پارک آزادی شیراز:
دریاچه و درختان اطراف اون فضای دلنشینی رو ایجاد کرده بودن
جزء محدود پارک ها و باغ های خوب شیراز که هزینه ی ورودی نداشت (البته همین باعث شده بود هر جور آدمی وارد شه و به این فکر کنی کاش اینجا هم مثل باقی جاها بود!)
باز هم آسمان و رهایی چیکا
دل ب دریا میسپارم
غرق در اوج آسمانم
صدای دل اواز نور را می شنوی؟
بر پهنای جاده قدم بگذار
می رسی
این بازی نوستالژی رو کی بچه بود داشت
اینم یه بوته از مزرعه لوبیا کوچولوئه ولی پر باره
اینم مترسک روی شالیزار...امروز نصبش کردم
از رامین خوشتیپ تره از روزبه خوشپوشتر
این درخت رو هم چند سال پیش کاشتم با هزارتا دعوا میگفتن سایه نداره و مثمر نیست
تازه داداش بزرگم نفت داده بود به برادر زاده م بریزه پای علف های هرز و درختهای پای ساختمون از شانس این درخته من همون موقع رسیدم نزاشتم نفت بریزن پاش...امسال برا اولین سال سنجد داریم
* * * از دریا و ساحل و آبی ها ... * * *
مسیری که به ساحل می رسد.
توتیای دریایی
غروب خورشید در دریا، آدمی را در فکر می کند.
چیست این؟ بقایای یک دایناسور!
اینم چیزایی که دریا به ساحل آورده بود، بعد از چند روز طوفانی.
* * روز تازه * *
دریا بود،
و صبح،
و خورشید،
و تلالو اولین ِ نورها.
و شاد باشیم از این روز نو،
و فرصت دوباره ی زندگی.