1388 دي 21، 23:12
1388 دي 21، 23:46
با اجازه آبجی تایرد
یه کار خوبم اینه که کمی تا قسمتی دارم درس میخونم،هفته دیگه امتحان اولیم هست،دعام کنین.
امروزم یه کار خوب دیگه کردم،تو ایستگاه تاکسی بودم،یه پرایدی دنده عقب اومد زد تو زانوم،پام درد گرفت
کار خوب ما اینجا بود که خشم خویش را فرو بردیم،و فقط رفتم بهش گفتم،میگم آینه رو اینجا واسه چی گذاشتن؟
عذر خواهی کرد منم دیگه چیزی نگفت،فعلا با باند بستیمش ببینیم چی می شود.
یه کار خوبم اینه که کمی تا قسمتی دارم درس میخونم،هفته دیگه امتحان اولیم هست،دعام کنین.
امروزم یه کار خوب دیگه کردم،تو ایستگاه تاکسی بودم،یه پرایدی دنده عقب اومد زد تو زانوم،پام درد گرفت
کار خوب ما اینجا بود که خشم خویش را فرو بردیم،و فقط رفتم بهش گفتم،میگم آینه رو اینجا واسه چی گذاشتن؟
عذر خواهی کرد منم دیگه چیزی نگفت،فعلا با باند بستیمش ببینیم چی می شود.
1388 دي 21، 23:50
چون بهش گیر ندادی خدا هم یه کاری میکنه زود خوب بشی داداش مهدی !
1388 دي 21، 23:53
میدونی چیه آبجی؟؟
انگار من از پا شانس نیاوردم،تا یک ماه پیش کلی خرج کردم که پای چپم مشکلش برطرف بشه
حالا هم پای راستم،رباط پام کشیده شد.
باز میلنگیم
انگار من از پا شانس نیاوردم،تا یک ماه پیش کلی خرج کردم که پای چپم مشکلش برطرف بشه
حالا هم پای راستم،رباط پام کشیده شد.
باز میلنگیم
1388 دي 21، 23:55
سخت نگیر دلت شاد باشه!
هممون دعا میکنیم زود خوب بشی!
هممون دعا میکنیم زود خوب بشی!
hamidbala
1388 بهمن 4، 13:22
دیروز به یه نفر دروغ گفتم کلی خندیدم!
بله؟
یعنی کار بدی کردم؟
آخه مجبور بودم!
بله؟
یعنی کار بدی کردم؟
آخه مجبور بودم!
1388 بهمن 7، 15:39
سلام
نمیدونم اینی که میخوام بگم خوبه بده یا زشت...
خودتون تصمیم بگیرین..
چند وقتیه که تو نمازم به شدت شک میکنم..
رکعتامو گم میکنم.
تو تعداد سجده ام گیج میزنم ..
یادم نمیاد تشهد دادم یا نه ...
حتی گاهی میگم اصلا وضو گرفتم ؟؟؟
و از این بابت به شدت ناراحتم ... :13::13::13:
امروز رفتم از این رکعت شمارا خریدم...
شاید خیلیهاتون ندونین چیه ...اما اگه دقت کنین بیشتر مادر بزرگا دارن...
نمیدونم کارم درسته یا نه ..اما یه جا خوندم که این شکها میتونه از دسیسه های شیطون باشه..
منم میخوام با این ابزار بزنم تو دهن شیطون و بهش بگم اگه تو پررویی من پررو ترم ...
دعام کنین..
یا علی.
نمیدونم اینی که میخوام بگم خوبه بده یا زشت...
خودتون تصمیم بگیرین..
چند وقتیه که تو نمازم به شدت شک میکنم..
رکعتامو گم میکنم.
تو تعداد سجده ام گیج میزنم ..
یادم نمیاد تشهد دادم یا نه ...
حتی گاهی میگم اصلا وضو گرفتم ؟؟؟
و از این بابت به شدت ناراحتم ... :13::13::13:
امروز رفتم از این رکعت شمارا خریدم...
شاید خیلیهاتون ندونین چیه ...اما اگه دقت کنین بیشتر مادر بزرگا دارن...
نمیدونم کارم درسته یا نه ..اما یه جا خوندم که این شکها میتونه از دسیسه های شیطون باشه..
منم میخوام با این ابزار بزنم تو دهن شیطون و بهش بگم اگه تو پررویی من پررو ترم ...
دعام کنین..
یا علی.
1388 بهمن 7، 16:23
سها خانم
برا منم زیاد پیش اومده!
اما من که همش بنا رو بر این میذارم که قبلا خوندم!
می گن مولانا هم تو یکی از شعراش هست: از بس غرق می شده تو نماز نمی دونسته 6 رکعت خونده یا 8 رکت!
شاید شما هم زیاد غرق می شی!
