خدا ببخشه. منم از دیروز کمی این قضیه داره قلقلکم میده. راستش پریروز یه کاری کردم نمی دونم کار درستی بوده یا نه. کمی ترس وجودم رو گرفته هم از عواقبش و هم از شکست احتمالی. دست گذاشتم روی قرآن و با خدا عهد کردم طی ۳۰ روز اگر شکستم، یک میلیون تومن باید به فقرا یا جاهای مربوط به فقرا کمک کنم و هر بار شکست در این ۳۰ روز، یک میلیون و اگر دست ورزی داشتم، هربار پانصد هزار تومان.
(1398 اسفند 7، 0:01)حامدحامد نوشته است: [ -> ]خدا ببخشه. منم از دیروز کمی این قضیه داره قلقلکم میده. راستش پریروز یه کاری کردم نمی دونم کار درستی بوده یا نه. کمی ترس وجودم رو گرفته هم از عواقبش و هم از شکست احتمالی. دست گذاشتم روی قرآن و با خدا عهد کردم طی ۳۰ روز اگر شکستم، یک میلیون تومن باید به فقرا یا جاهای مربوط به فقرا کمک کنم و هر بار شکست در این ۳۰ روز، یک میلیون و اگر دست ورزی داشتم، هربار پانصد هزار تومان.
آقا حامد به شجاعتتون آفرین میگم
انشالله این عهد و پیمان راهی باش برای پیروزی
خدا آدم های بزرگ و شجاع را دوست داره
مطمئن باشید
(1398 اسفند 7، 0:01)حامدحامد نوشته است: [ -> ]خدا ببخشه. منم از دیروز کمی این قضیه داره قلقلکم میده. راستش پریروز یه کاری کردم نمی دونم کار درستی بوده یا نه. کمی ترس وجودم رو گرفته هم از عواقبش و هم از شکست احتمالی. دست گذاشتم روی قرآن و با خدا عهد کردم طی ۳۰ روز اگر شکستم، یک میلیون تومن باید به فقرا یا جاهای مربوط به فقرا کمک کنم و هر بار شکست در این ۳۰ روز، یک میلیون و اگر دست ورزی داشتم، هربار پانصد هزار تومان.
اقا حامد ایشالله به سلامتی پیش میره غمت نباشه.. ولی اگه وسوسه اومد سراغت تشریف بیار اورژانس حرف میزنیم ایشالله رفع میشه
چقد قشنگه این تاپیک.. دوست دارم باز برگردم اینجا
راستی باز بادکنک اوردم براتون
زرداش واسه ساناز خانوم ، آبیاش واسه خودم.. بقیشم واسه آقا حامد
چقد بادکنکای آقا حامد زیاد شد
سوزن بیاریم بترکونیم
(1398 اسفند 7، 9:39)رضا خان نوشته است: [ -> ]چقد قشنگه این تاپیک.. دوست دارم باز برگردم اینجا
راستی باز بادکنک اوردم براتون
زرداش واسه ساناز خانوم ، آبیاش واسه خودم.. بقیشم واسه آقا حامد
چقد بادکنکای آقا حامد زیاد شد سوزن بیاریم بترکونیم
آقای رضا خان بی نهایت ممنونیم که بازم برامون بادکنک آوردین
من بادکنک خیلی دوست دارم
شما به خدا نزدیک تری میشه برامون دعا .کنید
یه دعای ویژه
تا از این منجلاب در بیایم
دیگه خسته شدم
دیشب شکستم
امروز شکستم
داره هر روزم با یه شکست شروع با یه شکست تموم میشه
من نمیخواممممممم
اعصابم داغون داغونه
علت شکست هام کنترل نداشتن روی ذهنمه
باید هر دفعه ذهنم رفت سراغ ...
همیشه تو ذهنم این فکرا میومد به خودم میگفتم
آیا خدا دوست داره که تو به یه هم چین چیزی فکر کنی
بعدم به خودم جواب میدادم نه و انجامش نمیدادم و تموم
ولی الان خیلی احمقانه به خودم میگم خدا خیلی هم ناراحت نمیشه
یکی نیست بگه احمق گناه کبیره است
دیگه از این بدتر
بنظرم باید دائم با خودم تکرار کنم که این گناه کبیره است
حتما دعا میکنم با کمال میل..
