهم آسون باشه
باید نقشه ی این سال رو کامل و در طی یک ماه طرح کنم
1398 شهريور 28، 10:54
چند تا از دوستان درخواستی داشتن که براشون انجام بدم
منم کمکشون کردم
منم کمکشون کردم
1398 شهريور 28، 18:01
خاله ام رو دعوت کردم خونه مون و از صبح با همسر افتادیم به جون خونه و تمیز کاری می کنیم
1398 شهريور 30، 22:18
سلام
امروز نشستم و کلی برنامهریزی خوب انجام دادم.
برنامه هفتگی.
برنامه ماهانه.
برنامه دو ماهه.
برنامه سه ماهه.
برنامه شش ماهه.
برنامه سالانه.
برنامه دو ساله.
البته هنوز تموم نشده.
امروز نشستم و کلی برنامهریزی خوب انجام دادم.
برنامه هفتگی.
برنامه ماهانه.
برنامه دو ماهه.
برنامه سه ماهه.
برنامه شش ماهه.
برنامه سالانه.
برنامه دو ساله.
البته هنوز تموم نشده.
1398 شهريور 31، 0:25
آقا من یه چند روزی کار مفید داشتم
امروز از کار و زندگی زدم و رفتیم به یه بیماری سر زدیم (براش دعا کنید اصلا حالش خوب نیست)
البته وقتی برگشتم به کارهام هم رسیدم.
دیروز هم از صبح تا شب درگیر یه مسئله شده بودم توی کارم (یه سوالی داشتم که هر چی اینترنت رو بالا و پایین می کردم به جواب نمی رسیدم)
بعد شب بعد از نماز به فکرم رسید که برم خونه ی یه رفیقی که می تونه کمکم کنه.
بهش زنگ زدم و هم شام رفتم پیشش، هم شب پیشش خوابیدم، هم دوتایی افتادیم به جون مسئله و تا حد خوبی جلو رفتیم.
پنج شنبه خیلی خسته بودم، نشستم یه فیلم خوب دیدم.
هفته ی پیش، حقوق که گرفتم، همون اول یه عددی که قرار گذاشتم با خودم رو ازش کم کردم و به فقرا کمک کردم.
فردا هم یه کار خوب می خوام انجام بدم که شبش میام در موردش صحبت می کنم اگر خدا بخواد
امروز از کار و زندگی زدم و رفتیم به یه بیماری سر زدیم (براش دعا کنید اصلا حالش خوب نیست)
البته وقتی برگشتم به کارهام هم رسیدم.
دیروز هم از صبح تا شب درگیر یه مسئله شده بودم توی کارم (یه سوالی داشتم که هر چی اینترنت رو بالا و پایین می کردم به جواب نمی رسیدم)
بعد شب بعد از نماز به فکرم رسید که برم خونه ی یه رفیقی که می تونه کمکم کنه.
بهش زنگ زدم و هم شام رفتم پیشش، هم شب پیشش خوابیدم، هم دوتایی افتادیم به جون مسئله و تا حد خوبی جلو رفتیم.
پنج شنبه خیلی خسته بودم، نشستم یه فیلم خوب دیدم.
هفته ی پیش، حقوق که گرفتم، همون اول یه عددی که قرار گذاشتم با خودم رو ازش کم کردم و به فقرا کمک کردم.
فردا هم یه کار خوب می خوام انجام بدم که شبش میام در موردش صحبت می کنم اگر خدا بخواد
1398 مهر 1، 22:20
امروز به یک خیریه مبلغی جزئی کمک کردم