برا منم زیاد پیش اومده!
اما من که همش بنا رو بر این میذارم که قبلا خوندم!
می گن مولانا هم تو یکی از شعراش هست: از بس غرق می شده تو نماز نمی دونسته 6 رکعت خونده یا 8 رکت!
شاید شما هم زیاد غرق می شی!
1388 بهمن 7، 18:18
سها جان اگه در هنگام نماز خوندن رو معنی چیزی که داری میخونی هم فکر کنی تمرکزت تو نماز بالا میره!
1388 بهمن 7، 20:21
سلام
از دوستای خوبم ممنون که راهنمایی کردن ..
فقط آقای آنتی جی ؛
من و غرق شدن؟؟؟؟؟؟ از این خبرا نیست.....اگه اینجوری بود که غم نداشتم ...
پارمیدا جون ؛
میفهمم دارم چی میگم ..نه خیلی عمیق و فلسفی اما میفهمم...
بازم نمیدونم چرا اون توجه رو که دلم میخواد ندارم.....:13:
خلاصه که خیلی دعام کنین.
یاعلی.
از دوستای خوبم ممنون که راهنمایی کردن ..
فقط آقای آنتی جی ؛
من و غرق شدن؟؟؟؟؟؟ از این خبرا نیست.....اگه اینجوری بود که غم نداشتم ...
پارمیدا جون ؛
میفهمم دارم چی میگم ..نه خیلی عمیق و فلسفی اما میفهمم...
بازم نمیدونم چرا اون توجه رو که دلم میخواد ندارم.....:13:
خلاصه که خیلی دعام کنین.
یاعلی.
1388 بهمن 7، 23:41
سها جان من هم بعضی وقت ها دچار همچین چیزی میشم ،
راه اصلی اینه که توی اوقات غیر نماز به خدا زیاد فکر بکنی .
وقت نماز تا فکر دیگه ای اومد سراغت سریع به خودت اینو بگو : "به خدا توجه کن ! " به خودت این طوری تلنگر بزن ، بازم اگه رفتی سراغ همون فکر یا فکر دیگه بازم همین رو بگو "به خدا توجه کن ! " فکرت خود به خود میره سمت خدا ، ...خود خدا چون ذاتش یک حقیقت درک نشدنی هست تا اسمش رو میاری یا بش توجه میکنی تمرکز میاره چون به نوعی ذهن جلوش هنگ میکنه ،
من که اینطوری خیلی موفق بودم ،
گاهی هم "تصوریری" که میخونم تمرکزم بالا میره ، مثلن به حضرت محمد که سلام میدی ، تصور کن که سمت راستت نشسته و حضور داره ، یا تا به صالحین سلام میدی یه پرده رو تصور کن که کنار میره و یک لحظه همشون رو میبیبنی و ...
برای اینکار (که چی تصور کنی )از کتاب رازهای نماز کمک بگیر .
راه اصلی اینه که توی اوقات غیر نماز به خدا زیاد فکر بکنی .
وقت نماز تا فکر دیگه ای اومد سراغت سریع به خودت اینو بگو : "به خدا توجه کن ! " به خودت این طوری تلنگر بزن ، بازم اگه رفتی سراغ همون فکر یا فکر دیگه بازم همین رو بگو "به خدا توجه کن ! " فکرت خود به خود میره سمت خدا ، ...خود خدا چون ذاتش یک حقیقت درک نشدنی هست تا اسمش رو میاری یا بش توجه میکنی تمرکز میاره چون به نوعی ذهن جلوش هنگ میکنه ،
من که اینطوری خیلی موفق بودم ،
گاهی هم "تصوریری" که میخونم تمرکزم بالا میره ، مثلن به حضرت محمد که سلام میدی ، تصور کن که سمت راستت نشسته و حضور داره ، یا تا به صالحین سلام میدی یه پرده رو تصور کن که کنار میره و یک لحظه همشون رو میبیبنی و ...
برای اینکار (که چی تصور کنی )از کتاب رازهای نماز کمک بگیر .
mahdi_69
1388 بهمن 8، 15:58
بله سها خانوم همین چیزی که مجتبی گفت!
باید به خدا فکر کنی!
از تجربیاتم بود!
باید به خدا فکر کنی!
از تجربیاتم بود!
1388 بهمن 8، 16:10
مجتبی جان
گاهی من به خدا فکر می کنم ولی می بینم هیچ ربطی به نماز و اذکار اون لحظه نداره!
حواسم برای یه مدت پرت می شه و نمیدونم کجای نمازم!
اینم یه جورشه دیگه!
گاهی من به خدا فکر می کنم ولی می بینم هیچ ربطی به نماز و اذکار اون لحظه نداره!
حواسم برای یه مدت پرت می شه و نمیدونم کجای نمازم!
اینم یه جورشه دیگه!