چیزی که من میدونم اینه که خدا هر بار که ما ازش دور میشیم خیلی ناراحت میشه اما هر لحظه که بخوایم برگردیم همون لحظه مارو میپذیره و نمیگه تو که اینهمه کج رفتی دیگه چرا برگشتی
نه اینجوری نیست... با کمال میل مارو میپذیره و کلی هم خوشحال میشه
با خودتون درست صحبت کنید واژه های احمق و احمقانه اصلا قشنگ نیستن.. طبیعیه اعصابتون داغون باشه ولی وقتی بهتر شدین نا امیدیو بزارین کنار و ادامه بدین و زیاد غصشو نخورین چون هر ادمی شکست و اشتباه داره و اصولا ادم ممکن الخطاست و امکان داره اشتباه کنه... ایشالله موفق باشین
(1398 اسفند 7، 10:52)رضا خان نوشته است: [ -> ]حتما دعا میکنم با کمال میل..
چیزی که من میدونم اینه که خدا هر بار که ما ازش دور میشیم خیلی ناراحت میشه اما هر لحظه که بخوایم برگردیم همون لحظه مارو میپذیره و نمیگه تو که اینهمه کج رفتی دیگه چرا برگشتی
نه اینجوری نیست... با کمال میل مارو میپذیره و کلی هم خوشحال میشه
با خودتون درست صحبت کنید واژه های احمق و احمقانه اصلا قشنگ نیستن.. طبیعیه اعصابتون داغون باشه ولی وقتی بهتر شدین نا امیدیو بزارین کنار و ادامه بدین و زیاد غصشو نخورین چون هر ادمی شکست و اشتباه داره و اصولا ادم ممکن الخطاست و امکان داره اشتباه کنه... ایشالله موفق باشین
بی نهایت ممنونیم
انشالله با دعاهای شما راه برامون آسون تر بشه
مشکلم اینه خودمو توجیه میکنم که خدا با اینکارا مشکلی نداره
وگرنه من واسه خاطر خدا تو زندگیم قدم های خیلی خیلی بزرگ برداشتم
ولی الان با توجیه اینکه خدا خیلی ناراحت نمیشه
همون قدم ها را دارم بر میگردم عقب
(1398 اسفند 7، 12:13)رضا خان نوشته است: [ -> ]خدا خیلی ناراحت میشه ولی برگشتنتون اونقدر خوشحالش میکنه که ناراحتیای قبل از بین میره
بی نهایت ازتون ممنونم
آدم وقتی میشکنه
بازم دلش میخواد بشکنه
ولی اینجا و آدم های کانون اجازه نمیدن
کلا با همه جا فرق داره
بازم ممنون
امیدوارم بتونم یه شروع دوباره خوب داشته باشم
ممنونیم آقا حامد
تشکرات ویژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژه
بچشمممممممممم
از فردا یه شروع جدید و دوباره
یه شروع خوب
محکم و با اراده
این کرونا واسه من شده انگیزه
اوضاع خطرناک
اگر زبونم لال زبونم لال مردم بایدددددد پاک باشم یا نه
خاک بر سرم جواب خدا را چی بدم
یه شروع خیلی محکم
به امید خدا
(1398 اسفند 7، 0:01)حامدحامد نوشته است: [ -> ]خدا ببخشه. منم از دیروز کمی این قضیه داره قلقلکم میده. راستش پریروز یه کاری کردم نمی دونم کار درستی بوده یا نه. کمی ترس وجودم رو گرفته هم از عواقبش و هم از شکست احتمالی. دست گذاشتم روی قرآن و با خدا عهد کردم طی ۳۰ روز اگر شکستم، یک میلیون تومن باید به فقرا یا جاهای مربوط به فقرا کمک کنم و هر بار شکست در این ۳۰ روز، یک میلیون و اگر دست ورزی داشتم، هربار پانصد هزار تومان.
حامد جان داداش گلم. بزار از تجربه خودم برات بگم. من قبل از اینکه بیام کانون مثل شما برای خودم تنبیه مالی در نظر میگرفتم ... نه اینکه جواب نده اما با وجود تنبیه مالی بارها شکستم و یادمه به یک جایی رسیدم که دیگه یک قرون پول برام نمونده بود. یعنی حدود 12 میلیون به خودم بدهکار شدم چون دیگه نداشتم پرداخت کنم! اهرم پول بد نیست اما باید اهرم های سختتری رو در نظر گرفت. اهرم سختتر از پول اینه که به خودت بگی اگه شکستی یک مسیر طولانی مثل میدون تجریش تا میدون ولی عصر رو پیاده بری! یک چیزی مثل این مورد که انرژی فیزیکی زیادی ازت بگیره، چون پول رو راحت میشه با یک کارت به کارت پرداخت کرد، آخرش هم به جایی میرسی که دیگه نداری پرداخت کنی
روز اول پاکی یه ذره داره سخت میگذره
دعام کنید
من میخوام یه شروع دوباره و محکم داشته باشم
خدایا میخوام این دفعه ۳۰ روزه را ردش کنم
خخدایا
حامد/ ۵ روز پاک و در نیمه راه روز ششم