1388 بهمن 8، 19:09
اذکار رو بگو ولی بیشتر سعی کن حضور خدا رو حس کنی ،
، حضور خودت رو چطور حس میکنی ؟
با همه حواس پنجگانه یه درکی از حضور خودت پیدا میکنی مثلن هوا رو حس میکنی میبینی گرمه یا سرده یا الان روشن یا تاریکه یا کودوم قسمت بدت درد میکنه یا میخاره !
همونطوری که با حواس پنجگانه حضور خودت رو حس میکنی ، همون حس رو خدا نسبت به تو بی نهایت بیشتر داره
به خدا فکر کردن هیچ فکر خاصی نیست درک اینه که تو" هستی " و اونم " هست " ، الانم تمرین کنی و همچین حسی پیدا کنی و بگی لااله الا الله ببین چقدر فرق میکنه .
..................................................................
آدم یه چیز رو نیدیده و حس نکرده که ستایش و چه چه نمیکنه ، وقتی حضورش رو حس کردی اونوقت تسبیح اثر میذاره ،..نه این که بخوای با تسبیح حسش رو پیدا کنی ، از کلمات بعدش کمک بگیر ، وقتی حس کردی و به خدا توجه کردی کلمات رو هم خوب میفهمی و تمرکز میگیری .
منم ، خیلی وقت ها فکرم مشغوله و چندین بار مثل هواپیما ذهنم میره و برمیگرده ، اما مهم اینه که آخر کار توی مسیر اصلیش بیاد و درست فرود بیاد نه اینکه بخوای تا آخر نماز فکرت رو ادامه بدی یا به فکر سرزنش باشی .
اصلی ترین عاملم که گفتم اینه که در طول روز ذهنت رو زیاد درگیر مسایل بیهوده و خیالات بی ربط و غیر مفید گذشته و اینده نکنی ، همینطور فکرایی که بی اختیار بیان سراغت سعی کن کمشون کنی و روشون تسلط داشته باشی .
دقیقا تجربه های منه ، هروقت حواسم سر نماز پرت شده ، اون روز مدت زیادی رو به افکار چرت و پرت اختصاص دادم!
، حضور خودت رو چطور حس میکنی ؟
با همه حواس پنجگانه یه درکی از حضور خودت پیدا میکنی مثلن هوا رو حس میکنی میبینی گرمه یا سرده یا الان روشن یا تاریکه یا کودوم قسمت بدت درد میکنه یا میخاره !
همونطوری که با حواس پنجگانه حضور خودت رو حس میکنی ، همون حس رو خدا نسبت به تو بی نهایت بیشتر داره
به خدا فکر کردن هیچ فکر خاصی نیست درک اینه که تو" هستی " و اونم " هست " ، الانم تمرین کنی و همچین حسی پیدا کنی و بگی لااله الا الله ببین چقدر فرق میکنه .
..................................................................
آدم یه چیز رو نیدیده و حس نکرده که ستایش و چه چه نمیکنه ، وقتی حضورش رو حس کردی اونوقت تسبیح اثر میذاره ،..نه این که بخوای با تسبیح حسش رو پیدا کنی ، از کلمات بعدش کمک بگیر ، وقتی حس کردی و به خدا توجه کردی کلمات رو هم خوب میفهمی و تمرکز میگیری .
منم ، خیلی وقت ها فکرم مشغوله و چندین بار مثل هواپیما ذهنم میره و برمیگرده ، اما مهم اینه که آخر کار توی مسیر اصلیش بیاد و درست فرود بیاد نه اینکه بخوای تا آخر نماز فکرت رو ادامه بدی یا به فکر سرزنش باشی .
اصلی ترین عاملم که گفتم اینه که در طول روز ذهنت رو زیاد درگیر مسایل بیهوده و خیالات بی ربط و غیر مفید گذشته و اینده نکنی ، همینطور فکرایی که بی اختیار بیان سراغت سعی کن کمشون کنی و روشون تسلط داشته باشی .
دقیقا تجربه های منه ، هروقت حواسم سر نماز پرت شده ، اون روز مدت زیادی رو به افکار چرت و پرت اختصاص دادم!
1388 بهمن 8، 19:26
(1388 بهمن 7، 23:41)مجتبی نوشته است: [ -> ]برای اینکار (که چی تصور کنی )از کتاب رازهای نماز کمک بگیر .
سلام
آقا مجتبی میشه نویسنده کتابو هم معرفی کنین؟
الان کتاب "لذت حضور" که مال آقای" آقا تهرانی" هست رو شروع کردم..
یه کمی سنگینه...
وقفه هم که میوفته باز باید از اول شروع کنم ...
___________________________________________________________
و اینکه بازم ممنون از راهنمایی دوستای خوبی که دارم...
موفق باشین..دعا یادتون نره..یا علی.